Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
lapboard
تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
Other Matches
baseboard
چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
thyratron
پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
land plaster
صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
floorboard
کف تختهای
floorboards
کف تختهای
shingle roof
سقف تختهای
tabular
تختهای لوحی
polyptych
تصویر چند تختهای
bellyboard
تختهای بطول 5/19 سانتیمتر
moulding board
تختهای که خمیر را روی ان قالب میکنند
head board
تختهای که در انتهای فوقانی چیزی گ ذارند
wash board
تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
circuit
نصب تختهای که عناصری که بعداگ بهم وصل شده
circuits
نصب تختهای که عناصری که بعداگ بهم وصل شده
string board
تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
bread-boards
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
bread-board
تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
card
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
cards
تختهای که شامل درایو دیسک سخت است و نیز واسطهای مورد نیاز الکترونیکی که قابل ورود به سیستم هستند
plumb rule
ریسمان کار یا شاقولی که روی تختهای اویزان باشد تخته کار
hard
تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
harder
تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
hardest
تختهای که حاوی درایو دیسک سخت و واسط های الکترونیکی لزم است که قابل نصب در اتصال سیستم است
undwe the t. of
بعنوان
by way of
بعنوان
i had no idea he was going
که او میرود
he is going
میرود
the train runs without a stop
میرود
under cover of frind ship
بعنوان دوستی
preparatorily
بعنوان تهیه
under the plea of
بعنوان به بهانه
surcharge
بعنوان جریمه گرفتن
armlet
بازوبند
[بعنوان جواهر]
under the notion of
بعقیده بفکر بعنوان
surcharges
بعنوان جریمه گرفتن
co opt
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opts
بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opting
بعنوان همقطار پذیرفتن
co option
پذیرفتن بعنوان همکار
patterns
بعنوان الگو بکاربردن
co-opted
بعنوان همقطار پذیرفتن
co optation
پذیرفتن بعنوان همکار
co-opt
بعنوان همقطار پذیرفتن
supervisory
بعنوان بررسی کننده
pattern
بعنوان الگو بکاربردن
the probability is
احتمال میرود
if he goes
اگر او میرود
it wont wash
اگرانرابشویندرنگش میرود
presumedly
احتمال میرود
Which line goes to ... ?
کدام خط به ... میرود؟
flagstone paving
سنگفرش صفحهای سنگفرش تختهای
panel
قاب تختهای قاب تزئینی
plate glass
شیشه سنگ شیشه تختهای
panels
قاب تختهای قاب تزئینی
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
Mountaineering . Mountain - climbing .
کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
I pulled him by the ears.
گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
sit-in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
marks
بعنوان سیگنال استفاده میکند
mark
بعنوان سیگنال استفاده میکند
sit in
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
to present oneself
[as]
خود را اهداء کردن
[بعنوان]
sit-ins
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
record as target
ثبت کردن بعنوان هدف
on the score of neglect
بعنوان غفلت ازاین بابت
to take something as a joke
چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
parent
بعنوان والدین عمل کردن
tax incentive
مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
historicize
بعنوان تاریخ نشان دادن
bait fish
ماهی کوچک بعنوان طعمه
instance
بعنوان مثال ذکر کردن
instances
بعنوان مثال ذکر کردن
under the guize of
بعنوان به بهانه درهیئت درزی
as
بهمان اندازه بعنوان مثال
bleeders
کسی که خونش میرود
bleeder
کسی که خونش میرود
in all probability
احتمال کلی میرود
neck or nothing
یا سر میرود یا کلاه می اید
he was engagedon probation
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
for keeps
برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
sand trap
قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
taskwork
کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
officiate
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
brushes
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
officiating
بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
to forfeit something
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to lose something
چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to tutor
بعنوان معلم سرخانه کار کردن
brush
دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
moviegoer
کسی که اغلب به سینما میرود
the scale preponderates
کفه ترازو پایین میرود
it promisews to be easy
امید میرود اسان باشد
nightwalker
کسیکه شب در خواب راه میرود
he made a show of goung
چنان وانمودکردکه گویی میرود
grifter
فروشندهای که بهمراه سیرک میرود
night walker
کسیکه در خواب راه میرود
such goods will sell very high
اینگونه کالاهاخوب بفروش میرود
saltigrade
کارتنهای که باجست وخیزراه میرود
somnambulistic
کسیکه درخواب راه میرود
Where does this road lead to?
