English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
deteriorating supplies تدارکات فاسد شدنی
Other Matches
decomposable فاسد شدنی
perishable فاسد شدنی
perishable goods کالاهای فاسد شدنی
perishable کالای فاسد شدنی
deteriorating supplies اماد فاسد شدنی
consumable stores مواد فاسد شدنی
perishable goods کالاهای خراب شدنی کالاهای فاسد شدنی
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
Best before: تا این تاریخ مصرف شود : [برچسب روی کالاهای فاسد شدنی]
to be corrupt to the bones <idiom> تا مغز استخوان فاسد بودن [کسی که ذاتا فاسد است]
spoil فاسد کردن فاسد شدن
spoiled فاسد کردن فاسد شدن
spoiling فاسد کردن فاسد شدن
spoils فاسد کردن فاسد شدن
lapsable سلب شدنی ساقط شدنی برگشتنی
trainable تربیت شدنی قطار شدنی
lapsible a ساقط شدنی باطل شدنی
supply تدارکات
provisions تدارکات
supplies تدارکات
munitions تدارکات
supplied تدارکات
supplying تدارکات
supply point نقطه تدارکات
unit supply تدارکات یکانی
supply support پشتیبانی تدارکات
supplied تدارکات ملزومات
level of supply سطح تدارکات
follow up تدارکات پشتیبان
accompanying supplies تدارکات همراه
general supplies تدارکات عمومی
supply تدارکات ملزومات
supply party گروه تدارکات
marriage preparations تدارکات عروسی
unit supply تدارکات یکان
loose issue تدارکات روباز
supplying تدارکات ملزومات
warlike preparations تدارکات جنگی
supply officer افسر تدارکات
replenishment تجدید تدارکات وسوخت
main supply route راه اصلی تدارکات
general issue تدارکات عمومی ارتش
aerial supply تدارکات از راه هوا
supply route خط تدارکات راه اماد
logistic route مسیرهای لجستیکی تدارکات
logistics مبحث تدارکات لشکر کشی
underway replenishment تجدید تدارکات در مسیر حرکت
supply control کنترل تدارکات اعتبار امادی
provision اذوقه تدارکات وسایل لازم
chandler فردی که تدارکات کشتی راانجام میدهد
off the shelf تدارکات اماده برای توزیع و تحویل
munition تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
underway replenishment تجدید سوخت و تدارکات درحال حرکت
loose issue تدارکات خارج شده از بسته بندی
passing action عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
principal قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
principals قسمت یا سرویس نظامی لاحق از نظر اماد و تدارکات
vertical replenishment تجدید تدارکات از راه هوا صعود و فرود عمودی
routing identifier نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
vicious فاسد
reprobates فاسد
corrupts فاسد
corrupting فاسد
peccant فاسد
reprobate فاسد
sinister فاسد
corrupted فاسد
rotten فاسد
roue فاسد
reprobatory فاسد
reechy فاسد
rammish فاسد
rantipole فاسد
immoral فاسد
corrupt فاسد
peat زن فاسد
abandoned فاسد
spoilt فاسد
sedition فاسد
untoward فاسد
villainous فاسد
irregular فاسد
perverse فاسد
defective فاسد
gamey فاسد
depraved فاسد
gamy فاسد
dissolute فاسد
putrid فاسد
free drop پرتاب وسایل و تدارکات بدون چتر پرتاب ازاد
eroding فاسد شدن
rankly بطور فاسد
rakes بد اخلاق فاسد
fox wood چوب فاسد
deprave فاسد کردن
putrefactive فاسد کننده
incorruptible فاسد نشدنی
imperishable فاسد نشدنی
spoiler فاسد سازنده
depraver فاسد کننده
vile فاسد بداخلاق
viler فاسد بداخلاق
indecomposable فاسد نشدنی
highest اندکی فاسد
invalid contract عقد فاسد
love alce ادم فاسد
invalid sale بیع فاسد
to be spoiled فاسد کردن
to be off [British E] فاسد کردن
cankery فاسد کننده
degenerative فاسد کننده
incorruptness فاسد نشدگی
highs اندکی فاسد
to be off [British E] فاسد شدن
vilest فاسد بداخلاق
to be spoiled فاسد شدن
rake بد اخلاق فاسد
high اندکی فاسد
addle گندیده فاسد
addle فاسد کردن
addle فاسد شدن
raking بد اخلاق فاسد
corrupt فاسد کردن
vitiated فاسد کردن
ruins فاسد کردن
spoiled فاسد کردن
corrupting فاسد کردن
disintegrate فاسد شدن
spoil فاسد کردن
to go to the bad فاسد شدن
invalids نامعتبر فاسد
disintegrates فاسد شدن
disintegrating فاسد شدن
corrupts فاسد کردن
ruining فاسد کردن
vitiated فاسد شدن
vitiates فاسد کردن
vitiate فاسد شدن
vitiates فاسد شدن
vitiate فاسد کردن
spoils فاسد کردن
vitiating فاسد شدن
ruin فاسد کردن
spoiling فاسد کردن
erode فاسد شدن
eroded فاسد شدن
vendable پولکی فاسد
vitiating فاسد کردن
vendible پولکی فاسد
corrupted فاسد کردن
tainted فاسد دارایکیفیتپائین
Adegenerate ( decadent ) race . نژاد فاسد
harlot فاسد الاخلاق
harlots فاسد الاخلاق
corrosive فاسد کننده
heretics فاسد العقیده
invalid نامعتبر فاسد
erodes فاسد شدن
viciously بطور فاسد
rotter ادم فاسد
rotters ادم فاسد
heretic فاسد العقیده
foxed فاسد شده
gl مخفف issue generalملزومات ارتش تدارکات ارتش
you will spoil the child بچه را فاسد خواهیدکرد
The decay of the teeth . فاسد شده دندانها
inquinate فاسد یا پلید کردن
morbidly بطور ناخوشی یا فاسد
rancid باد خورده فاسد
putrefying پوسیدن فاسد شدن
putrefy پوسیدن فاسد شدن
putrefies پوسیدن فاسد شدن
putridly بطور گندیده یا فاسد
perishable کالای فاسد شونده
scurvied دارای خون فاسد
putrefied پوسیدن فاسد شدن
nonperishable items اقلام فاسد نشدنی
malady فاسد شدگی بیماری
maladies فاسد شدگی بیماری
decaying فاسد شدن تنزل کردن
crumblings فاسد شده زوال یافته
decayed فاسد شدن تنزل کردن
decays فاسد شدن تنزل کردن
Her morals are corruted . اخلاقش فاسد شده است
decay فاسد شدن تنزل کردن
ruin از بین رفتن فاسد شدن
bomb cemetery محل تجمع بمبهای فاسد
ruining از بین رفتن فاسد شدن
ruins از بین رفتن فاسد شدن
putrescine ماده سمی در گوشت فاسد
spoilsman تباه کننده فاسد سازنده
provision center مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
to have gone off [British E] فاسد شدن [غذا] [اصطلاح روزمره]
weather beaten در اثر اب و هوا فاسد یازمخت شده
To decay . To go bad . فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
leaker گلوله یا بمب شیمیایی فاسد یاخراب
necrotic دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
cankerous وابسته به اکله یا ماشرا فاسد کننده
antimateriel agent عامل مخصوص فاسد کردن اماد
gangrene فاسد شدن قانقاریا بوجود امدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com