Dictiornary-Farsi | تخلیه تابنده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
glow discharge	تخلیه تابنده


Other Matches

phosphoric	تابنده
emissive	تابنده
aglitter	تابنده
phosphorous	تابنده
phosphorescent	تابنده
perfect radiator	تابنده کامل
phosphorescent paint	رنگ تابنده
spinner	نختاب تابنده
radiant heat	گرمای تابنده
cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation	تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
clearings	تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing	تخلیه محل تخلیه بیماران
phosphorus	جسم شب تاب جسم تابنده
aeromedical unit	یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
evacuated	تخلیه
exhausts	تخلیه
exhaust	تخلیه
unloading	تخلیه
evacuation	تخلیه
depletion	تخلیه
discharged	تخلیه
evacuating	تخلیه
landing, storage, delivery	تخلیه
evacuates	تخلیه
emptying	تخلیه
evacuate	تخلیه
disembarkation	تخلیه
stripping	تخلیه
discharges	تخلیه
discharge	تخلیه
LSD	تخلیه
unstuffing	تخلیه
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
corona discharge	تخلیه الکتریکی
discharging wharf	اسکله تخلیه
depletion barrier	ناحیه تخلیه
discharging berth	اسکله تخلیه
depletion zone	ناحیه تخلیه
drain plug	پیچ تخلیه
electrical discharge	تخلیه برقی
defecation	تخلیه شکم
dejecta	تخلیه مدفوع
discharge pressure	فشار تخلیه
electric discharge	تخلیه الکتریکی
education pipe	لوله تخلیه
debarkation net	تور تخلیه
corona discharge	تخلیه کورونا
discharger of a capacitor	تخلیه خازن
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
discharge conveyor	نوار تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge opening	راهگاه تخلیه
discharge of chips	تخلیه براده ها
discharge nozzle	فواره تخلیه
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge end	محل تخلیه
discharge end	سمت تخلیه
discharge cock	شیر تخلیه
discharge chute	سرسره تخلیه
disembarkation	تخلیه کردن
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge valve	سوپاپ تخلیه
depletion layer	ناحیه تخلیه
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharge resistance	مقاومت تخلیه
discahrge pipe	لوله تخلیه
drain cock	لوله تخلیه
depletion area	ناحیه تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
electron discharge	تخلیه الکترونها
point discharge	تخلیه نقطهای
tipper	تخلیه کننده
surging discharge	تخلیه نوشی
sluiceway	دهانه تخلیه
site clearance	تخلیه کارگاه
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
rotary discharger	تخلیه گر گردان
clearing out [of a place]	تخلیه [فضایی]
to offload	تخلیه کردن
roll on/roll off	بارگیری- تخلیه
road clearance	تخلیه جاده
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
internal discharge	تخلیه داخلی
impulse discharge	تخلیه ضربهای
high rate discharge	تخلیه شدید
glow discharge	تخلیه تابناک
flaming discharge	تخلیه مشتعل
exhaust stroke	مرحله تخلیه
exhaust chute	ناودان تخلیه
evacuant	تخلیه کننده
escape channel	مجرای تخلیه اب
lightning discharge current	جریان تخلیه
main discharge	تخلیه اصلی
medical evacuation	تخلیه بهداری
residual discharge	تخلیه مانده
relief well	چاه تخلیه
ozone depletion	تخلیه اوزون
undulatory discharge	تخلیه مواج
oscillating discharge	تخلیه مواج
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
neural discharge	تخلیه عصبی
medical recovery	تخلیه پزشکی
medical evacuation	تخلیه بیماران
medical evacuation	تخلیه پزشکی
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
disembarking	تخلیه کردن
disembarked	تخلیه کردن
disembark	تخلیه کردن
quitting	تخلیه خانه
quit	تخلیه خانه
unloads	تخلیه کردن
disembarks	تخلیه کردن
catharsis	تخلیه هیجانی
abreaction	تخلیه هیجانی
air evacuation	تخلیه هوایی
drains	تخلیه کردن
area evacuation	تخلیه منطقهای
draining	تخلیه کردن
evacuate	تخلیه کردن
vacated	تخلیه کردن
vacates	تخلیه کردن
evacuating	تخلیه کردن
vacate	تخلیه کردن
evacuates	تخلیه کردن
vacating	تخلیه کردن
unload	تخلیه کردن
evacuated	تخلیه کردن
unloaded	تخلیه کردن
bank sluice	دریچه تخلیه
sluices	دریچه تخلیه
roll-on/roll-off	بارگیری- تخلیه
depopulation	تخلیه جمعیت
sluiced	دریچه تخلیه
sluice	دریچه تخلیه
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
discharges	تخلیه بار
discharge	تخلیه الکتریکی
chain of evacuation	سیستم تخلیه
brush discharge	تخلیه جارویی
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
discharges	تخلیه الکتریکی
battlefield evacuation	تخلیه پزشکی
discharge	تخلیه بار
drained	تخلیه کردن
discharge recorder	تخلیه نگار
blow off	شیر تخلیه
drain	تخلیه کردن
corollary discharge	تخلیه تبعی
local action	تخلیه موضعی باتری
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
evacuates	تخلیه مزاج کردن
main gap	فاصله تخلیه اصلی
unloading takes place in ...	بار در ... تخلیه می شود.
discharge	شلیک عصبی تخلیه
evacuating	تخلیه مزاج کردن
implusive discharge	تخلیه غیر متناوب
inbound cargo	کالای تخلیه نشده
incandescent cathode discharge	تخلیه کاتد ملتهب
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
landing order	اجازه تخلیه بار
landing weight	وزن با هنگام تخلیه
evacuate	تخلیه مزاج کردن
discharge	اخراج تخلیه الکتریکی
stevedore	متصدی بارگیری و تخلیه
road clearance	تخلیه کردن جاده
tail escape	نهر تخلیه انتهائی
y valve	شیر تخلیه روغن
defecated	تخلیه کردن شکم
second townsend discharge	تخلیه دوم تاونزند
sediment escape	ساختمانهای تخلیه و شستشو
defecate	تخلیه کردن شکم
silt ejector	تخلیه کننده رسوب
stevedores	متصدی بارگیری و تخلیه
gas filled tube	لامپ تخلیه گازی
discharges	اخراج تخلیه الکتریکی
evacuated	تخلیه مزاج کردن
discharges	شلیک عصبی تخلیه
semi self maintained discharge	تخلیه نیم وابسته
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
oil drain cock	شیر تخلیه روغن
oil drain plug	توپی تخلیه روغن
defecates	تخلیه کردن شکم
overdischarge of battery	تخلیه فرساینده باتری
to discharge goods	کالا را تخلیه کردن
discharge capacity	فرفیت تخلیه بارانداز
dust removal	تخلیه گرد و خاک
evacuees	پرسنل تخلیه شده
evacuee	پرسنل تخلیه شده
electric discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
luminous discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
exhausts	تخلیه کردن خروج
exhaust	تخلیه کردن خروج
sanitation	سیستم تخلیه فاضل اب
dust exhaust	تخلیه گرد و خاک
corona discharge current	جریان تخلیه کورونا
discharge capacity	فرفیت تخلیه بار
diffusion	تخلیه کردن بافشار