این جاده به کجا میرود؟
indiaman
کشتی ای که در بازرگانی باهندبکار میرود
churchgoers
کسی که مرتب به کلیسا میرود
churchgoer
کسی که مرتب به کلیسا میرود
cat burglar
<idiom>
دزدی که از دیوار بالا میرود
Does this train go to ... ?
آیا این قطار به ... میرود؟
apostrophes
که درموارد زیر بکار میرود
Which line goes to ... ?
کدام خط راه آهن به ... میرود؟
moviegoers
کسی که اغلب به سینما میرود
apostrophe
که درموارد زیر بکار میرود
where does this road lead to
این راه بکجا میرود
He has been exposed as a traitor.
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
to lose something
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to forfeit something
مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
To stipulate.
شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
prototypes
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
pattern
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
The letter is addressed to you .
نامه بعنوان شما نوشته شده است
tail group
مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
prototype
اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
patterns
بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
bucktail
نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
When is the bus to Pimlico?
چه وقت اتوبوس به شهر پیملیکو میرود؟
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
it may be presumed that
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
lampron
چراغ فیتلهای که درچراغانی بکار میرود
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
lakh
سدهزار در شممردن روییه بکار میرود
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
Which bus goes to the town centre?
کدام اتوبوس به مرکز شهر میرود؟
playgoer
ادمی که قالبا بنمایش میرود نمایشرو
weekender
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
studs
زائدهائی که در میلههای گرد بکار میرود
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
day-tripper
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
companion hatchway
راهی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
companion ladder
نردبانی که ازعرشه باطاق کشتی میرود
day-trippers
کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
She will only date you if you ...
او
[زن]
فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
pneumatometer
الت سنجش هوایی که در یک دم به شش فرو میرود
write
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
Pickles are often eaten as a relish .
خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
. Why,what was the harm?
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
lupulin
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
queen of
دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
sprag
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
treasury stock
سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
bags
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bugs
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugging
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
eryngo
ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
writes
بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
head hunt
بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
bug
نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bag
قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
parotid duct
لولهای که از غده بنا گوشی بدهان میرود
gatecrasher
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
gatecrashers
کسیکه به محفلی که در آن دعوت نشده است میرود
dacoit
راهزن سلاحدارهندی یابرمهای که بادسته راهزنان میرود
shirt-tail
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
shirt-tails
بخشی از پیراهن مردانه که زیر شلوار میرود
fucus
رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
deliver the goods
<idiom>
موفق درانجام کاری که خوب انتظار میرود
toddy
شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
toddies
شیره خرما که در ساختن عرق خرمابکار میرود
blacktop
موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
bathometer
دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
boring tubes
لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
he walks as if he were drunk
چنان راه میرود که گویی مست است
baby siphon
سیفون کمکی که در هوابند ابی بکار میرود
wisha
برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
breaking point
سرحدی که پس از آن شخص اختیاراز دست میدهد و یا از جا در میرود
crosse
چوگان پهنی که دربازی گلف بکار میرود
sneakers
کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
sneaker
کسی که دزدکی راه میرود کفش کتانی
bay leaf
برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
aperitif
نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
designated hitter
بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
paragons
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
fumigant
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
paragon
رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
May I use your name as a reference?
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
balbriggan
یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
inoculum
مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
man a bout town
ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
jacana
پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
hypodermic syringe
کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
aquaplane
قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
gasogene
مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
nuggar
بکجور کرجی بزرگ که دررودخانه نیل بکار میرود
propety man
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
mudflat
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
mudflats
زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
aniseed
تخم بادیان رومی که بصورت ادویه بکار میرود
property master
متصدی اثاثیهای که در روی صفحه نمایش بکار میرود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com