Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
English
Persian
slot
تخته باریک
slots
تخته باریک
slotting
تخته باریک
slat
تخته باریک
slats
تخته باریک
Search result with all words
edge card
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
Other Matches
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
stopboard
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
boarded
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
swathes
ردیف باریک راه باریک
swathe
ردیف باریک راه باریک
swath
ردیف باریک راه باریک
planking
تخته پوشی تخته بندی
plywood
تخته لایی تخته چند لا
notice board
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
bare board
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
plank
تخته تخته کردن
NIC
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
attenute
باریک
capillaries
باریک
capillary
باریک
slender
باریک
narrowest
باریک
narrower
باریک
reedier
باریک
narrow
باریک
thready
باریک
trickly
باریک
slats
باریک
slat
باریک
reedy
باریک
needle-nose pliers
دم باریک
tendering
باریک
tenderest
باریک
tendered
باریک
reediest
باریک
tender
باریک
tenuous
باریک
narrowed
باریک
thin
باریک
fine spun
باریک
thinned
باریک
strait
باریک
thinners
باریک
thinnest
باریک
lathy
باریک
gracile
باریک
long nose
دم باریک
thins
باریک
hairlike
باریک
leptocephalic
سر باریک
slices
باریک
slice
باریک
narrow headed
سر باریک
angustate
باریک
straits
باریک
fine drawn
باریک
asthenic body type
سنخ باریک تن
bridle path
راه باریک
hydra
مار باریک
strobilation
باریک شدگی
stacked bow
کمان باریک
lanes
راه باریک
labels
تکه باریک
labelled
تکه باریک
labeling
تکه باریک
inswept
جلو باریک
welts
نوار باریک
welt
نوار باریک
string tie
کراوات باریک
hydrae
مار باریک
stringy floppy
فلاپی باریک
tapering
ستون سر باریک
asthenic physique
سنخ باریک تن
gracilis nucleus
هسته باریک
flagelliform
باریک ودراز
taenia
گچ بری باریک
taper off
کم کم باریک شدن
to come to a point
باریک شدن
fasciculus gracilis
ستون باریک
combe
دره باریک
coomb
دره باریک
d. of a situation
موقعیت باریک
dogtrot
راه باریک
svelt
باریک اندام
subtility
باریک بینی
gracile nucleus
هسته باریک
barbicel
رشته باریک پر
weedy
دراز و باریک
pennants
پرچم باریک
pennant
پرچم باریک
meticulous
باریک بین
bridle track
راه باریک
canaliculus
سوراخ باریک
subtil
باریک بین
label
تکه باریک
spline
نوار باریک
funnel
باریک شدن
funnels
باریک شدن
narrow goods
کاذی باریک
metaphisical
باریک بین
nicely
نکته باریک
pencil beam
نور باریک
picksome
باریک بین
point
باریک کردن
funneled
باریک شدن
long nose
انبر دم باریک
funnelling
باریک شدن
funneling
باریک شدن
necking
باریک شدگی
stems
راه باریک
stemming
راه باریک
stemmed
راه باریک
stem
راه باریک
isthmuses
تنگه باریک
isthmus
تنگه باریک
narrow leaved
باریک برگ
narrow mouthed
دهن باریک
narrow necked
گردن باریک
quillet
باریک بینی
leptodactyl
باریک پنجه
scrutator
باریک بین
slender waisted
کمر باریک
sliver
تکه باریک
slimpsy
باریک اندام
peering
باریک شدن
peered
باریک شدن
peer
باریک شدن
slype
راه باریک
bridle paths
راه باریک
slim
باریک اندام
slimmed
باریک اندام
slimmest
باریک اندام
fastidiousness
باریک بینی
stricture
باریک بینی
strictures
باریک بینی
elongating
باریک شدن
lane
راه باریک
elongates
باریک شدن
elongate
باریک شدن
slims
باریک اندام
slimming
باریک اندام
small intestine
روده باریک
G-strings
لنگ باریک
svelte
باریک اندام
bowling alley
باریک راه
subtlety
باریک بینی
path
باریک راه
tricklet
نهر باریک
subtleties
باریک بینی
paths
باریک راه
fastidious
باریک بین
crypta
طاق باریک
linear
باریک کشیده
G-string
لنگ باریک
cat-walk
راهرو باریک
bowling alleys
باریک راه
strip
قطعه باریک
searchlight sonar
سونار شعاع باریک
slighter
باریک اندام پست
slights
باریک اندام پست
rille
دره باریک در ماه
pinches
موقعیت باریک سربزنگاه
pinch
موقعیت باریک سربزنگاه
slightest
باریک اندام پست
slighting
باریک اندام پست
slighted
باریک اندام پست
slight
باریک اندام پست
bottlenecks
راه خیلی باریک
fuse mounting strip
نوار باریک فیوز
squirrel refle
تفنگ دهانه باریک
stoloniferous
دارای ساقه باریک
band saw
ماشین اره باریک
catwalk
راه باریک وگربه رو
narrowband
پهنای باند باریک
catwalks
راه باریک وگربه رو
catwalks
راهرو باریک ناو
spindles
دراز و باریک شدن
slimsy
باریک اندام نحیف
spindle
دراز و باریک شدن
fillets
گچ بری باریک ساختن
amountain pass
راه باریک درکوه
bottleneck
راه خیلی باریک
ribbon vermicelli
رشته فرنگی باریک
rake
جای پا جاده باریک
rakes
جای پا جاده باریک
fillet
گچ بری باریک ساختن
filleted
گچ بری باریک ساختن
filleting
گچ بری باریک ساختن
narrowish
نسبه تنگ یا باریک
narrowish
کمی تنگ یا باریک
narrowish
اندکی تنگ یا باریک
narrowband channel
کانال باباند باریک
narrowband channel
مجرا با نوار باریک
narrow strip mill
نورد نوار باریک
raking
جای پا جاده باریک
toboggans
سورتمه دراز و باریک
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com