Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
unpopulated
تخته مدار چاپ شده که درحال حاضر عنصری ندارد یا سوکت آن خالی است
Other Matches
bare board
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
pads
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
expansion slots
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
populates
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populate
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating
1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
For the time being. At peresent. presently.
درحال حاضر
at the present moment
درحال حاضر
multi board computer
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
boarded
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
at this stage
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
at this time
<adv.>
درحال حاضر
[عجالتا]
[اکنون ]
[فعلا]
port
سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
populates
پر کردن سوکت روی مدار چاپ شده با قط عات
populating
پر کردن سوکت روی مدار چاپ شده با قط عات
populate
پر کردن سوکت روی مدار چاپ شده با قط عات
pinned
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pin
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
pinning
یکی از چندین قطعه سیم کوچک متصل به بسته مدار مجتماع که به IC امکان اتصال به تخته مدار میدهد
hang ten
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
There are no vacancies at the hotel.
هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
dense index
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
breadboard
تخته مدار
circuit board
تخته مدار
linear
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
list
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
printed circuit board
تخته مدار چاپی
motherboard
تخته مدار چاپی اصلی در سیستم
jumper
اتصال موقت روی تخته مدار
jumpers
اتصال موقت روی تخته مدار
emptiest
یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی
emptier
یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی
emptied
یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی
empty
یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی
empties
یچ بسته که هیچ اطلاعی ندارد. 2-اتصال لبه استفاده نشده روی تخته اصلی
expansion interface
تخته مدار که به یک فردامکان میدهد تا گردانندههای دیسک
fully
تخته مدار که همه قط عات را در یک محل دارد
pcb
Board Circuit Printed تخته مدار چاپی
microcomputer
ریزکامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپ شده هستند
populated board
یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
expansion
تخته مدار چاپ شده متصل به سیستم برای افزایش کارایی آن
logic
تخته مدار چاپ شده حاوی دروازههای منط قی دودویی و نه قط عات آنالوگ
micro
ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
multilayer
تخته مدار چاپ شده که چندین لایه یا شیارهای هادی متصل دارد
micros
ریز کامپیوتری که قط عات آن روی یک تخته مدار چاپی مجزا قرار دارند
boarded
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
cards
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
board
تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
card
تخته مدار چاپ شده که به سیستم متصل است برای افزایش کارایی آن
fifo
که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
microcomputer
تخته مدار چاپی اصی سیستم که بیشتر قط عات و اتصالات برای تختههای جانبی و... را دارد
point
نقط های در تخته مدار یا در نرم افزار که به مهندس امکان بررسی سیگنال یا داده را میدهد
pounce
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pouncing
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounces
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
pounced
درحال خیز درحال حمله با چنگال باچنگال ربودن
micros
تخته مدار چاپ شده اصلی سیستم که حاوی اغلب قط عات و اتصالات برای گفتههای گسترده و... است
micro
تخته مدار چاپ شده اصلی سیستم که حاوی اغلب قط عات و اتصالات برای گفتههای گسترده و... است
simm
تخته مدار کوچک و فشرده با یک لبه اتصال در امتداد یک لبه که قط عات حافظه فرفیت را حمل میکند
duplexes
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex
مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
in plant
درحال رویش درحال رشد
peripheral slots
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
prepare for action
حاضر به عملیات شدن حاضر به تیر کردن
edge card
یک تخته مدار که دارای قطعات باریک اتصال در طول یک لبه بوده و برای متصل شدن بارابط لبه طراحی شده است
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
edge
تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
edges
تخته مدار چاپ شده که چندین نقط ه تماس روی لبه اش دارد که باعث وارد شده آن در لبه اتصال میشود
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
triad
سه عنصری
triads
سه عنصری
elemental
عنصری
elementarism
عنصری نگری
tetrad
چهار عنصری
elemental analysis
تجزیه عنصری
scalar
ماتریس یک عنصری
blankest
