English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (16 milliseconds)
English Persian
adjacent channel interfernce تداخل کانال مجاور
monkey chatter تداخل کانال مجاور
Other Matches
buffer duo دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
channeled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
limitrophe مجاور مرزی مجاور
channeling 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channelled 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channeled 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channels 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel 1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
queue 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queued 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queueing 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
queues 1-صف تقاضای استفاده از یک کانال . 2-صف دادهای که به کانال فرستاده میشود
bed levels نقاط ارتفاعی کف کانال درامتداد محور کانال
adjacent rows ردیف های مجاور [رج های مجاور]
bra سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
bras سرویس ابتدایی ISDN که باعث میشود دو کانال داده داده هایی چند کیلو بایتی را با یک کانال سیگنال برای کنترل سیگنال ها ارسال کنند
interference تداخل
beat تداخل
beats تداخل
intercurrent تداخل کننده
cross talk تداخل صدا
electrical interface تداخل الکتریکی
electronic interfrence تداخل الکترونیکی
suppressor مقاومت ضد تداخل
interference تداخل امواج
interference eliminator صافی تداخل
interfrometry تداخل سنجی
interfrometer تداخل سنج
anti interference device دستگاه ضد تداخل
constructive interference تداخل فزاینده
anti interference capacitor خازن ضد تداخل
interferometer تداخل سنج
cross talk تداخل صحبت
interference filter صافی تداخل
beat frequency فرکانس تداخل
impenetrableness خاصیت عدم تداخل
diathermy interference تداخل امواج دیاترمی
bleeding باند تداخل امواج
interference zone ناحیه ی تداخل امواج
interference area ناحیه ی تداخل امواج
radio frequency interference تداخل فرکانس رادیویی
cross talk تداخل صداها در تلفن
cross talk تداخل صدا در اثرنزدیکی دو فرستنده
inductive interference voltage ولتاژ تداخل امواج القائی
babbled تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babbles تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
babble تداخل سیگنالها در تعدادزیادی از کانالهای یک سیستم
cross fire تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
high frequency interference تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
near by مجاور
neighbor مجاور
vicinity مجاور
conterminous مجاور
proximal مجاور
neighbouring مجاور
contiguous مجاور
nearby مجاور
coterminous مجاور
nigh مجاور
appressed مجاور
abutting مجاور
adjacent مجاور
adjoining مجاور
next مجاور
vicinage مجاور
vicinal مجاور
circumjucent از هر سو مجاور
adjacent lines خطهای مجاور
adjacent video ویدئو مجاور
aduacent sound صدای مجاور
abuting surface سطح مجاور
anal مجاور مقعد
adjoins مجاور بودن
adjoined مجاور بودن
adjoin مجاور بودن
bordered مجاور بودن
abuttals زمین مجاور
contiguous zone منطقه مجاور
adjoining نزدیک مجاور
abuttal زمین مجاور
against پیوسته مجاور
collateral همسایه مجاور
gravesides مجاور قبر
graveside مجاور قبر
adjacent مجاور همسایه
bordering مجاور بودن
paranephric مجاور کلیه
parahepatic مجاور کبد
vicinal dihalide دی هالید مجاور
proximal stimulus محرک مجاور
neighbors نزدیک مجاور
neighbour نزدیک مجاور
neighbours نزدیک مجاور
border مجاور بودن
basic بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basics بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
colocate در مجاور هم قرار دادن
anchimeric assistance کمک گروه مجاور
allele ژنهای ناهمسان مجاور
guiding عضلات کمکی مجاور
surrounding احاطه کننده مجاور
adjacent point نقطه های مجاور
biplane interference تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
garbage واسط رادیویی از کانالهای مجاور
hand-to-hand دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand دست بدست یکدیگر مجاور
adjacent دو میدان متصل به دو گروه مجاور
appressed کاملا نزدیک و مجاور چیزی
interlocked وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
hydro هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
nips فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
simulations روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
contiguous فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
dot فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
dotting فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
induced اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induce اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
inducing اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
overlap tell رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
I could have sworn that there was somebody in the next room . می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
crosstalk سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
base pitch فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
triangulation تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
compass compensation تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
overlap تداخل رنگ ها [خصوصا در لبه طرح ها و موقع تعویض رنگ در نقشه]
background noise در پیمایش نوری این مسئله نوعی تداخل الکتریکی است که توسط لکههای جوهر و یاذرههای مرکب چاپ بر روی زمینه تصویر فاهر میشود
photo pattern generation تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
radio interference تداخل امواج رادیویی انترفرنس رادیویی
inductive interference تداخل امواج القائی انترفرنس القائی
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
tunnels کانال
tunnelled کانال
canal کانال
grooves کانال
canaliculus کانال
canal bridge پل کانال
cut کانال
cuts کانال
routes کانال
groove کانال
conduit کانال
sliding channel کانال
conduits کانال
tunneling کانال
route کانال
tunneled کانال
duct کانال
channeling کانال
ship canal کانال
channel کانال
channelled کانال
channels کانال
channeled کانال
canals کانال
tunnel کانال
diffraction تجزیه نور در اثر تداخل انحنای نور انکسار نور
monochrome channel کانال تکرنگ
irrigation channel کانال ابیاری
mid channel مرکز کانال
berm هره کانال
main canal کانال اصلی
mid channel وسط کانال
multichannel با بیشتر از یک کانال
offtake canal کانال گیرنده
ascension pipe کانال سرازیری
luminance channel کانال روشنایی
canalization کانال سازی
channel access دستیابی کانال
telephone channel کانال تلفن
telephone conduit کانال تلفن
data channel کانال داده
headwater channel کانال اباره
headrace کانال اباره
grade of channel درجه کانال
y channel کانال ایگرگ
feeder canal کانال تغذیه
duplex channel کانال دو طرفه
digital channel کانال رقمی
diversion cannel کانال انحرافی
instruction pipeline کانال اطلاعات
scanner channel کانال پیمایشگر
cross-Channel برقراریارتباطومسافرت از کانال
channel capacity فرفیت کانال
output channel کانال خروجی
channel command فرمان کانال
channel interceptor کانال چندراهه
channel switch کلید کانال
channel type کانال تایپ
communication channel کانال ارتباطی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com