English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
English Persian
barge تخته بزرگ موج سواری
barged تخته بزرگ موج سواری
barges تخته بزرگ موج سواری
Search result with all words
gun تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
guns تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
big gun سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری
floater پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
Other Matches
surfboards تخته موج سواری
surfboard تخته موج سواری
windsurfer تخته موج سواری با بادبان
windsurfers تخته موج سواری با بادبان
malibu تخته فایبرگلاس موج سواری
hotdogging board تخته کوتاه موج سواری
stick تخته موج سواری شلاق
windsurfing موج سواری با تخته و بادبان
body surf موج سواری بدون تخته
noses دماغه جلویی تخته موج سواری
nose دماغه جلویی تخته موج سواری
hang ten سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
catch a rail برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
cheated سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheat سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
blown out رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
cheats سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
goofy foot موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
multi board computer کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
lee board تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
stopboard تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
boarded تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
planking تخته پوشی تخته بندی
plywood تخته لایی تخته چند لا
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
plank تخته تخته کردن
NIC تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
Woman sitting on the man کیر سواری
riding سواری
ride سواری
rides سواری
driving سواری
surfriding موج سواری
to take a ride سواری کردن
to take a drive سواری کردن
motorcar خودرو سواری
surf موج سواری
passenger car اتومبیل سواری
horsemanship اسب سواری
skim boarding موج سواری
surfing موج سواری
saddle horse اسب سواری
equitation هنراسب سواری
top boot چکمه سواری
saddler اسب سواری
saddled سواری کردن
saddles سواری کردن
jockeying اسب سواری
autos ماشین سواری
roadster اسب سواری
trooper اسب سواری
roadsters اسب سواری
manege اسب سواری
troopers اسب سواری
passenger car trailer تریلرخودروی سواری
saddle سواری کردن
jumble سواری کردن
auto ماشین سواری
hacking jacket کت اسب سواری
hacking jackets کت اسب سواری
hackney اسب سواری
cycling دوچرخه سواری
jumbling سواری کردن
jumbles سواری کردن
amaxophobia سواری هراسی
surf riding موج سواری
jumbled سواری کردن
to go by bicycle دوچرخه سواری کردن
nags اسب کوچک سواری
outride در سواری پیش افتادن از
bicycle دوچرخه سواری کردن
to ride a bicycle دوچرخه سواری کردن
velodrome پیست دوچرخه سواری
nag اسب کوچک سواری
nagged اسب کوچک سواری
motor road جاده موتور سواری
habits لباس سواری زنانه
jodhpur شلوار چسبان سواری
joo choo seogi ایستادن اسب سواری
habit لباس سواری زنانه
harness horse اسب سواری یا بارکش
manege اموزشگاه اسب سواری
bicycles دوچرخه سواری کردن
riding habit جامه سواری زنانه
to learn to ride سواری یاد گرفتن
troopers اسب سواری نظامی
drive رانش سواری دوندگی
riding habits جامه سواری زنانه
to give somebody a ride به کسی سواری دادن
to give somebody a lift به کسی سواری دادن
drive سواری کردن کوبیدن
drives سواری کردن کوبیدن
drives رانش سواری دوندگی
cavalcade سواری گردش سواره
surfmanship مهارت در موج سواری
sailable قابل سواری دردریا
hacking اسب سواری تفریحی
bicycle path مسیر دوچرخه سواری
trooper اسب سواری نظامی
equestrian مربوط به اسب سواری
cavalcades سواری گردش سواره
freestyle موج سواری بامانور ازاد
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to get a ride with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a lift with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a lift from somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to hitch a lift [ride] from somebody سواری شدن [در خودروی کسی]
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
charreada سواری مکزیکی اسب وحشی
eventing انواع مسابقه اسب سواری
equitation هنر سواری و مهار اسب
to stand treat هزینه مهمانی یا سواری رادادن
stage race مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
ap joo choom ایستادن اسب سواری بجلو
wake surfing موج سواری بدنبال قایق
rodeo مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
rodeos مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
haute ecole تمرین اسب سواری از روی مانع
australian pursuit مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
junk surf امواج نامناسب برای موج سواری
to bike دوچرخه سواری کردن [اصطلاح روزمره]
surf off دور نهایی مسابقه موج سواری
to offer somebody a lift به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
saddle bronc riding سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
bodysurfing موج سواری روی سینه وشکم
[Could I] give you a lift? [colloquial] به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
this ground rides soft این زمین برای سواری نرم است
tubing ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
slide سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
slides سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
caroche نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
tourist trophy مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
point race مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
banking track انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
to ride one's horse to death اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
italian pursuit مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
to tilt at the ring سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
stalling برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
madison مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
pursuits مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
stall برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
kermesse مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
pursuit مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
bareback riding سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
serpentine سواری در طول مانژ با یک رشته پیچ و خمهادر سمت مخالف
tilt شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilts شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
gangway تخته پل
ledgers تخته
pleximeter تخته دق
gangways تخته پل
ledger تخته
three ply board تخته سه لا
lumbered تخته
lumber تخته
lumbers تخته
lumbering تخته
plank تخته
skidding تخته پل
skids تخته پل
slab تخته
slabs تخته
bottom board تخته کف
floor board تخته کف
sheet تخته
gobs تخته کف
boarded تخته
sheets تخته
gangplanks تخته پل
plasterboard گچ تخته
gob تخته
skid تخته پل
skidded تخته پل
foot board تخته کف
board تخته
gobs تخته
gob تخته کف
gang way تخته پل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com