Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
whiteboard
تخته سفید
Other Matches
watermark
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
stopboard
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
boarded
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
boarded
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
leukon
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
plywood
تخته لایی تخته چند لا
planking
تخته پوشی تخته بندی
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
white with blue stripes
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
platina
پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
leukocyte
گویچه سفید خون گلبول سفید خون
plank
تخته تخته کردن
NIC
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
snow-white
سفید
blank
سفید
hoary
سفید
blank check
چک سفید
miniver
خز سفید
sow white
سفید
minever
خز سفید
white
سفید
silvery
سفید
shiro
سفید
alabastrine
سفید
whitest
سفید
snowy
سفید
whiter
سفید
blank cheque
چک سفید
blank cheques
چک سفید
whiting
گچ سفید
hoary headed
مو سفید
white tailed
دم سفید
chalking
گل سفید
chalked
گل سفید
chalks
گل سفید
blankest
سفید
chalk
گل سفید
white-collar
یقه سفید
white propaganda
تبلیغات سفید
white dwarf
کوتوله سفید
white matter
ماده سفید
lungs
جگر سفید
white level
تراز سفید
white noise
نوفه سفید
white noise
نویز سفید
white body
بدنه سفید
white book
کتاب سفید
white pepper
فلفل سفید
white oak
بلوط سفید
hags
مه سفید حصار
hag
مه سفید حصار
white cast iron
چدن سفید
snow white
سفید یکدست
white cement
سیمان سفید
white collar
یقه سفید
lung
جگر سفید
white lead
سفید اب شیخ
whitish
تا اندازهای سفید
rose of may
نرگس سفید
riesling
شراب سفید
rivers
فاصله سفید
White Papers
کتاب سفید
ratch
علامت سفید
white flag
پرچم سفید
whitish
نزدیک به سفید
white flame
شعله سفید
whitening
ماهی سفید
alabaster
مرمر سفید
Deans
ریش سفید
Dean
ریش سفید
White House
کاخ سفید
white heat
دمای سفید
kindling
چوب سفید
White Paper
کتاب سفید
impudent
چشم سفید
garnishes
پارچه سفید
whitey
سفید پوست
whity
مایل به سفید
whity
سفید پوست
garnished
پارچه سفید
doyen
ریش سفید
blank cheques
سفید مهر
white phosphorous
فسفر سفید
whitey
مایل به سفید
veratrum
خربق سفید
tabula rasa
لوح سفید
galvanizes
سفید کردن
galvanize
سفید کردن
galvanising
سفید کردن
watcheye
سگ چشم سفید
white winged
سفید بال
wall eye
چشم سفید
galvanises
سفید کردن
galvanised
سفید کردن
blank cheque
سفید مهر
doyens
ریش سفید
the white house
کاخ سفید
kerosene
نفت سفید
white elephant
فیل سفید
white elephants
فیل سفید
white lie
دروغ سفید
white lies
دروغ سفید
white meat
گوشت سفید
white-tailed deer
آهویدم سفید
tinplate
اهن سفید
to grow
سفید شدن
river
فاصله سفید
garnish
پارچه سفید
zinc white
سفید اب روی
Afrikaner
سفید پوست
wheat bread
نان سفید
unleached
سفید نشده
Afrikaners
سفید پوست
black and white
سیاه و سفید
white beard
ریش سفید
white space
فاصله سفید
ragstone
سنگ سفید
coif
عرقچین سفید
flagtruce
پرچم سفید
leucophlegmasia
التهاب سفید
calomel
جیوه سفید
White peacock
طاووس سفید
mulberries
توت سفید
gallvanized iron
اهن سفید
mulberry
توت سفید
cows lungwort
بنک سفید
galvanized iron
اهن سفید
incandescent light
نور سفید
gray
کبود سفید
gray
سفید شونده
gray bearded
ریش سفید
graybeard
ریش سفید
blankbook
دفترچه سفید
blank signed document
سفید امضاء
blank signed cheque
چک سفید امضاء
white f.
پرچم سفید
polar bears
خرس سفید
f. of truce
پرچم سفید
cummin
زیره سفید
mullein
بنگ سفید
mullen
بنگ سفید
madonna lily
گل سوسن سفید
chlorosis
یرقان سفید
decolo
سفید کردن
blank
سفید سفیدی
blank
ورقه سفید
monial
تنگ سفید
light bread
نان سفید
blankest
سفید سفیدی
blankest
ورقه سفید
neutral spirits
الکل سفید
duenna
گیس سفید
polar bear
خرس سفید
greater plantain
تخم سفید
snow-white
سفید برفی
whitest
سفید کردن
aaron's round
بنک سفید
bleaching
سفید گری
abele
سفید دار
hoariness
سفید مویی
lily white
خیلی سفید
hoary headed
ریش سفید
kerosine
نفت سفید
hellebore
خریق سفید
ice wool
کرک سفید
lilies
سوسن سفید
lily
سوسن سفید
achromatic
سیاه و سفید
carte blanche
کارت سفید
kerosone
نفت سفید
king's spear
سوسن سفید
greensickness
یزقان سفید
white wool
پشم سفید
asphodel
سوسن سفید
greybeard
ریش سفید
white
سفید کردن
whiter
سفید کردن
habenaria
زر اوند سفید
carte blanche
کاغذ سفید
alum
زاج سفید
white heat
نور سفید التهاب
white goods
حوله سفید ملافه
white goods
پارچه سفید نخی
lily white
سفید چون زنبق
blankest
سفید فضای خالی
white headed
دارای موی سفید
white civilization
تمدن نژاد سفید
great white spot
لکه سفید بزرگ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com