English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (5 milliseconds)
English Persian
psychotherapy تداوی روحی
Search result with all words
orthopsychiatry تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
Other Matches
medications تداوی
medication تداوی
therapy مداوا تداوی
therapeusis مبحث تداوی
spiritual روحی
inanition بی روحی
psychiatry طب روحی
spectral روحی
intrinsic روحی
mental روحی
psychic روحی
psychical روحی
emotional and physical روحی وبدنی
anagogy تعالی روحی
analeptic محرک روحی
panpsychism روحی نگری
psychasthenia ضعف روحی
to raise a ghost روحی راحاضرکردن
to lay a ghost روحی راناپدیدکردن
supersensible روحی روانی
psychic force قوه روحی
psychic force نیروی روحی
anagoge تعالی روحی
obsession عقده روحی
verve سبک روحی
inner روحی باطنی
numinous اسرارامیز روحی
gaiety سبک روحی
spiritually معنوی روحی
obsessions عقده روحی
congenial <adj.> دارای تجانس روحی
psycho analysis تجزیه و تجلیل روحی
congenial دارای تجانس روحی
to sustain a trauma ضربه روحی خوردن
invigorate تقویت روحی کردن
insalutary تاثیر روحی بد اب و هوا
psychic واسطه پدیده روحی
anagogic وابسته بتعالی روحی
anagogical وابسته بتعالی روحی
obsessed ایجاد عقده روحی کردن
to be shattered [British E] از نظر روحی خرد شدن
to be devastated از نظر روحی خرد شدن
to be dashed to the ground از نظر روحی خرد شدن
to hit rock bottom از نظر روحی خرد شدن
traumas ضربه روحی روان اسیب
trauma ضربه روحی روان اسیب
to empower somebody به کسی قدرت [روحی] دادن
psychotherapy ortherapeutics معالجه بوسائل روحی یاهیپنوتیزیم
obsess ایجاد عقده روحی کردن
obsesses ایجاد عقده روحی کردن
obsessing ایجاد عقده روحی کردن
haunts دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
haunt دوستی روحی که زیاد بمحلی امدوشدکند
syupersubstantial مافق وجود یا جوهر مادی روحی
to walk به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to haunt به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
zombie روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
zombies روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
structuralism بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
zombi روحی که بعقیده سیاه پوستان ببدن مرده حلول کرده و انراجان تازه بخشد
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
satyagraha اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com