Dictiornary-Farsi | تخلیه براده ها | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
discharge of chips	تخلیه براده ها


Other Matches

cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation	تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
clearings	تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing	تخلیه محل تخلیه بیماران
filing	براده
filings	براده
swarf	براده
abrasive grit	براده
metal cutting	براده برداری
discontinuous chip	براده گسسته
metal cutting work	براده برداری
curly chip	براده پیچیده
iron filings	براده اهن
metal removal	برداشت براده
shot blasting	براده اهن
scobs	براده اهن
removal of chips	برداشت براده
removal of chips	براده برداری
machine	براده برداشتن
machined	براده برداشتن
machines	براده برداشتن
machining	براده برداری
flow chip	براده پیوسته
fragmental chip	براده فلز
borings	براده فلز
cuttings	براده فلزات
drillings	براده فلزات
metal cutting machine	دستگاه براده برداری
metal cutting element	عنصر براده برداری
machining time	زمان براده برداری
machining requirments	شرایط براده برداری
machining method	روش براده برداری
metal removing capacity	قدرت براده برداری
machinability	قابلیت براده برداری
machinable	قابل براده برداری
metal cutting machine tool	ماشین ابزار براده برداری
machining practice	تکنیک و روش براده برداری
non cutting shaping	فرم دهی بدون براده برداری
steel wool	براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
aeromedical unit	یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
emptying	تخلیه
evacuate	تخلیه
discharged	تخلیه
exhausts	تخلیه
evacuation	تخلیه
exhaust	تخلیه
evacuated	تخلیه
evacuates	تخلیه
landing, storage, delivery	تخلیه
evacuating	تخلیه
unloading	تخلیه
discharges	تخلیه
LSD	تخلیه
discharge	تخلیه
disembarkation	تخلیه
unstuffing	تخلیه
stripping	تخلیه
depletion	تخلیه
depletion area	ناحیه تخلیه
electric discharge	تخلیه الکتریکی
education pipe	لوله تخلیه
disembarkation	تخلیه کردن
evacuant	تخلیه کننده
electron discharge	تخلیه الکترونها
escape channel	مجرای تخلیه اب
drain cock	لوله تخلیه
discahrge pipe	لوله تخلیه
electrical discharge	تخلیه برقی
depletion barrier	ناحیه تخلیه
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
depletion zone	ناحیه تخلیه
discharge chute	سرسره تخلیه
discharge cock	شیر تخلیه
discharge opening	راهگاه تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge pressure	فشار تخلیه
discharger of a capacitor	تخلیه خازن
discharge recorder	تخلیه نگار
discharge resistance	مقاومت تخلیه
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge nozzle	فواره تخلیه
discharging berth	اسکله تخلیه
discharging wharf	اسکله تخلیه
discharge conveyor	نوار تخلیه
depletion layer	ناحیه تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
discharge end	سمت تخلیه
discharge end	محل تخلیه
drain plug	پیچ تخلیه
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge valve	سوپاپ تخلیه
undulatory discharge	تخلیه مواج
tipper	تخلیه کننده
surging discharge	تخلیه نوشی
sluiceway	دهانه تخلیه
site clearance	تخلیه کارگاه
clearing out [of a place]	تخلیه [فضایی]
to offload	تخلیه کردن
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
rotary discharger	تخلیه گر گردان
roll on/roll off	بارگیری- تخلیه
lightning discharge current	جریان تخلیه
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
internal discharge	تخلیه داخلی
ozone depletion	تخلیه اوزون
impulse discharge	تخلیه ضربهای
high rate discharge	تخلیه شدید
glow discharge	تخلیه تابنده
flaming discharge	تخلیه مشتعل
exhaust stroke	مرحله تخلیه
main discharge	تخلیه اصلی
medical evacuation	تخلیه بهداری
medical evacuation	تخلیه پزشکی
road clearance	تخلیه جاده
residual discharge	تخلیه مانده
relief well	چاه تخلیه
point discharge	تخلیه نقطهای
oscillating discharge	تخلیه مواج
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
neural discharge	تخلیه عصبی
medical recovery	تخلیه پزشکی
medical evacuation	تخلیه بیماران
exhaust chute	ناودان تخلیه
evacuate	تخلیه کردن
evacuating	تخلیه کردن
area evacuation	تخلیه منطقهای
vacated	تخلیه کردن
vacates	تخلیه کردن
drains	تخلیه کردن
draining	تخلیه کردن
vacating	تخلیه کردن
bank sluice	دریچه تخلیه
battlefield evacuation	تخلیه پزشکی
drained	تخلیه کردن
drain	تخلیه کردن
blow off	شیر تخلیه
air evacuation	تخلیه هوایی
evacuated	تخلیه کردن
disembarks	تخلیه کردن
catharsis	تخلیه هیجانی
disembarking	تخلیه کردن
disembarked	تخلیه کردن
abreaction	تخلیه هیجانی
disembark	تخلیه کردن
quitting	تخلیه خانه
unload	تخلیه کردن
evacuates	تخلیه کردن
brush discharge	تخلیه جارویی
quit	تخلیه خانه
corollary discharge	تخلیه تبعی
corona discharge	تخلیه الکتریکی
corona discharge	تخلیه کورونا
discharge	تخلیه بار
unloads	تخلیه کردن
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
debarkation net	تور تخلیه
discharge	تخلیه الکتریکی
defecation	تخلیه شکم
dejecta	تخلیه مدفوع
depopulation	تخلیه جمعیت
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
discharges	تخلیه الکتریکی
roll-on/roll-off	بارگیری- تخلیه
sluices	دریچه تخلیه
vacate	تخلیه کردن
sluiced	دریچه تخلیه
chain of evacuation	سیستم تخلیه
sluice	دریچه تخلیه
unloaded	تخلیه کردن
discharges	تخلیه بار
glow discharge	تخلیه تابناک
sanitation	سیستم تخلیه فاضل اب
evacuated	تخلیه مزاج کردن
main gap	فاصله تخلیه اصلی
landing order	اجازه تخلیه بار
evacuates	تخلیه مزاج کردن
landing weight	وزن با هنگام تخلیه
evacuating	تخلیه مزاج کردن
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
local action	تخلیه موضعی باتری
diffusion	تخلیه کردن بافشار
evacuate	تخلیه مزاج کردن
tail escape	نهر تخلیه انتهائی
to discharge goods	کالا را تخلیه کردن
y valve	شیر تخلیه روغن
defecates	تخلیه کردن شکم
discharges	اخراج تخلیه الکتریکی
discharges	شلیک عصبی تخلیه
discharge	اخراج تخلیه الکتریکی
discharge	شلیک عصبی تخلیه
unloading takes place in ...	بار در ... تخلیه می شود.
silt ejector	تخلیه کننده رسوب
defecate	تخلیه کردن شکم
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
oil drain cock	شیر تخلیه روغن