English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
logic board تخته منطقی
Other Matches
implies شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
material consequence شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
implication شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
conditional شرطی منطقی [ریاضی] [منطقی]
paged address مدار منطقی الکترونیک که ترجمه بین آدرس منطقی مربوطه به صفحه کاغذ و آدرس واقعی فیزیکی که مراجعه شده است را بر عهده دارد
multi board computer کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
stopboard تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
lee board تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
boarded تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
boarded تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
end stopped دارای وقفه نهایی منطقی دارای سکته منطقی
plywood تخته لایی تخته چند لا
planking تخته پوشی تخته بندی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
plank تخته تخته کردن
NIC تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
pads ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
intralogical منطقی
logic منطقی
reasonable منطقی
logical trace رد منطقی
argumentative منطقی
dialectic منطقی
dialectician منطقی
logical منطقی
not نه منطقی
dialectical منطقی
argumentive منطقی
logistic منطقی
rational منطقی
logic symbol نماد منطقی
logic switch گزینه منطقی
logical product رکورد منطقی
stand to reason <idiom> منطقی بودن
logic product حاصلضرب منطقی
logical operator عملگر منطقی
rational numbers اعداد منطقی
postulation قیاس منطقی
rational expectations انتظارات منطقی
and جمع منطقی
logic sum مجموع منطقی
prelogical پیش منطقی
logic symbol علامت منطقی
alu واحدحسابی- منطقی
logical add جمع منطقی
logical fallacy سفسطه منطقی
logical expression مبین منطقی
logical cognition شناخت منطقی
logical drives گردانندههای منطقی
consecution نتیجه منطقی
logical difference تفاضل منطقی
logical comparison مقایسه منطقی
to stand to reason منطقی است
logical design طراحی منطقی
logical connective رابط منطقی
logical design طرح منطقی
logical connector رابط منطقی
syntaxic thought اندیشه منطقی
logical state حالت یک منطقی
logical file پرونده منطقی
logical operations عملیات منطقی
unreasoning غیر منطقی
logical operation عملکرد منطقی
logical operation عمل منطقی
sorites تسلسل منطقی
syllogism قیاس منطقی
syllogism قضیه منطقی
logical not نفی منطقی
logical not نقص منطقی
elench تکذیب منطقی
logic theory نظریه منطقی
logic unit واحد منطقی
logical instruction دستورالعمل منطقی
logical file فایل منطقی
logic variable متغیر منطقی
logical decision تصمیم منطقی
and ضرب منطقی
or یای منطقی
logic element عنصر منطقی
logic error خطای منطقی
rational عقلانی منطقی
inconsequent فاقدارتباط منطقی
inconsecutive فاقدارتباط منطقی
logical error خطای منطقی
non logical غیر منطقی
illogic غیر منطقی
nonsequitur غیر منطقی
logic function تابع منطقی
logic board برد منطقی
logic diagram نمودار منطقی
logical value ارزش منطقی
logic card کارت منطقی
logical value مقدار منطقی
logicality منطقی بودن
logic analysis تحلیل منطقی
logical multiply ضرب منطقی
ligical multiply ضرب منطقی
logic circuit مدار منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
logic design طرح منطقی
logic design طراحی منطقی
irrationally بطورغیر منطقی
logic device دستگاه منطقی
logic array ارایه منطقی
logical function تابع منطقی
logical record مدرک منطقی
logical symbol علامت منطقی
logic network شبکه منطقی
logic operation عمل منطقی
logical sum جمع منطقی
logic operator اپراتور منطقی
logic add جمع منطقی
logical reasoning استدلال منطقی
logical representation نمایش منطقی
consequence نتیجه منطقی
logic probe کاوشگر منطقی
logical record رکورد منطقی
logic multiply ضرب منطقی
postulating قیاس منطقی
logic instruction دستورالعمل منطقی
consequences نتیجه منطقی
postulate قیاس منطقی
postulated قیاس منطقی
logical unit واحد منطقی
logic gates گیتهای منطقی
logic gate دروازه منطقی
postulates قیاس منطقی
paralogism لغزش منطقی
logical unit number شماره منطقی دستگاه
logical positivism اثبات گرایی منطقی
proposition مقصود قیاس منطقی
matter of course بدیهی نتیجه منطقی
majorpremise کبرای قضیه منطقی
premised فرض منطقی کردن
premise فرض منطقی کردن
random logic design طرح منطقی تصادفی
propositioned مقصود قیاس منطقی
pars rationabilis قسمت منطقی و عقلایی
rational producer تولید کننده منطقی
propositions مقصود قیاس منطقی
noetic ذهنی قیاس منطقی
nor نفی جمع منطقی
premisses فرض منطقی کردن
nand نفی ضرب منطقی
propositioning مقصود قیاس منطقی
minor term صغرای قیاس منطقی
logical shift تغییر مکان منطقی
syllogize بشکل منطقی دراوردن
inconsequence فقدان ارتباط منطقی
not نفی منطقی نقیض
logical 0 state حالت صفر منطقی
logic theorist نظریه پرداز منطقی
integrate logic circuit مدار منطقی مجتمع
irrationalize غیر منطقی کردن
lemma صغرای قیاس منطقی
logical conjunction عطف منطقی [ریاضی]
inconsequential غیر منطقی نامربوط
rational numbers اعداد منطقی [ریاضی]
hysteron proteron قلب غیر منطقی
illogicality غیر منطقی بودن
elenctic مبنی برتکذیب منطقی
thick <idiom> احمق ،غیر منطقی
logic programming برنامه نویسی منطقی
logic shift تغییر مکان منطقی
logic designer طراح مدارهای منطقی
logic analyzer تحلیل کننده منطقی
logical data design طرح داده منطقی
coherent دارای ارتباط یا نتیجه منطقی
legitimising منطقی و معقول جلوه دادن
rationabile stoverium نفقهای که میزان ان منطقی باشد
legitimizing منطقی و معقول جلوه دادن
legitimization منطقی و معقول جلوه دادن
premise صغری وکبرای قیاس منطقی
legitimizes منطقی و معقول جلوه دادن
premisses صغری وکبرای قیاس منطقی
premised صغری وکبرای قیاس منطقی
legitimized منطقی و معقول جلوه دادن
legitimised منطقی و معقول جلوه دادن
consequentiality پیروی به ترتیب منطقی خودگیری
legitimises منطقی و معقول جلوه دادن
pla ارایه منطقی برنامه پذیر
logical format قالب بندی یا فرمت منطقی
casuistry استدلال غلط وغیر منطقی
legitimize منطقی و معقول جلوه دادن
postulates قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulating قیاس منطقی کردن فرض نمودن
pla ارایه منطقی قابل برنامه نویسی
canonic مومن باصول کلیسایی سیستم منطقی
postulated قیاس منطقی کردن فرض نمودن
postulate قیاس منطقی کردن فرض نمودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com