English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
barge تراده شناور
barged تراده شناور
barges تراده شناور
Other Matches
rehinobarge تراده بارکش
floating base ناولجستیکی شناور یا کاروان لجستیکی شناور دریایی
floated شناور شدن شناور بودن
icebergs کوه یخ شناور توده یخ شناور
floats شناور شدن شناور بودن
float شناور شدن شناور بودن
iceberg کوه یخ شناور توده یخ شناور
gulls هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
gull هدف شناور فریبنده سطحی هدف دروغین شناور
ballcock شناور
afloat شناور
above water <adj.> شناور
nectonic شناور
floats شناور
free swimming شناور
flying bridge پل شناور
floating شناور
vessels شناور
pontoons پل شناور
pontoon پل شناور
bouyant foundation پی شناور
vessel شناور
drift ice یخ شناور
buoyant شناور
float bridge پل شناور
floating bridge پل شناور
floating fundation پی شناور
floaty شناور
on the float شناور
floated شناور
float شناور
pack ice یخ شناور
ballcocks شناور
antisurface ضد ناوهای شناور
bouyancy pump پمپ شناور
bouyant foundation پایه شناور
drifting mine مین شناور
floating grid شبکه شناور
dipping enamel لعاب شناور
fluxed electrode الکترود شناور
dipped electrode الکترود شناور
carburetor float شناور کاربراتور
adrift شناور مهارشده
bays پل رابط در پل شناور
vessel یگان شناور
vessels یگان شناور
bayed پل رابط در پل شناور
baying پل رابط در پل شناور
bay پل رابط در پل شناور
dipping varnish لاک شناور
ice field یخزار یخ شناور
oil slick نفت شناور
immersion thermometer دماسنج شناور
levitative شناور در هوا
life bouy رهنمای شناور
natatores مرغان شناور
zooplankton جانوران شناور
submersible pump پمپ شناور
plunger piston پیستون شناور
submergible pump پمپ شناور
nekton جانور شناور
pontoon bridge پل شناور قایقی
phytoplankton گیاهان شناور
oil slicks نفت شناور
floating point ممیز شناور
float guage اشل شناور
float into position شناور شدن
float test ازمون شناور
float valve دریچه شناور
float well چاه شناور
floater جسم شناور
floating aquatics ابزیان شناور
floating audress نشانی شناور
floating charactep دخشه شناور
floating dock حوض شناور
floating gyro ژایرو شناور
floating mine مین شناور
floating point با ممیز شناور
plunge valve سوپاپ شناور
plunger پیستون شناور
icebergs توده یخ شناور
iceberg توده یخ شناور
floats شناور شدن
floated شناور بودن
wafts شناور ساختن
buoy رهنمای شناور
buoys جسم شناور
floated شناور شدن
floats شناور بودن
wafting شناور ساختن
wafted شناور ساختن
waft شناور ساختن
floe تخته یخ شناور
plungers پیستون شناور
lifebuoy گوی شناور
lifebuoys گوی شناور
immersion heater اب گرم کن شناور
immersion heaters اب گرم کن شناور
boom دستگاه شناور
boomed دستگاه شناور
booming دستگاه شناور
booms دستگاه شناور
float شناور بودن
pontoon اسکله شناور
buoyed رهنمای شناور
buoyed جسم شناور
buoyed شناور ساختن
buoyed راهنمای شناور در اب
buoying رهنمای شناور
buoying جسم شناور
pontoon طراده شناور
buoying شناور ساختن
pontoons اسکله شناور
buoying راهنمای شناور در اب
buoys رهنمای شناور
buoy راهنمای شناور در اب
pontoons طراده شناور
float شناور شدن
buoys راهنمای شناور در اب
buoys شناور ساختن
buoy جسم شناور
swim شناور شدن
buoy شناور ساختن
swims شناور شدن
rafts دسته الوار شناور بر اب
plunger شناور کاربوراتور غوطه ور
floating point constant ثابت ممیز شناور
floating point number عدد با ممیز شناور
floating point arithmetic حساب ممیز شناور
snagline mine مین با شاخک شناور
raft دسته الوار شناور بر اب
floating point operation عملکردبا ممیز شناور
submersible غوطه ور شناور زیرابی
short scope buoy بویه شناور قائم
power driven vessel یگان شناور موتوری
popping plug طعمه ماهیگیری شناور
float روی اب نگهداشتن شناور
floated روی اب نگهداشتن شناور
plunge battery باتری با الکترد شناور
floating point operation عملیات ممیز شناور
natant شناور یامتحرک دراب
floats روی اب نگهداشتن شناور
watching mine مین شناور در سطح اب
floating point ممیز شناور [ریاضی]
floating rate of exchange نرخ شناور ارز
floating point rutine روال ممیز شناور
floating point representation نمایش با ممیز شناور
light buoy راهنمای شناور چراغدار
floating exchange rate نرخ شناور ارز
popper طعمه شناور ماهیگیری
bottom mine مین شناور عمقی
drift fishing ماهیگیری از قایق شناور
buoyant mine case جعبه مین شناور
wreck شناور غرق شده
floating base پایگاه شناور دریایی
consolidated pack ice مجموعه یخهای شناور
wrecking شناور غرق شده
floating drydock حوضچه شناور خشک
plungers شناور کاربوراتور غوطه ور
poppers طعمه شناور ماهیگیری
back float شناور شدن روی اب
wrecks شناور غرق شده
floats شناور ساختن روی اب ایستادن
center of buoyancy مرکزتعادل اتصال وسایل شناور
float شناور ساختن روی اب ایستادن
wreck vessel شناور کشتی غرق شده
floated شناور ساختن روی اب ایستادن
immersing غوطه ور کردن شناور نمودن
buoyage تنطیم محل راهنماهای شناور
immerses غوطه ور کردن شناور نمودن
immerse غوطه ور کردن شناور نمودن
immersed غوطه ور کردن شناور نمودن
bouquet mine نوعی مین شناور خوشهای
release sinker رها کننده مین شناور
lily pad برگ شناور زنبق ابی
wafter چیز شناور بر روی هوایا اب
hovered پلکیدن شناور واویزان بودن
floating point notation نشان گذاری با ممیز شناور
hover پلکیدن شناور واویزان بودن
drifts جسم شناور برف باداورده
drifting جسم شناور برف باداورده
drifted جسم شناور برف باداورده
floating island جزیره شناور ومصنوعی شیرینی
floating dock حوضچه شناور تعمیر کشتی
hovers پلکیدن شناور واویزان بودن
drift جسم شناور برف باداورده
chess سطح شیب دار پل شناور
deadman's float شناور بودن با دستهای باز
floating point number اعداد ممیز شناور [ریاضی]
floated جسم شناور بر روی اب سوهان پهن
spur shore دفرای شناور الواراتصال ناو به اسکله
float شناور ساختن در هوا معلق بودن
zooplankton جانور ریز شناور برسطح دریا
float جسم شناور بر روی اب سوهان پهن
phytoplankton زندگی گیاهان شناور بر سطح دریا
floated شناور ساختن در هوا معلق بودن
gate vessel شناور درب حوض تعمیرات ناو
floats جسم شناور بر روی اب سوهان پهن
jelly fish float شناور شدن در اب با دست وپای دراز
floats شناور ساختن در هوا معلق بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com