Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (2 milliseconds)
English	Persian
neural discharge	تخلیه عصبی
Search result with all words
discharge	شلیک عصبی تخلیه
discharges	شلیک عصبی تخلیه
Other Matches
neuritis	التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
neuralgia	درد عصبی مرض عصبی
nervation	ساختمان عصبی شبکه عصبی
cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation	تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
clearings	تخلیه محل تخلیه بیماران
clearing	تخلیه محل تخلیه بیماران
v , series	سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
aeromedical unit	یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
nervous	عصبی
uptight	عصبی
neural	عصبی
nervelessness	بی عصبی
on pins and needles <idiom>	عصبی
engram	رد عصبی
abnerval	عصبی
neurotic	عصبی
overwrought	عصبی
twitchy	عصبی
neurogram	رد عصبی
keyed up <idiom>	عصبی
neurons	یاخته عصبی
lose temper <idiom>	عصبی شدن
neural network	شبکه عصبی
plexus	شبکه عصبی
shock	حمله عصبی
shocked	حمله عصبی
shocks	حمله عصبی
sweat bullets/blood <idiom>	عصبی بودن
nerve tissue	بافت عصبی
nervous systems	دستگاه عصبی
causalgia	سوزش عصبی
neurocyte	یاخته عصبی
anorexia nervosa	بی اشتهایی عصبی
nerve	رشته عصبی
nerves	رشته عصبی
neuritis	التهاب عصبی
neuron	یاخته عصبی
neural satiation	اشباع عصبی
neural reverbration	ارتعاش عصبی
nervous system	دستگاه عصبی
psychochemical agent	عامل عصبی
nerve path	گذرگاه عصبی
nerve impulse	تکانه عصبی
neurofibril	تار عصبی
nerve fibre	تار عصبی
nerve ending	پایانه عصبی
nerve deafness	کری عصبی
nerve current	جریان عصبی
neuralgia	درد عصبی
nerve center	مرکز عصبی
nerve cell	سلول عصبی
nerve cell	یاخته عصبی
ganglion	غده عصبی
willies	حمله عصبی
interneuron	داخل عصبی
interneural	داخل عصبی
nerve plexus	شبکه عصبی
neural circuit	مدار عصبی
Relax!	عصبی نشو!
neural induction	القای عصبی
neural bond	پیوند عصبی
neural arc	قوس عصبی
psychochemical agent	گاز عصبی
neural lesion	ضایعه عصبی
neural conduction	رسانش عصبی
nervelessly	از روی بی عصبی
nerve block	وقفه عصبی
neuroplexus	شبکه عصبی
autonomic nervous system	دستگاه عصبی نباتی
neurotransmitter	انتقال دهنده عصبی
neuroptera	حشرات عصبی الجناح
sympathetic nervous system	دستگاه عصبی سمپاتیک
neuropsychiatric	مرض روانی و عصبی
tensed	عصبی وهیجان زده
parabiosis	وقفه رسانش عصبی
tense	عصبی وهیجان زده
preganglionic	قبل از عقده عصبی
hysteria	هیستری حمله عصبی
tenses	عصبی وهیجان زده
jittery	وحشت زده و عصبی
tenser	عصبی وهیجان زده
reciprocal innervation	تحریک عصبی تقابلی
parasympathetic nervous system	دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
tensest	عصبی وهیجان زده
tensing	عصبی وهیجان زده
bradyarthria	کندگویی عصبی- ماهیچه یی
nerve agent	عامل شیمیایی عصبی
anorexic	مبتلا به بی اشتهایی عصبی
cns	دستگاه عصبی مرکزی
on edge <idiom>	خیلی عصبی وخشمگین
neurogenic	دارای ریشه عصبی
unipolar	سلولهای عصبی یک قطبی
commissure	بافت عصبی رابط
neuroblast	یاخته رویانی عصبی
commissural fibres	رشتههای عصبی رابط
tracts	دسته تار عصبی
tract	دسته تار عصبی
conceptual nervous system	دستگاه عصبی فرضی
neurotic	دچار اختلال عصبی
visceral nervous system	دستگاه عصبی احشایی
neuropsychiatric	درمان روانی عصبی
neuromuscular coordination	هماهنگی عصبی- عضلانی
neuropath	دچار اختلالات عصبی
vegetative nervous system	دستگاه عصبی نباتی
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
sympathetic nervous system	دستگاه عصبی خود کار
psychoneural parallelism	توازی نگری روانی- عصبی
preganglionic	وابسته به جلو عقده عصبی
oxime	ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
nervous	عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
