Dictiornary-Farsi | تخصیص مطلوب منابع | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
optimum allocation of resources	تخصیص مطلوب منابع


Other Matches

resource allocation	تخصیص منابع
allocation of resources	تخصیص منابع
misallocation of resources	تخصیص نادرست منابع
efficient allocation of resources	تخصیص کارای منابع
renewable resources	منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
exhaustable resources	منابع پایان پذیر منابع طبیعی که میزان عرضه انها ثابت بوده و قابل جایگزینی نمیباشدمانند نفت سنگ اهن
utopiannism	اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
dynamic storage allocation	تخصیص انباره پویا تخصیص حافظه پویا
optimum	مطلوب
optimum	حد مطلوب
optimal	حد مطلوب
favourite or vor	مطلوب
indign	نا مطلوب
coveted	مطلوب
favourite	مطلوب
favourites	مطلوب
favorites	مطلوب
favorable	مطلوب
desired	مطلوب
favorite	مطلوب
ideal	کمال مطلوب
optimum height	ارتفاع مطلوب
optimum output	تولید مطلوب
optimum point	نقطه مطلوب
ideals	کمال مطلوب
optimum speed	سرعت مطلوب
optimal solution	راه حل مطلوب
desired leading	مسیر مطلوب
at a premium	بسیار مطلوب
desirable	خواستنی مطلوب
merit goods	کالاهای مطلوب
economic order quantity	حد مطلوب سفارش
favourable	موافق مطلوب
lief	مطلوب مایل
optimum	حالت مطلوب
optimum	مقدار مطلوب
optimum population	حد مطلوب جمعیت
safe velocity	سرعت مطلوب
nicer	دلپذیر مطلوب
nicest	دلپذیر مطلوب
target profit	سود مطلوب
nice	دلپذیر مطلوب
desired rate of development	نرخ مطلوب توسعه
ideal irrigation interval	فاصله مطلوب ابیاری
blandest	شیرین و مطلوب نجیب
optimal planning	برنامه ریزی مطلوب
bland	شیرین و مطلوب نجیب
blander	شیرین و مطلوب نجیب
inflationary gap	سطح اشتغال مطلوب
to be in demand	خریدارداشتن مطلوب بودن
towardly	امید بخش مطلوب
It is much sought after.	بسیار مطلوب است.
eligible	واجد شرایط مطلوب
optimization	بدست اوردن حد مطلوب
favourably	بطور مساعد یا مطلوب
optimal	مربوط به کمال مطلوب
sources	منابع
resources	منابع
to wait for a favorable opportunity	منتظر یک فرصت مطلوب بودن
desirability	درجه تمایل شرایط مطلوب
To obtain the desired result .	نتیجه مطلوب را بدست آوردن
ideally	مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
your action produced the desired effect	اقدامتان اثر مطلوب بخشید
desired rate of capital accumulation	نرخ تراکم سرمایه مطلوب
desired ground zone	نقطه ترکش اتمی مطلوب
idealistic	مطلوب وابسته به ارمان گرایی
fixed inputs	منابع ثابت
meanest	منابع درامد
complementary resources	منابع مکمل
control of resources	نظارت بر منابع
meaner	منابع درامد
control of resources	کنترل منابع
allotments	منابع اختصاصی
economic resources	منابع اقتصادی
allotment	منابع اختصاصی
mean	منابع درامد
fixed resources	منابع ثابت
resource deallocation	بازستانی منابع
sourcing	منابع یابی
sources law	منابع حقوق
natural resources	منابع طبیعی
overhead	منابع حاشیهای
scarce resources	منابع کمیاب
revenue sources	منابع درامد
resource sharing	اشتراک در منابع
resource endowment	منابع طبیعی
unused resources	منابع بیکار
military resources	منابع نظامی
natural sources	منابع طبیعی
human resources	منابع انسانی
desideratum	ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
beau ideal	زیبای تمام عیار کمال مطلوب
desired leading	سمت حرکت مطلوب هواپیما یا ناو
admensuration	تخصیص
earmarks	تخصیص
designation	تخصیص
