Dictiornary-Farsi | تخلیه خانه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
quit	تخلیه خانه
quitting	تخلیه خانه


Other Matches

cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation	تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
clearings	تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing	تخلیه محل تخلیه بیماران
lady help	زنی که بابانوی خانه هم صحبت است واورادرکارهای خانه یاری میکن
pigenhole	کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
knife boy	خانه شاگردی که کارش پاک کردن کاردهای سفره است خانه شاگرد
it is but a step to my house	تا خانه ما گامی بیش نیست یک قدم است تا خانه ما
mansion house	خانه بزرگ خانه رسمی شهردار لندن
honeycombs	ارایش شش گوش خانه خانه کردن
tricotine	پارچه زبر لباسی خانه خانه
hound's tooth check	طرح خانه خانه مورب پارچه
honeycomb	ارایش شش گوش خانه خانه کردن
homebody	ادم خانه نشین یا علاقمند به خانه
houndstooth check	طرح خانه خانه مورب پارچه
our neighbour door	کسیکه خانه اش پهلوی خانه ماست
toft	عرصه خانه ومتعلقات ان خانه رعیتی
Honey comb design	طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.]
garde manger	سرد خانه اشپز خانه
cellular	لانه زنبوری خانه خانه
bagnio	فاحشه خانه جنده خانه
weigh house	قپاندار خانه ترازودار خانه
aeromedical unit	یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
cell	جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
i do not know your house	خانه شما را بلد نیستم نمیدانم خانه شما کجاست
cells	جلوگیری از تغییر محتوای یک خانه مشخص یا تعدادی خانه مشخص
formula	الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulas	الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
formulae	الگویی در برنامه صفحه گسترده برای یافتن یک مقدار در خانهای از داده در سایر خانه ها با استفاده از همان فرمول در سایر خانه ها با مترجم فرمول
ranges	یک خانه یا تعدادی خانه
ranged	یک خانه یا تعدادی خانه
range	یک خانه یا تعدادی خانه
honey comb	خانه خانه کردن
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
the house is in my possession	خانه در تصرف من است خانه در دست من است
evacuate	تخلیه
evacuated	تخلیه
depletion	تخلیه
disembarkation	تخلیه
evacuates	تخلیه
evacuating	تخلیه
discharge	تخلیه
unstuffing	تخلیه
stripping	تخلیه
exhausts	تخلیه
LSD	تخلیه
discharges	تخلیه
exhaust	تخلیه
discharged	تخلیه
emptying	تخلیه
unloading	تخلیه
evacuation	تخلیه
landing, storage, delivery	تخلیه
medical recovery	تخلیه پزشکی
bank sluice	دریچه تخلیه
road clearance	تخلیه جاده
battlefield evacuation	تخلیه پزشکی
neural discharge	تخلیه عصبی
sluiceway	دهانه تخلیه
blow off	شیر تخلیه
unload	تخلیه کردن
roll on/roll off	بارگیری- تخلیه
undulatory discharge	تخلیه مواج
site clearance	تخلیه کارگاه
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
rotary discharger	تخلیه گر گردان
residual discharge	تخلیه مانده
high rate discharge	تخلیه شدید
glow discharge	تخلیه تابناک
ozone depletion	تخلیه اوزون
brush discharge	تخلیه جارویی
glow discharge	تخلیه تابنده
oscillating discharge	تخلیه مواج
chain of evacuation	سیستم تخلیه
drains	تخلیه کردن
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
relief well	چاه تخلیه
point discharge	تخلیه نقطهای
area evacuation	تخلیه منطقهای
electron discharge	تخلیه الکترونها
disembarking	تخلیه کردن
disembarks	تخلیه کردن
evacuate	تخلیه کردن
evacuated	تخلیه کردن
lightning discharge current	جریان تخلیه
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
evacuates	تخلیه کردن
tipper	تخلیه کننده