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
blank
1-رشته خالی . 2-رشتهای که دارای فضاهای خالی است
elemental analysis
فراکافت عنصری
[شیمی]
elemental analysis
آنالیز عنصری
[شیمی]
stopboard
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
boarded
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board
تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
he is second to none
دومی ندارد بالادست ندارد
transmutation
تبدیل عنصری بعنصر دیگری
subscripted variable
عنصری در آرایه که با یک همراه معرفی میشود
service element
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
dyad
اتم یامولکول یا عنصری که از دوواحد تشکیل شده است
socket
سوکت
composite circuit
مدار الکترونیکی که از چندین مدار و قطعه کوچکتر تشکیل شده است
fuse socket
سوکت فیوز
switching
مدار الکترونیکی که میتواند پیام ها را از یک خط یا مدار د مرکز کنترل به دیگری ارسال کند
inferior planet
سیارهای که مدار گردش ان کوچکتر از مدار زمین میباشد
vacancy
محل خالی جای خالی
vacancies
محل خالی جای خالی
silicon
عنصری با خصوصیات نیمه هادی , به صورت کریستال برای تولید کنندگان IC
plywood
تخته لایی تخته چند لا
planking
تخته پوشی تخته بندی
hardwired connection
می بجای ورودی و سوکت
spade socket
[سوکت بیلی شکل]
network socket
سوکت شبکه
[کامپیوتر]
notice board
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
probe socket
[سوکت پروب]
[الکرونیک و کامپیوتر]
adapter
اجازه نصب در سوکت میدهد
unplugging
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugs
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug
خارج کردن دو شاخه از سوکت
cords
سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
plug
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
cord
سیمی که وسیله را به سوکت وصل میکند
plugging
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
plugs
امکان نصب در سوکت یکسان میدهد
manspace
جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
mask design
اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
panel
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
panels
بخش مسط ح محفظه با قط عات کنترل و سوکت
pin
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
plugging
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
communication
سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
plugs
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plug
ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
pinning
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
pinned
فلز کوچک یا بخشی از دو شاخه که در سوراخ سوکت می رود
plugs
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
plugging
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
user
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
users
سوکت که امکان نصب وسایل جانبی به کامپیوتر را فراهم میکند
plug
اتصالی که وارد سوکت میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
firing circuit
مدار چاشنی مدار انفجار
powder train
مدار خرج مدار باروت
din
سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
polarized
ورودی ای که خصوصیتی دارد که باعث میشود فقط به یک طریق وارد سوکت شود
plank
تخته تخته کردن
NIC
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
weather board
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
feverous
درحال تب
port
سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
amort
درحال مرگ
reelingly
درحال تلوتلو
sejant
درحال جلوس
suspensive
درحال تعلیق
suspensive
درحال توقف
dormant
درحال کمون
perdue
درحال کمین
to be on the grin
درحال پوزخندبودن
functioning
درحال کار
kissing kind
درحال اشتی
in child birth
درحال زایمان
high water
دریا درحال مد
ongoing
درحال پیشرفت
dying
درحال نزع
moribund
درحال نزع
aglow
درحال اشتعال
on one's knees
درحال خضوع
nascent
درحال تولد
perlexedly
درحال اشفتگی
latent
درحال کمون
shiveringly
درحال لرز
in a wrought up state
درحال عصبانی
perdu
درحال کمین
suspense
درحال تعلیق
on the boil
درحال جوشیدن
on stream
درحال فعالیت
station
جا درحال سکون
struck
درحال اعتصاب
stations
جا درحال سکون
stationed
جا درحال سکون
amok
درحال جنون
blushingly
درحال شرمندگی
hang up
درحال معلق ماندن
saleintiant
درحال جست وخیز
hang-up
درحال معلق ماندن
hang-ups
درحال معلق ماندن
overtaking vessel
ناو درحال سبقت
in one's cups
درحال میگساری و مستی
pounce
درحال حمله با پنجه
pouncing
درحال حمله با پنجه
sacking
درحال یورش وچپاول
rising
درحال ترقی یا صعود
sobersided
فروتن درحال هوشیاری
saleint
درحال جست وخیز
pounces
درحال حمله با پنجه
hover
درحال توقف پر زدن
pounced
درحال حمله با پنجه
hovered
درحال توقف پر زدن
about to do something
<idiom>
درحال انجام کاری
hovers
درحال توقف پر زدن
jump kick
شوت درحال پرش
goods intake
کالاهای درحال تحویل
enrapture
درحال جذبه انداختن
enravish
درحال جذبه انداختن
fall into abeyance
درحال وقفه افتادن
tranquil
بی جنبش درحال سکون
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com