earmark	تخصیص
recognition	تخصیص
appropriation	تخصیص
designations	تخصیص
admeasurement	تخصیص
dedication	تخصیص
allocations	تخصیص
attribution	تخصیص
dedications	تخصیص
allocation	تخصیص
allotments	تخصیص
allotment	تخصیص
consecration	تخصیص
devotion	تخصیص
unused resources	منابع استفاده نشده
software resources	منابع نرم افزار
conservation programs	برنامههای حفافت منابع
conservation	حفظ منابع طبیعی
hardware resources	منابع سخت افزاری
nonrenewable resources	منابع تمام شدنی
exhaustable resources	منابع تمام شدنی
conservationist	طرفدارحفظ منابع طبیعی
conservationists	طرفدارحفظ منابع طبیعی
sourcing of suppliers	یافتن منابع فروش
depletion	کاهش منابع طبیعی
resources	منابع اماد ذخایر
inputs	عوامل تولید منابع
storage allocation	تخصیص حافظه
dynamic allocation	تخصیص پویا
asides	تخصیص دادن
allocate	تخصیص دادن
bequeath	تخصیص دادن به
allocating	تخصیص دادن
allocates	تخصیص دادن
budgetary appropriations	تخصیص بودجه
capital appropiation	تخصیص سرمایه
assignability	تخصیص دادنی
appropriation	تخصیص وجه
allotments	تخصیص توزیع
allocator	تخصیص دهنده
cost allocation	تخصیص هزینه
denominate	تخصیص دادن به
aside	تخصیص دادن
allotment	تخصیص توزیع
bequeathing	تخصیص دادن به
static allocation	تخصیص ایستا
assign	تخصیص دادن
assignment	تخصیص اسناد
allot	تخصیص دادن
allocate	تخصیص دادن
design	تخصیص دادن
designs	تخصیص دادن
allot	تخصیص دادن
allotting	تخصیص دادن
allots	تخصیص دادن
assignments	تخصیص اسناد
allocation function	تابع تخصیص
reallocation	تخصیص مجدد
storage allocation	تخصیص انباره
designing	تخصیص دادن
to earmark something for something	تخصیص دادن
bequeathed	تخصیص دادن به
bequeaths	تخصیص دادن به
allotted	تخصیص دادن
water utilization project	پروژه بهره برداری از منابع اب
mobility	انتقال اسان منابع تولید
gather	دریافت داده از منابع مختلف
gathered	دریافت داده از منابع مختلف
production resource planning	برنامه ریزی منابع تولید
economic mobilization	بسیج منابع اقتصادی باصرفه
nonrenewable resources	منابع غیر قابل تجدید
tuner	زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuners	زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
allotments	واگذارسهمیه تخصیص نیروها
designatory	وابسته به تخصیص و تعیین
allotment	واگذارسهمیه تخصیص نیروها
static storage allocation	تخصیص انباره ایستا
designate	تخصیص دادن برگزیدن
gives	رساندن تخصیص دادن
specifiable	قابل تعیین یا تخصیص
give	رساندن تخصیص دادن
designates	تخصیص دادن برگزیدن
allocated <adj.> <past-p.>	تخصیص داده شده
allotted <adj.> <past-p.>	تخصیص داده شده
attached <adj.> <past-p.>	تخصیص داده شده
assigned <adj.> <past-p.>	تخصیص داده شده
allocated	تخصیص داده شده
assignable	قابل تعیین و تخصیص
appropriation limitation	محدودیت تخصیص اعتبار
giving	رساندن تخصیص دادن
designating	تخصیص دادن برگزیدن
irm	Resourese Informationمدیر منابع اطلاعاتی anager
collection	عمل دریافت داده از منابع مختلف
complexities	اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
complexity	اندازه منابع سیستم در یک عمل یا کار
collections	عمل دریافت داده از منابع مختلف
apportioned	تقسیم کردن تخصیص دادن
set aside	باطل کردن تخصیص دادن
sanctifying	تصدیق کردن تخصیص دادن
apportioning	تقسیم کردن تخصیص دادن
preassigned	قبلا تخصیص داده شده
file allocation table	جدول تخصیص جای فایل
consecrating	ویژه کردن تخصیص دادن
sanctify	تصدیق کردن تخصیص دادن