Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (5 milliseconds)
English
Persian
civilian occupational specialty
تخصص غیر ارتشی
Other Matches
army forces
نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
specialization
تخصص
inexpert
بی تخصص
speciality
تخصص
specialities
تخصص
specialty
تخصص
expert knowledge
تخصص
proficiency
تخصص
specialization
تخصص یافتن
proficiency
مهارت تخصص
career
تخصص رستهای
careered
تخصص رستهای
careering
تخصص رستهای
careers
تخصص رستهای
health nursing
تخصص پرستاری
specializing
تخصص داشتن
technologies
تخصص شناسی
technology
تخصص شناسی
specialises
تخصص یافتن
specialises
تخصص داشتن
specialising
تخصص یافتن
specialising
تخصص داشتن
specialize
تخصص یافتن
specialize
تخصص داشتن
specializes
تخصص یافتن
specializing
تخصص یافتن
specializes
تخصص داشتن
military
ارتشی
profession of arms
تخصص نظامی گری
military occupational speciality
تخصص شغلی نظامی
caisson
ارابه ارتشی
health nurse
نرس ارتشی
army regulation
مقررات ارتشی
battalion
نیروهای ارتشی
military device
اسباب ارتشی
armed forces courier
پیک ارتشی
health nurse
پرستار ارتشی
khaki
پارچه ارتشی
battalions
نیروهای ارتشی
underemployed
دارای شغل کم تخصص و کم پاداش
olive drab
رنگ سبز ارتشی
warlord
فرمانده ارتشی فرمانروا
ex-serviceman
ارتشی-فردیکهقبلادرارتش-نیرویدریایییاهواییمشغولبودهاست
army regulation
نظام نامه ارتشی
courier transfer station
مرکزارسال پیک ارتشی
army program memorandum
لایحه برنامههای ارتشی
army postal clerk
متصدی پست ارتشی
serve
خدمت ارتشی کردن
served
خدمت ارتشی کردن
serves
خدمت ارتشی کردن
analyst
شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
analysts
شخصی که در بررسی سیستم تخصص دارد
special forces
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
residency
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
laboratorian
کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
conus residents
پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
battle group
واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
army troops
عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
courier transfer officer
افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
army helicopter
چرخبال ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
army helicopter
هلیکوپتر ارتشی
[نظامی]
[حمل و نقل هوایی]
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
trial attorney
وکیلی که تخصص او در دفاع است وکمتر به امور دفتری می رسد
acheval
ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
packet
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
packets
گروه مشابهی که از نظراموزش و تخصص برای ماموریت معینی انتخاب شده باشند
k ration
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
comparative cost
اصل تخصص کشورها درتولید کالاهایی که ان را ازدیگر ممالک ارزانتر ومرغوبتر تهیه می کنند
independent computer
manufacturers peripheralequipment سازمانی تشکیل یافته از شرکت هایی که درساخت یک یا چندین وسیله کامپیوتری تخصص دارند
army training test
راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
reserved area
مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
inexpertly
ازروی عدم تخصص یا عدم خبرگی
major command
فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com