commissurotomy	برداشتن بافت عصبی رابط
neurogenic	ایجاد کننده بافت عصبی
dendrite	شاخههای متعدد سلولهای عصبی
autonomic nervous system	دستگاه عصبی خود مختار
neurocirculatory asthenia	ضعف عصبی- گردش خونی
liminal	وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
tie up in knots <idiom>	کسی را عصبی ونگران کردن
autonomic	منسوب به دستگاه عصبی خودکار
ans	دستگاه عصبی خود مختار
gray matter	ماده خاکستری بافت عصبی مغز
parasympathetic	وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
solar plexus	شبکه عصبی ناحیه زیر معده
psychoneurosis	ناراحتی روانی در اثر حالت عصبی
psychoneurotic	مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
neuromuscular	وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
parasympathetic	عمل کننده ماننددستگاه عصبی نباتی
aeroneurosis	اختلالات عصبی فضانوردان در اثر تحریک وهیجان
If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest.	اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
neuron	رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
nerve fascicle	دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
nerve bundle	دسته ای از رشته عصبی [ساختمان استخوان بندی ]
neurons	رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
to work oneself up	به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
to get worked up	به کسی [چیزی] خو گرفتن [و بخاطرش احساساتی یا عصبی شدن]
cingulum bundle	دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
cingulum	دسته ای از رشته عصبی در مغز [ساختمان استخوان بندی ]
subliminal	غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
limen	کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
subliminally	غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
neural net	مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
parkinsonism	اختلال مزمن عصبی که با سختی عضلات بدن ولرزش مشخص میشود
cassion discase	تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
landing, storage, delivery	تخلیه
stripping	تخلیه
depletion	تخلیه
discharges	تخلیه
disembarkation	تخلیه
discharge	تخلیه
LSD	تخلیه
evacuation	تخلیه
discharged	تخلیه
unstuffing	تخلیه
evacuating	تخلیه
evacuates	تخلیه
evacuated	تخلیه
exhaust	تخلیه
emptying	تخلیه
unloading	تخلیه
evacuate	تخلیه
exhausts	تخلیه
internal discharge	تخلیه داخلی
point discharge	تخلیه نقطهای
residual discharge	تخلیه مانده
medical evacuation	تخلیه بهداری
main discharge	تخلیه اصلی
road clearance	تخلیه جاده
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
lightning discharge current	جریان تخلیه
impulse discharge	تخلیه ضربهای
high rate discharge	تخلیه شدید
corollary discharge	تخلیه تبعی
electrical discharge	تخلیه برقی
electron discharge	تخلیه الکترونها
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
escape channel	مجرای تخلیه اب
evacuant	تخلیه کننده
exhaust chute	ناودان تخلیه
exhaust stroke	مرحله تخلیه
flaming discharge	تخلیه مشتعل
clearing out [of a place]	تخلیه [فضایی]
glow discharge	تخلیه تابناک
glow discharge	تخلیه تابنده
medical evacuation	تخلیه پزشکی
medical evacuation	تخلیه بیماران
medical recovery	تخلیه پزشکی
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
sluiceway	دهانه تخلیه
surging discharge	تخلیه نوشی
relief well	چاه تخلیه
tipper	تخلیه کننده
oscillating discharge	تخلیه مواج
undulatory discharge	تخلیه مواج
roll on/roll off	بارگیری- تخلیه
rotary discharger	تخلیه گر گردان
ozone depletion	تخلیه اوزون
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
to offload	تخلیه کردن
site clearance	تخلیه کارگاه
discharge opening	راهگاه تخلیه

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com