English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
d , top concept تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
Other Matches
d , top concept تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
shock front جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
huygen's principle قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
frontage ملوان جبهه جبهه
frontages ملوان جبهه جبهه
tactic تدابیر جنگی
protective measures تدابیر احتیاطی
tactics تدابیر جنگی
strategy استراتژی فن تدابیر جنگی
tactically مربوط به تدابیر جنگی
strategies استراتژی فن تدابیر جنگی
tactical مربوط به تدابیر جنگی
ulterior plans تدابیر اجل بعدی
denial measures تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
field expedient روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
national strategy مجموعه تدابیر سیاسی اقتصادی اجتماعی و نظامی ملی
rear echelon قسمت عقب جبهه عقب جبهه
lute گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
writes وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
write وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typefaces مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
tactician متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
tacticians متخصص کار بردن یکانها متخصص تدابیر جنگی تاکتیسین
graphics کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
face جبهه
faces جبهه
front view جبهه
deploying جبهه
deploy جبهه
facade جبهه
sinciput جبهه
facades جبهه
fronting جبهه
deploys جبهه
front جبهه
flanking جبهه
flanked جبهه
flank جبهه
fanades جبهه
vaward جبهه
line جبهه جنگ
popular front جبهه ملی
split از جبهه دورافتادن
line replacement تعویض خط جبهه
lines جبهه جنگ
out of line خارج از خط جبهه
liners سرباز خط جبهه
liner سرباز خط جبهه
superficies نما جبهه
penetration نفوذ در جبهه
frontages عرض جبهه
battle line خط جبهه ناوها
water front جبهه رطوبتی
tympanum جبهه کلیسا
warmfront جبهه گرم
front lines خط مقدم جبهه
frontage عرض جبهه
tympanon جبهه کلیسا
wave front جبهه موج
fronting جبهه هوا
front جبهه هوا
tympan جبهه کلیسا
registers که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
lateral control کنترل در عرض جبهه
linesmen سربازخط جبهه خط بان
cold fronts جبهه هوای سرد
wave front جبهه امواج رادیویی
fronting منادی جبهه جنگ
front منادی جبهه جنگ
cold front جبهه هوای سرد
linesman سربازخط جبهه خط بان
front lines خطوط جلو جبهه
warm fronts جبهه هوای گرم
popular front جبهه خلق ملی
frontogenesis ایجاد جبهه واحد
pocket پیش رفتگی خط جبهه
pockets پیش رفتگی خط جبهه
in other sectors در قسمتهای دیگر جبهه
warm front جبهه هوای گرم
productions ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
production ساخته شده طبق طرح کارخانه اتومبیل سازی موتورسیکلت ساخته شده طبق طرح کارخانه
limited objective هدف نزدیک به جبهه دشمن
strongside مربوط به جبهه قوی زمین
split end گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
prevent defence جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
general concepts تدابیر کلی روشهای کلی
brain washing مغزشویی روشی که به وسیله ان و ازطریق اعمال تدابیر و اعمال مختلف افکار و اعتقادات فردرا زایل و اعتقادات دیگری راجایگزین ان می کنند
frontolysis زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
orthograph تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
split t نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
extended defense پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
lateral افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
delete کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
stationary front جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
rimrock صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
guerrilla جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
strong side سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
guerrillas جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
dispersal airfield فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
plant کارخانه
workplace کارخانه
workplaces کارخانه
work کارخانه
worked کارخانه
shop کارخانه
factory-spun نخ کارخانه ای
plants کارخانه
factory کارخانه
factories کارخانه
shops کارخانه
works کارخانه
coopery کارخانه
workhouse کارخانه
workhouses کارخانه
house work کارخانه
manufactory کارخانه
shopped کارخانه
smeltery کارخانه گدازگری
manufacturers صاحب کارخانه
plant نبات کارخانه
generating station کارخانه برق
gasworks کارخانه گاز
lock out تعطیل کارخانه
generating plant کارخانه برق
studio کارگاه کارخانه
studios کارگاه کارخانه
manufacturer صاحب کارخانه
plants نبات کارخانه
sirens سوت کارخانه
siren سوت کارخانه
ice plant کارخانه یخ ساز
smelting plant کارخانه ذوب
gas works کارخانه گاز
fulling mill کارخانه قصاری
cotton factory کارخانه نخ ریسی
bookbindery کارخانه صحافی
copper smelting plant کارخانه ذوب مس
works inspector بازرس کارخانه
works superintendent مدیر کارخانه
car factory کارخانه خودروسازی
He is running ( runs ) the factory . او کارخانه را می گرداند
cast steel plant کارخانه فولادریزی
sheds کارخانه سرپوشیده
shedding کارخانه سرپوشیده
shed کارخانه سرپوشیده
cement plant کارخانه سیمان
spinning factory کارخانه نخ ریسی
cotton mill کارخانه نخ ریسی
spinning کارخانه نخریسی
installations کارخانه نصب
installation کارخانه نصب
industrialist کارخانه دار
industrialists کارخانه دار
factory chimney دودکش کارخانه
ex mill تحویل در کارخانه
ex factory تحویل در کارخانه
electric plant کارخانه برق
cut back تعطیل کارخانه
mills کارخانه نورد
mill کارخانه نورد
manufacturing کارخانه دار
plant mixing امیختن در کارخانه
pilot plant کارخانه نمونه
plant construction ساختمان کارخانه
power stations کارخانه برق
power station کارخانه برق
plant mixing اختلاط در کارخانه
power house کارخانه برق
brewery کارخانه ابجوسازی
breweries کارخانه ابجوسازی
chimney stalk دودکش کارخانه
manufactoring plant کارخانه تولیدی
out <adv.> بیرون از کارخانه
sirenic سوت کارخانه
manufaturer صاحب کارخانه
packingplant کارخانه کنسروسازی
packinghouse کارخانه کنسروسازی
cotton spinner صاحب کارخانه نخ ریسی
foundry کارخانه ذوب فلز
pottery factory کارخانه چینی سازی
computer integrated manufactureing کارخانه کاملا" اتوماتیک
lock out بسته شدن کارخانه
wirework کارخانه سیم سازی
shopped کارخانه خرید کردن
coking plant کارخانه ذغال سازی
shops کارخانه خرید کردن
concrete plant کارخانه بتن سازی
concreting plant کارخانه بتن سازی
shipyards کارخانه کشتی سازی
shipyard کارخانه کشتی سازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com