Dictiornary-Farsi | تخلیه نوشی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
surging discharge	تخلیه نوشی


Other Matches

cargo outturn message	پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation	تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
fluctuating power	توان نوشی
toast	باده نوشی بسلامتی کسی
toasted	باده نوشی بسلامتی کسی
toasting	باده نوشی بسلامتی کسی
toasts	باده نوشی بسلامتی کسی
pledged	باده نوشی بسلامتی کسی
pledges	باده نوشی بسلامتی کسی
pledging	باده نوشی بسلامتی کسی
pledge	باده نوشی بسلامتی کسی
clearing	تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings	تخلیه محل تخلیه بیماران
fluctuating power of a polyphase system	توان نوشی مدار چند فازی
encratites	فرقهای ازنصاراکه ازگوشت خوردن وباده نوشی واختیارجفت دوری می
to idulge oneself in drinking	بنوشابه خوری افتادن خودرا بباده نوشی سپردن تسلیم خوی میگساری شدن
aeromedical unit	یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
cargo outturn report	گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
sips	خرده خرده نوشی
sip	خرده خرده نوشی
sipped	خرده خرده نوشی
sipping	خرده خرده نوشی
depletion	تخلیه
stripping	تخلیه
disembarkation	تخلیه
exhaust	تخلیه
exhausts	تخلیه
unloading	تخلیه
emptying	تخلیه
evacuate	تخلیه
evacuated	تخلیه
evacuates	تخلیه
landing, storage, delivery	تخلیه
evacuating	تخلیه
discharged	تخلیه
LSD	تخلیه
discharge	تخلیه
discharges	تخلیه
unstuffing	تخلیه
evacuation	تخلیه
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
discharge resistance	مقاومت تخلیه
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharge valve	سوپاپ تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
electrical discharge	تخلیه برقی
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
discharger of a capacitor	تخلیه خازن
drain plug	پیچ تخلیه
education pipe	لوله تخلیه
discharging berth	اسکله تخلیه
electric discharge	تخلیه الکتریکی
discharging wharf	اسکله تخلیه
discharge recorder	تخلیه نگار
discharge pressure	فشار تخلیه
ozone depletion	تخلیه اوزون
corona discharge	تخلیه الکتریکی
drain cock	لوله تخلیه
discahrge pipe	لوله تخلیه
depletion layer	ناحیه تخلیه
depletion zone	ناحیه تخلیه
depletion barrier	ناحیه تخلیه
depletion area	ناحیه تخلیه
dejecta	تخلیه مدفوع
defecation	تخلیه شکم
debarkation net	تور تخلیه
clearing out [of a place]	تخلیه [فضایی]
disembarkation	تخلیه کردن
discharge chute	سرسره تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge opening	راهگاه تخلیه
discharge of chips	تخلیه براده ها
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge end	محل تخلیه
discharge end	سمت تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
discharge conveyor	نوار تخلیه
discharge cock	شیر تخلیه
corona discharge	تخلیه کورونا
sluiceway	دهانه تخلیه
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
neural discharge	تخلیه عصبی
medical recovery	تخلیه پزشکی
medical evacuation	تخلیه بیماران
medical evacuation	تخلیه پزشکی
medical evacuation	تخلیه بهداری
main discharge	تخلیه اصلی
lightning discharge current	جریان تخلیه
oscillating discharge	تخلیه مواج
undulatory discharge	تخلیه مواج
site clearance	تخلیه کارگاه
tipper	تخلیه کننده
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
rotary discharger	تخلیه گر گردان
roll on/roll off	بارگیری- تخلیه
road clearance	تخلیه جاده
residual discharge	تخلیه مانده
relief well	چاه تخلیه
point discharge	تخلیه نقطهای
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
flaming discharge	تخلیه مشتعل
exhaust stroke	مرحله تخلیه
exhaust chute	ناودان تخلیه
evacuant	تخلیه کننده
escape channel	مجرای تخلیه اب
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
electron discharge	تخلیه الکترونها
to offload	تخلیه کردن
internal discharge	تخلیه داخلی
impulse discharge	تخلیه ضربهای
high rate discharge	تخلیه شدید
glow discharge	تخلیه تابنده
glow discharge	تخلیه تابناک
discharge nozzle	فواره تخلیه
evacuate	تخلیه کردن
disembarks	تخلیه کردن
disembarking	تخلیه کردن
disembarked	تخلیه کردن
disembark	تخلیه کردن
quitting	تخلیه خانه
quit	تخلیه خانه
vacates	تخلیه کردن
catharsis	تخلیه هیجانی
abreaction	تخلیه هیجانی
air evacuation	تخلیه هوایی
area evacuation	تخلیه منطقهای
bank sluice	دریچه تخلیه
evacuating	تخلیه کردن
vacate	تخلیه کردن
vacated	تخلیه کردن
vacating	تخلیه کردن
evacuates	تخلیه کردن
unload	تخلیه کردن
evacuated	تخلیه کردن
unloaded	تخلیه کردن
unloads	تخلیه کردن
drains	تخلیه کردن
battlefield evacuation	تخلیه پزشکی
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
sluice	دریچه تخلیه
discharge	تخلیه بار
chain of evacuation	سیستم تخلیه
discharges	تخلیه بار
discharges	تخلیه الکتریکی
sluiced	دریچه تخلیه
discharge	تخلیه الکتریکی
corollary discharge	تخلیه تبعی
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
depopulation	تخلیه جمعیت
roll-on/roll-off	بارگیری- تخلیه
drain	تخلیه کردن
sluices	دریچه تخلیه
draining	تخلیه کردن
blow off	شیر تخلیه
drained	تخلیه کردن
brush discharge	تخلیه جارویی
tail escape	نهر تخلیه انتهائی
evacuates	تخلیه مزاج کردن
local action	تخلیه موضعی باتری
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
defecate	تخلیه کردن شکم
discharge	شلیک عصبی تخلیه
y valve	شیر تخلیه روغن
to discharge goods	کالا را تخلیه کردن
second townsend discharge	تخلیه دوم تاونزند
diffusion	تخلیه کردن بافشار
implusive discharge	تخلیه غیر متناوب
inbound cargo	کالای تخلیه نشده
incandescent cathode discharge	تخلیه کاتد ملتهب
evacuating	تخلیه مزاج کردن
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
landing order	اجازه تخلیه بار
landing weight	وزن با هنگام تخلیه
main gap	فاصله تخلیه اصلی
discharges	اخراج تخلیه الکتریکی
defecating	تخلیه کردن شکم
overdischarge of battery	تخلیه فرساینده باتری
defecates	تخلیه کردن شکم
unloading takes place in ...	بار در ... تخلیه می شود.
road clearance	تخلیه کردن جاده
stevedores	متصدی بارگیری و تخلیه
stevedore	متصدی بارگیری و تخلیه
defecated	تخلیه کردن شکم
oil drain plug	توپی تخلیه روغن
oil drain cock	شیر تخلیه روغن
discharge	اخراج تخلیه الکتریکی
evacuated	تخلیه مزاج کردن
discharges	شلیک عصبی تخلیه
silt ejector	تخلیه کننده رسوب
evacuate	تخلیه مزاج کردن
semi self maintained discharge	تخلیه نیم وابسته
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
sediment escape	ساختمانهای تخلیه و شستشو
aeromedical evacuation	تخلیه پزشکی هوایی
extinction voltage	ولتاژ قطع تخلیه
exhaust system	سیستم تخلیه دود
exhaust	تخلیه کردن خروج
exhausts	تخلیه کردن خروج
luminous discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی