English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
rheodestruction تخریب جریان
Other Matches
destruction site منطقه تخریب مهمات محل تخریب
underwater demolition تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
demolition target منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
demolition guard نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
atomic demolition munition خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
degradation تخریب
fail soft تخریب
rupture تخریب
destruction تخریب
demolition تخریب
demolitions تخریب
ruination تخریب
vandalism تخریب
ruptures تخریب
rupturing تخریب
destroyed تخریب شد
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
fail-safe تخریب امن
demolition belt نوار تخریب
rupture تخریب کردن
demolition kit جعبه تخریب
demolitions تخریب کردن
fail safe تخریب امن
demolition تخریب کردن
criminal damage تخریب جزائی
rubble hard core مصالح تخریب
demolishing تخریب کردن
demolishes تخریب کردن
demolish تخریب کردن
demolition target هدف تخریب
destruct تخریب کردن
destruct system سیستم تخریب
ruptures تخریب کردن
underwater demolition تخریب زیرابی
subversion انهدام تخریب
demolished تخریب کردن
rupturing تخریب کردن
cratering charge خرج تخریب
fail soft تخریب تدریجی
destructor تخریب کننده
destructivity قدرت تخریب
destruction site منطقه تخریب
destruction radius حداکثرشعاع تخریب
destruction fire تیر تخریب
oxidative degradation تخریب اکسایشی
bomb disposal تخریب بمب
hard core مصالح تخریب
vasto حکم یا دستور تخریب
demolition kit جعبه وسایل تخریب
demolition firing party گروه مسئول تخریب
demolition belt کمربند تخریب منطقهای
destruction area منطقه تخریب مهمات
destruction radius شعاع تخریب مین
dismantling shot تیر تخریب کننده
concussion detonation خرج اماده به تخریب
demoralization تخریب روحیه کردن
concussion detonation خرج تخریب ضربتی
xylotomous دارای قابلیت تخریب چوب
petard خرج تخریب دیواره و پایه پل
destroyed ازبین رفت تخریب شده
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
cratering charge خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
inert ammunition مهمات خنثی یا بدون خرج تخریب
bomb cemetery محل تخریب بمبهای عمل نکرده
command destruct signal علامت تخریب موشک با فرمان دور
countermine سیستم تخریب مین به طور خودکار
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
current flow سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
property disposition ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
charged demolition مواد منفجره خرج گذاری شده و اماده تخریب
intruder operation تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
mudcapping نوعی روش تخریب صخرههای بزرگ به وسیله موادمنفجره
command destruct signal علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
creptation تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
antimateriel ammunition مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
demoralize از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralises از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
destroying تخریب کردن منهدم کردن
destroy تخریب کردن منهدم کردن
destroys تخریب کردن منهدم کردن
access procedures روشهای مربوط به کشف وخنثی کردن و تخریب موادمنفجره یا بی اثر کردن موادمنفجره
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
obstructor وسیله مانع تخریب مین مانع ضد اکتشاف مین
dismantling shot تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
tide جریان
conducted جریان
rheostome جریان بر
conduct جریان
total current جریان کل
fluor جریان
inset جریان
conducts جریان
circulation جریان
going جریان
conducting جریان
gushed جریان
gush جریان
line of flow خط جریان
income جریان
course جریان
coursed جریان
rede جریان
flush جریان
flushes جریان
action جریان
courses جریان
currents جریان
gushes جریان
afoot در جریان
runoff جریان
actions جریان
flushing جریان
flowline خط جریان
flow جریان
insets جریان
stream جریان اب
in the air <idiom> جریان
effluvium جریان
current جریان
in hand در جریان
processes جریان
process جریان
afflux جریان
affluxion جریان
streamed جریان اب
streams جریان
streams جریان اب
circulations جریان
flowed جریان
streamed جریان
proceeding جریان
against the stream بر ضد جریان اب
flow line خط جریان
stream جریان
flow limit حد جریان
flows جریان
twayblade جریان
circuit line هادی جریان
line charging current جریان بارگیری خط
axial flow جریان محوری
cromwell current جریان اب کرامول
circular flow جریان دایرهای
maximum current جریان پیک
current compensation جبران جریان
peak current جریان حداکثر
lighting current جریان نور
current converter مبدل جریان
current density چگالی جریان
current density تکائف جریان
blood stream جریان خون
stream of money جریان پول
peak current جریان پیک
money flow جریان پول
continuity of flow پیوستگی جریان
maximum current جریان حداکثر
crosscurrent جریان مخالف
line bar شینه جریان
line bar شمش جریان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com