evacuating	تخلیه کردن
vacate	تخلیه کردن
vacated	تخلیه کردن
vacates	تخلیه کردن
disembarked	تخلیه کردن
catharsis	تخلیه هیجانی
disembark	تخلیه کردن
air evacuation	تخلیه هوایی
medical evacuation	تخلیه بیماران
medical evacuation	تخلیه پزشکی
medical evacuation	تخلیه بهداری
unloads	تخلیه کردن
abreaction	تخلیه هیجانی
impulse discharge	تخلیه ضربهای
unloaded	تخلیه کردن
surging discharge	تخلیه نوشی
main discharge	تخلیه اصلی
internal discharge	تخلیه داخلی
vacating	تخلیه کردن
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
exhaust chute	ناودان تخلیه
discharger of a capacitor	تخلیه خازن
discahrge pipe	لوله تخلیه
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
drain cock	لوله تخلیه
sluices	دریچه تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
sluiced	دریچه تخلیه
discharging berth	اسکله تخلیه
discharging wharf	اسکله تخلیه
depletion area	ناحیه تخلیه
exhaust stroke	مرحله تخلیه
discharge nozzle	فواره تخلیه
discharge	تخلیه بار
depletion zone	ناحیه تخلیه
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
depletion layer	ناحیه تخلیه
flaming discharge	تخلیه مشتعل
sluice	دریچه تخلیه
discharge valve	سوپاپ تخلیه
disembarkation	تخلیه کردن
roll-on/roll-off	بارگیری- تخلیه
discharge chute	سرسره تخلیه
discharge cock	شیر تخلیه
depopulation	تخلیه جمعیت
discharge conveyor	نوار تخلیه
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge end	سمت تخلیه
discharge	تخلیه الکتریکی
discharge of chips	تخلیه براده ها
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharges	تخلیه بار
discharges	تخلیه الکتریکی
discharge resistance	مقاومت تخلیه
discharge recorder	تخلیه نگار
discharge pressure	فشار تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge opening	راهگاه تخلیه
discharge end	محل تخلیه
drain plug	پیچ تخلیه
defecation	تخلیه شکم
escape channel	مجرای تخلیه اب
electric discharge	تخلیه الکتریکی
depletion barrier	ناحیه تخلیه
drain	تخلیه کردن
drained	تخلیه کردن
draining	تخلیه کردن
debarkation net	تور تخلیه
education pipe	لوله تخلیه
corona discharge	تخلیه کورونا
corona discharge	تخلیه الکتریکی
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
evacuant	تخلیه کننده
corollary discharge	تخلیه تبعی
electrical discharge	تخلیه برقی
dejecta	تخلیه مدفوع
to offload	تخلیه کردن
clearing out [of a place]	تخلیه [فضایی]
eduction pipe	لوله تخلیه یاکشش
extinction voltage	ولتاژ قطع تخلیه
oil drain cock	شیر تخلیه روغن
luminous discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
evacuation policy	روش تخلیه پزشکی
electric discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
exhaust	تخلیه کردن خروج
overdischarge of battery	تخلیه فرساینده باتری
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
evacuating	تخلیه مزاج کردن
oil drain plug	توپی تخلیه روغن
to discharge goods	کالا را تخلیه کردن
diffusion	تخلیه کردن بافشار
exhaust system	سیستم تخلیه دود
evacuee	پرسنل تخلیه شده
main gap	فاصله تخلیه اصلی
tail escape	نهر تخلیه انتهائی
dust exhaust	تخلیه گرد و خاک
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
local action	تخلیه موضعی باتری
dust removal	تخلیه گرد و خاک
silt ejector	تخلیه کننده رسوب
landing weight	وزن با هنگام تخلیه
landing order	اجازه تخلیه بار
semi self maintained discharge	تخلیه نیم وابسته
road clearance	تخلیه کردن جاده
sediment escape	ساختمانهای تخلیه و شستشو
exhausts	تخلیه کردن خروج
second townsend discharge	تخلیه دوم تاونزند
evacuees	پرسنل تخلیه شده
evacuates	تخلیه مزاج کردن