English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
into plane service تدارک سوخت و وسایل برای هواپیماها طبق قرارداد
Other Matches
shop supply وسایل لازم برای تعمیرگاه تدارک کردن تعمیرگاه
staging area منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
phantom order قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
pipeline assets وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
procurement تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
force rendezvous نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
taximan متصدی تاکسی کردن هواپیماها متصدی عبور ومرور هواپیماها روی باند
throughput تدارک مستقیم اماد تدارک بیواسطه
turnkey system سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
taxiway محوطه حرکت هواپیماها برای گرم شدن محوطه تاکسی کردن
controlled airspace قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
burner وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
burners وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
bingo علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
saving قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
wet wing بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
best power mixture نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
high lift device وسایل برای زیاد
cartridge محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
boost rocket موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
brake specific fuel consumption مقدار سوخت مصرف شده درواحد زمان برای تولید واحدقدرت
cartridges محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه
escalation مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
negotiated contract قرارداد بدون استعلام بها قرارداد پیش تنظیم
backus naur form قرارداد ثبت شدهای که برای توضیح نحو یک زبان برنامه نویسی استفاده میشود
parol contract قرارداد کتبی امضا نشده قرارداد شفاهی
bent اسم رمز برای خرابی وسایل
central refueling provisions سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
cruise control کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
damping vane پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
air metering force نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
fair trade laws قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
battery استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
sync حرف ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
aircraft mission equipment وسایل لازم برای انجام ماموریت هواپیما
sync بیت ارسالی برای سنکرون کردن وسایل
batteries استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
contra preferentum rule درصورت گنگ بودن متن قرارداد بنحوی تعبیر میگرددکه حداقل منافع نویسنده قرارداد را دربر داشته باشد
rapallo treaty قرارداد یا معاهده راپالو قرارداد دوستی منعقده بین دولتین المان و شوروی به سال 2291 در محل راپالوواقع در ایتالیا
bipropellant سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
state chicken در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
equipment وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
path [corridor] for emergency vehicles راه [باز شده در جاده] برای وسایل اورژانس
convoys کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
golf cart گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
atomisers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizers سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
wobble pump پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
operator وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
operators وسایل ورودی خروجی که اپراتور برای کنترل کامپیوتر استفاده میکند
small computer systems interface واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی
buffering استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
tetragraph کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
condition 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
state tiger در رهگیری هوایی یعنی سوخت کافی برای اجرای ماموریت رهگیری دارم
fishnet نوعی تور که برای نگهداری یاکاشتن وسایل استتار در محل خود به کار می رود
racked فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracked فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
racks فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
wracks فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
rack فریم محافظ فلزی برای تختههای مدار الکترونیکی و وسایل جانبی مثل دیسک درایو
imperialism سیاست مبتنی بر استفاده از وسایل سیاسی برای بسط قدرت اقتصادی درخارج از محدوده کشورامپریالیستی
diesel ramjet موتور رم جت که سرعت ان به حدی است که گرمای حاصل از تراکم هوای داخل ان برای احتراق سوخت کافی است
cpu سیگنالهای واسط بین CPU و وسایل جانبی یا وسایل ورودی / خروجی
prevention of stripping ممانعت از کار وسایل اکتشافی دشمن یا اکتشاف وسایل مخابراتی و رادارخودی
beach gear وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
knowledge وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
self- برای اطمینان از صحت نحوه کار کردن , معمولاگ حافظه , وسایل جانبی و دیسک درایوها بررسی می شوند
tackles درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
mounting وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
