Dictiornary-Farsi | تذهیب کاری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 209 (12 milliseconds)

English	Persian
illumination	تذهیب کاری
illuminations	تذهیب کاری
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
illumination	تذهیب کاری


Search result with all words

fillet	تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
filleted	تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
filleting	تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
fillets	تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
filet	تذهیب کاری کردن بالایه پرکردن
Other Matches

rubricize	تذهیب
rubricate	تذهیب
illumination	چراغانی تذهیب
miniate	تذهیب کردن
illuminations	چراغانی تذهیب
limn	تذهیب کردن
rubrication	خط یا چاپ یا نشان قرمز تذهیب
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
gild	مطلا کردن تذهیب کردن
gilds	مطلا کردن تذهیب کردن
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
feckful	کاری
curry powders	کاری
curry powder	کاری
impotency	کاری
plastering	گچ کاری
flower piece	گل کاری
hypofunction	کم کاری
electroplating	اب کاری
intent on doing anything	کاری
slobbery	تف کاری
effective	کاری
curries	کاری
curry	کاری
currie	کاری
malfunctioned	کژ کاری
impotence	کاری
under employment	کم کاری
parget	گچ کاری
active	کاری
malfunction	کژ کاری
plasterwork	گچ کاری
inaction	بی کاری
malfunctions	کژ کاری
argentation	نقره کاری
anaplasty	پیوند کاری
an active remedy	درمان کاری
brickwork	سفت کاری
amalgamating	ملغمه کاری
amalgamates	ملغمه کاری
decorations	زینت کاری
boo boo	اشتباه کاری
amalgamated	ملغمه کاری
an active man	مرد کاری
active cell	خانه کاری
blindage	صیقل کاری
squalor	کثافت کاری
decoration	زینت کاری
acting	فعال کاری
plumbing	سرب کاری
extravagantly	با افراط کاری
elegance	ریزه کاری
glazing	شیشه کاری
touch off <idiom>	شروع کاری
metallurgy	فلز کاری
misconduct	خلاف کاری
acrography	گچ کاری برجسته
mining	معدن کاری
amalgamate	ملغمه کاری
burnishing	صیقل کاری
burnishing	پرداخت کاری
metalwork	فلز کاری
extrude	چکش کاری
extruded	چکش کاری
extrudes	چکش کاری
extruding	چکش کاری
hammering	چکش کاری
plating	روکش کاری
in return	به جای [کاری]
by way of reciprocation	به جای [کاری]
sew	سوزن کاری
pique	منبت کاری
brocade	زری کاری
energetic	جدی کاری
in return	در تلافی [کاری]
by way of reciprocation	در تلافی [کاری]
latticework	شبکه کاری
frustrate	بدل کاری
frustrates	بدل کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
joinery	نازک کاری
welding	جوش کاری
lubrication	روغن کاری
drilling	مته کاری
to be up to the task [to be equal to something] <idiom>	از پس کاری برآمدن
fretwork	منبت کاری
forging	چکش کاری
smelting	ذوب کاری
workstations	ایستگاه کاری
workstation	ایستگاه کاری
frustrating	بدل کاری
afforestation	جنگل کاری
workbench	محیط کاری
workbenches	محیط کاری
in return	درعوض [کاری]
by way of reciprocation	درعوض [کاری]
punching	منگنه کاری
forming	فرم کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
masonery	سنگ کاری
measure of prevention	احتیاط کاری
meshwork	شبکه کاری
wood carving	منبت کاری
misprision	خلاف کاری
molding operation	فرم کاری
molding operation	قالب کاری
mosaic work	موزائیک کاری
negativism	منفی کاری
neglectfulness	غفلت کاری
turnery	منبت کاری
turnery	تراش کاری
trephine	مته کاری
marquetery	خاتم کاری
marquetery	منبت کاری
marbling	مرمر کاری
working storage	انباره کاری
lattice work	شبکه کاری
latticing	شبکه کاری
lay off	فصل کم کاری
working storage	حافظه کاری
lead work	سرب کاری
working set	مجموعه کاری
workgroup	گروه کاری
lighterage	دوبه کاری
work year	سال کاری
work area	ناحیه کاری
malefaction	تبه کاری
maleficence	تبه کاری
trephination	مته کاری
parquetry	موزاییک کاری
scrimshaw	هنرمنبت کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن
tinwork	قلع کاری
sinfulness	خطا کاری
the needful	اصل کاری
the manner of doing any thing	طرزانجام کاری
tessellation	موزاییک کاری
stalactite work	مقرنس کاری
stannary	قلع کاری
steelwork	فولاد کاری
stonemasonry	سنگ کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
studious to do a thing	بکردن کاری
scabbing	تیشه کاری
roughening by picking	تیشه کاری
rice field	برنج کاری
treacherousness	خیانت کاری
patchery	وصله کاری
perfidiousness	خیانت کاری
toryism	محافظه کاری
tongue lash	فحش کاری
plaster background	دورنمای گچ کاری
pomiculture	میوه کاری
probationership	ازمایش کاری
purview of an occupation	حدود کاری
relievo	برجسته کاری
repetition of an act	تکرار کاری
reservedness	احتیاط کاری
reshaping	روانه کاری
surgical operation	دست کاری
workspace	فضای کاری
brick work	سفت کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
cotton plantation	پنبه کاری
counterattack	بدل کاری
crypianalysis	پنهان کاری
cutting off	برش کاری
d. touch	نازک کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
discreetness	احتیاط کاری
discreetnss	احتیاط کاری
You dont seem to be with it . You dont know the half of it .	تو کجای کاری
drilling work	مته کاری
dry farm	دیم کاری
contouring operation	فرم کاری
conservativeness	محافظه کاری
compulsiveness	مکرر کاری
brick work	اجر کاری
brickworks	سفت کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
business hours	ساعت کاری
come to <idiom>	شروع کاری
calk	بتونه کاری
canniness	ملاحظه کاری
cartwhip	شلاق کاری
caulking	بتونه کاری
cautiousness	احتیاط کاری
cementation	سمنت کاری
cementation	سیمان کاری