Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (2 milliseconds)
English	Persian
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
Other Matches
internal discharge	تخلیه داخلی
tincture	اثر جزیی رنگ جزیی
tinctures	اثر جزیی رنگ جزیی
cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation	تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
clearings	تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing	تخلیه محل تخلیه بیماران
incretion	ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
squawks	مخابره داخلی ارتباط داخلی
internal defense	پدافند داخلی پایداری داخلی
internal structure	ساختمان داخلی سازه داخلی
squawk	مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked	مخابره داخلی ارتباط داخلی
triploid	سه جزیی
small	جزیی
two bit	جزیی
two-bit	جزیی
vain	جزیی
smaller	جزیی
smallest	جزیی
minor	جزیی
triplet	سه جزیی
Apart of the whole.	جزیی از کل
partial	جزیی
tripling	سه جزیی
triples	سه جزیی
meanest	جزیی
meaner	جزیی
trimerous	سه جزیی
mean	جزیی
triaxial	سه جزیی
trifid	سه جزیی
trifler	جزیی
tripartite	سه جزیی
trivial	جزیی
triple	سه جزیی
triplex	سه جزیی
tripled	سه جزیی
component drawing	رسم جزیی
tinctures	طعم جزیی
partial charge	بار جزیی
tinges	رنگ جزیی
tinge	رنگ جزیی
partial ionization	یونش جزیی
trifles	چیز جزیی
trifle	چیز جزیی
part plan	نقشه جزیی
one component system	سیستم یک جزیی
partial loss	خسارت جزیی
partial mobilization	بسیج جزیی
single component gases	گازهای تک جزیی
tinct	اثریارنگ جزیی
tetrastichous	چهار جزیی
meanest	جزیی ناچیز
meaner	جزیی ناچیز
mean	جزیی ناچیز
tetramerous	چهار جزیی
practical entropy	انتروپی جزیی
partial volume	حجم جزیی
tincture	طعم جزیی
partial pressure	فشار جزیی
partial view	نمای جزیی
duplicity theory	نظریه دو جزیی
liquation	گداز جزیی
exchanged stabilization fund	مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
partial molar volume	حجم جزیی مولی
whisked	حرکت سریع و جزیی
partial molar properties	خواص جزیی مولی
whisk	حرکت سریع و جزیی
whisks	حرکت سریع و جزیی
whisking	حرکت سریع و جزیی
law of partial pressure	قانون فشارهای جزیی
partial derivative	مشتق جزیی [ریاضی]
work unit	یک قسمت جزیی از کار
avocation	کار جزیی مشغولیت
partial differential equation	معادله دیفرانسیل جزیی
partial ionioc character	خصلت جزیی یونی
partial	غرض الود جزیی
multicomponent system	سیستم چند جزیی
storage	1-حافظه داخلی کوچک با دستیابی سریع سیستم که حاوی برنامه جاری است . 2-حافظه کوچک داخلی سیستم
aeromedical unit	یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
minor sort	مرتب سازی جزیی جورسازی فرعی
This is only a slight difference.	این فقط یک اختلاف جزیی است
micrometer scale	طبله اعدادجزیی مقیاس اعداد جزیی
gear cluster	مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
tenantable repair	تعمیراتی که بر عهده مستاجراست تعمیرات جزیی عین مستاجره
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
landing, storage, delivery	تخلیه
unloading	تخلیه
exhausts	تخلیه
discharged	تخلیه
exhaust	تخلیه
emptying	تخلیه
discharge	تخلیه
depletion	تخلیه
discharges	تخلیه
evacuates	تخلیه
evacuate	تخلیه
evacuated	تخلیه
evacuating	تخلیه
unstuffing	تخلیه
evacuation	تخلیه
LSD	تخلیه
stripping	تخلیه
disembarkation	تخلیه
drain plug	پیچ تخلیه
impulse discharge	تخلیه ضربهای
electric discharge	تخلیه الکتریکی
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
point discharge	تخلیه نقطهای
education pipe	لوله تخلیه
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
unloads	تخلیه کردن
lightning discharge current	جریان تخلیه
undulatory discharge	تخلیه مواج
catharsis	تخلیه هیجانی
high rate discharge	تخلیه شدید
rotary discharger	تخلیه گر گردان
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
site clearance	تخلیه کارگاه
sluiceway	دهانه تخلیه
escape channel	مجرای تخلیه اب
electron discharge	تخلیه الکترونها
evacuant	تخلیه کننده
roll on/roll off	بارگیری- تخلیه
glow discharge	تخلیه تابنده
relief well	چاه تخلیه
surging discharge	تخلیه نوشی
residual discharge	تخلیه مانده
road clearance	تخلیه جاده
glow discharge	تخلیه تابناک
exhaust stroke	مرحله تخلیه
exhaust chute	ناودان تخلیه
electrical discharge	تخلیه برقی
dejecta	تخلیه مدفوع
medical recovery	تخلیه پزشکی
chain of evacuation	سیستم تخلیه
depletion layer	ناحیه تخلیه
discahrge pipe	لوله تخلیه
disembarkation	تخلیه کردن
discharge chute	سرسره تخلیه
discharge cock	شیر تخلیه
discharge conveyor	نوار تخلیه
depletion area	ناحیه تخلیه
neural discharge	تخلیه عصبی
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
medical evacuation	تخلیه بیماران
medical evacuation	تخلیه پزشکی
medical evacuation	تخلیه بهداری
defecation	تخلیه شکم
debarkation net	تور تخلیه
main discharge	تخلیه اصلی
corona discharge	تخلیه کورونا
corona discharge	تخلیه الکتریکی
corollary discharge	تخلیه تبعی
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
depletion barrier	ناحیه تخلیه
depletion zone	ناحیه تخلیه
flaming discharge	تخلیه مشتعل
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
brush discharge	تخلیه جارویی
blow off	شیر تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
discharge pressure	فشار تخلیه
air evacuation	تخلیه هوایی
discharge recorder	تخلیه نگار
discharge resistance	مقاومت تخلیه
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharge valve	سوپاپ تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
discharger of a capacitor	تخلیه خازن
abreaction	تخلیه هیجانی
discharging berth	اسکله تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge opening	راهگاه تخلیه
ozone depletion	تخلیه اوزون
discharge end	سمت تخلیه
oscillating discharge	تخلیه مواج
battlefield evacuation	تخلیه پزشکی
bank sluice	دریچه تخلیه
discharge end	محل تخلیه
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge nozzle	فواره تخلیه
drain cock	لوله تخلیه
area evacuation	تخلیه منطقهای
discharge of chips	تخلیه براده ها
discharging wharf	اسکله تخلیه
unloaded	تخلیه کردن
quitting	تخلیه خانه
evacuated	تخلیه کردن
evacuates	تخلیه کردن
clearing out [of a place]	تخلیه [فضایی]
evacuating	تخلیه کردن
vacate	تخلیه کردن
discharge	تخلیه بار
vacated	تخلیه کردن
discharges	تخلیه الکتریکی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com