recovering جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recovers جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
recover جمع اوری وسایل ازکارافتاده یا بیماران اخراجات وسایل
deadlines منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadline منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
excess property وسایل اضافه بر سازمان وسایل اضافی
ducks درگیر شدن هواپیماها
duck درگیر شدن هواپیماها
ducked درگیر شدن هواپیماها
duckings درگیر شدن هواپیماها
flight control سیستم کنترل هواپیماها
emergency scramble درگیری اضطراری هواپیماها
join up مجتمع کردن هواپیماها
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
communication پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
Energy Star استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
radio range station ایستگاه ناوبری رادیویی هواپیماها
ground alert اماده باش 51 دقیقهای هواپیماها
replenish سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
parking plan طرح پارک کردن هواپیماها
replenishing سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
approach sequence ترتیب توالی تقرب هواپیماها
replenished سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
replenishes سرویس وسوختگیری هواپیماها تجدیدسوخت
ground alert اماده باش زمینی هواپیماها
taxi حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxiing حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxies حرکت هواپیماها روی باند فرود
taxied حرکت هواپیماها روی باند فرود
cost contract قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
combat liaison حفظ ارتباط بین هواپیماها درحین پرواز
channelled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeling واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channeled واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channels واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
ullage فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
pathfinder guidance هدایت هواپیماها به وسیله هواپیمای راهنمای مسیر یاراهیاب
zmarker beacon برج مراقبت نشان دهنده محل فرودگاه به هواپیماها
map نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
maps نموداری که اختصاص محدوده آدرس به وسایل مختلف حافظه را نشان میدهد. مثل RAM و ROM و وسایل انط باق حافظه ورودی /خروجی
tips باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
bios توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
purveyed تدارک
purveying تدارک
preparation تدارک
preparations تدارک
in the pipeline [Colloquial] در تدارک
provision تدارک
water supply تدارک اب
water supplies تدارک اب
purvey تدارک
purveys تدارک
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
computation of replacement factors محاسبه عمر قانونی وسایل محاسبه زمان تعویض وسایل
make preparations تدارک دیدن
permanent oppropriation تدارک دایمی
make arrangements تدارک دیدن
replenish تدارک مجدد
replenishing تدارک مجدد
logistics تدارک کردن
make provisions تدارک دیدن
replenishes تدارک مجدد
replenished تدارک مجدد
procured تدارک کردن
supplying تدارک کردن
supplied تدارک دیدن
provides تدارک دیدن
logistic route تدارک کردن
supplied تدارک کردن
preparations تدارک دیدن
provide تدارک دیدن
preparation تدارک دیدن
supply تدارک کردن
supply تدارک دیدن
procures تدارک کردن
procuring تدارک کردن
procure تدارک کردن
supplying تدارک دیدن
ammunition depot محل تدارک مهمات
preparing تدارک دیدن پستاکردن
to prepare for war تدارک جنگ دیدن
prepared variation واریاسیون تدارک شده
prepares تدارک دیدن پستاکردن
prepare تدارک دیدن پستاکردن
logistics عمل تدارک یکانها
accomodation تدارک جا اثاثیه تطابق
provided scheme برنامه تدارک شده
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
landing aids وسایل کمک ناوبری فرودهواپیما وسایل کمکی فرودهواپیما
cryptoancillary equipment وسایل و تجهیزات رمز وسایل تامین ارسال رمز
pioneer tools وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
supply فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplying فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
supplied فرستادن تدارک دیدن ارسال کردن
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
basic توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
basics توابع سیستم که واسط بین دستورات زبان سطح بال و وسایل جانبی سیستم هستند که ورودی و خروجی وسایل را کنترل می کنند و اغلب شامل کنترل صفخه کلید و صفحه نمایش و دیسک درایوها است
approach schedule برنامه تقرب هواپیما به باند ترتیب فرود هواپیماها روی باند
handover تحویل و تحول کردن سیستم کنترل هواپیماها تحویل دادن
availability factor ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
stepped up separation حرکت پلهای هواپیماها ارایش پلهای در حرکات هوایی
stream takeoff حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
basic issue items وسایل همراه اقلام عمده اقلام شارژ انبار وسایل عمده
kits جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
kit جعبه ابزار یا وسایل جعبه وسایل
beacons برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
beacon برج دریایی برج مراقبت برج کنترل هواپیماها
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
defaulted قرارداد
defaulting قرارداد
defaults قرارداد
deeds قرارداد
deed قرارداد
contract قرارداد
contract :قرارداد
defoult قرارداد
convention قرارداد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com