Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (6 milliseconds)
English
Persian
overlap
تداخل رنگ ها
[خصوصا در لبه طرح ها و موقع تعویض رنگ در نقشه]
Search result with all words
interlock
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
beat
تداخل
beats
تداخل
babble
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babbled
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babbles
تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
interference
تداخل
interference
تداخل امواج
simulation
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulations
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
bleeding
باند تداخل امواج
adjacent channel interfernce
تداخل کانال مجاور
monkey chatter
تداخل کانال مجاور
anti interference capacitor
خازن ضد تداخل
anti interference device
دستگاه ضد تداخل
background noise
در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
beat frequency
فرکانس تداخل
biplane interference
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
constructive interference
تداخل فزاینده
cross fire
تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
cross talk
تداخل صداها در تلفن
cross talk
تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
cross talk
تداخل صحبت
cross talk
تداخل صدا
crosstalk
سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
diathermy interference
تداخل امواج دیاترمی
diffraction
تجزیه نور در اثر تداخل انحنای نور انکسار نور
electrical interface
تداخل الکتریکی
electronic interfrence
تداخل الکترونیکی
high frequency interference
تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
impenetrableness
خاصیت عدم تداخل
inductive interference
تداخل امواج القائی انترفرنس القائی
inductive interference voltage
ولتاژ تداخل امواج القائی
intercurrent
تداخل کننده
interference area
ناحیه ی تداخل امواج
interference zone
ناحیه ی تداخل امواج
interference eliminator
صافی تداخل
interference filter
صافی تداخل
interferometer
تداخل سنج
interfrometer
تداخل سنج
interfrometry
تداخل سنجی
neoclassical theory of value
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
radio frequency interference
تداخل فرکانس رادیویی
radio interference
تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
suppressor
مقاومت ضد تداخل
Partial phrase not found.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com