Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
English
Persian
specialises
تخصص داشتن
specialising
تخصص داشتن
specialize
تخصص داشتن
specializes
تخصص داشتن
specializing
تخصص داشتن
Other Matches
specialty
تخصص
specialization
تخصص
specialities
تخصص
speciality
تخصص
proficiency
تخصص
inexpert
بی تخصص
expert knowledge
تخصص
specialization
تخصص یافتن
specializes
تخصص یافتن
technology
تخصص شناسی
technologies
تخصص شناسی
specializing
تخصص یافتن
proficiency
مهارت تخصص
health nursing
تخصص پرستاری
specialize
تخصص یافتن
careered
تخصص رستهای
careering
تخصص رستهای
career
تخصص رستهای
specialising
تخصص یافتن
careers
تخصص رستهای
specialises
تخصص یافتن
profession of arms
تخصص نظامی گری
military occupational speciality
تخصص شغلی نظامی
civilian occupational specialty
تخصص غیر ارتشی
underemployed
دارای شغل کم تخصص و کم پاداش
analysts
شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
analyst
شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
laboratorian
کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
residency
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
trial attorney
وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
packet
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packets
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
comparative cost
اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
independent computer
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
inexpertly
ازروی عدم تخصص یا عدم خبرگی
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
own
داشتن
owned
داشتن
owning
داشتن
possessing
داشتن
lacks
کم داشتن
relieving
داشتن
wanted
کم داشتن
intercommon
داشتن
want
کم داشتن
relieve
داشتن
lackvt
کم داشتن
relieves
داشتن
bears
در بر داشتن
bears
داشتن
lacked
کم داشتن
to hold a meeting
داشتن
doubt
شک داشتن
to have
داشتن
doubted
شک داشتن
to be feverish
تب داشتن
to go hot
تب داشتن
to have possession of
داشتن
having
داشتن
have
داشتن
redolence
بو داشتن
doubts
شک داشتن
doubting
شک داشتن
to hold
داشتن
bear
در بر داشتن
possess
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
to have f.
تب داشتن
lack
کم داشتن
bear
داشتن
to be in a f.
تب داشتن
owns
داشتن
to possess
داشتن
possesses
داشتن
correlating
همبستگی داشتن
up to
<idiom>
بستگی داشتن به
withholding
دریغ داشتن
withhold
دریغ داشتن
reside
اقامت داشتن
resides
اقامت داشتن
aspiring
هوش داشتن
withheld
دریغ داشتن
resided
اقامت داشتن
aspiring
ارزو داشتن
loathed
نفرت داشتن از
stand a chance
<idiom>
احتمال داشتن
stand off
<idiom>
دورنگه داشتن
loathes
نفرت داشتن از
aspire
ارزو داشتن
hear
خبر داشتن
aspire
هوش داشتن
aspires
هوش داشتن
loathe
نفرت داشتن از
withholds
دریغ داشتن
aspired
ارزو داشتن
take kindly to
<idiom>
دوست داشتن
aspired
هوش داشتن
aspires
ارزو داشتن
sending
ارسال داشتن
apprehending
بیم داشتن
cherish
گرامی داشتن
apprehends
بیم داشتن
in a hurry
<idiom>
عجله داشتن
in a jam
<idiom>
مشکل داشتن
in the cards
<idiom>
انتظار داشتن
in a rush
<idiom>
عجله داشتن
correlates
همبستگی داشتن
correlate
همبستگی داشتن
in common
<idiom>
مسئولیت داشتن
lends
معطوف داشتن
lend
معطوف داشتن
espousing
عقیده داشتن به
espouses
عقیده داشتن به
espoused
عقیده داشتن به
apprehended
بیم داشتن
provides
مقرر داشتن
send
گسیل داشتن
send
اعزام داشتن
send
ارسال داشتن
sending
گسیل داشتن
sending
اعزام داشتن
provide
مقرر داشتن
sends
گسیل داشتن
sends
اعزام داشتن
cherishing
گرامی داشتن
sends
ارسال داشتن
apprehend
بیم داشتن
cherishes
گرامی داشتن
cherished
گرامی داشتن
espouse
عقیده داشتن به
belong
تعلق داشتن
exists
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
exist
وجود داشتن
resembling
شباهت داشتن
resembles
شباهت داشتن
resembled
شباهت داشتن
resemble
شباهت داشتن
differs
فرق داشتن
differing
فرق داشتن
differed
فرق داشتن
differ
فرق داشتن
disguising
نهان داشتن
disguises
نهان داشتن
stink
تعفن داشتن
stinks
تعفن داشتن
attend
حضور داشتن
to be afraid
[of]
ترس داشتن
[از]
possessing
در تصرف داشتن
possesses
در تصرف داشتن
possess
در تصرف داشتن
hankers
اشتیاق داشتن
hankered
اشتیاق داشتن
hanker
اشتیاق داشتن
attends
حضور داشتن
attending
حضور داشتن
disguised
نهان داشتن
disguise
نهان داشتن
to follow
دنباله داشتن
to continue
دنباله داشتن
retains
نگاه داشتن
retaining
نگاه داشتن
retained
نگاه داشتن
to be there
وجود داشتن
to stop
[doing something]
نگاه داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com