Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (8 milliseconds)
English
Persian
saturated transistor
ترانزیستور اشباع شده
Other Matches
integrate circuit transistor
ترانزیستور در مدار مجتمع ترانزیستور مجتمع
tranisitor
ترانزیستور
transfer resistor
ترانزیستور
pnp transistor
ترانزیستور پی ان پی
transistor
ترانزیستور
field effect transistor
ترانزیستور اف ای تی
transistors
ترانزیستور
npn transistor
ترانزیستور ان پی ان
low power transistor
ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
planar transistor
ترانزیستور مستوی
most transistor
ترانزیستور ماس
cut off transistor
ترانزیستور قطع
high power transistor
ترانزیستور قدرت
intermediate power transistor
ترانزیستور با قدرت متوسط
field effect transistor
ترانزیستور اثر میدان
field effect transistor
اف ای تی ترانزیستور با اثر میدان
insulated gate field effect transistor
ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
high frequency transistor
ترانزیستور فرکانس بالا
high frequency alloy juction transistor
ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا
pnp transistor
طرح ترانزیستور دوقط بی که collector
transistor
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
drained
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
double base diode
دیود- بیس دوبل ترانزیستور یونی- جانکشن
generations
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
drain
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
drains
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
transistors
ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
draining
یکی از سه ترمینال متصل ترانزیستور نوع FET
generation
کامپیوترهایی که از مدارهای مجتمع و نه ترانزیستور استفاده می کنند
generations
کامپیوتری که به جای دریچه نوری از ترانزیستور استفاده میکند
generation
کامپیوتری که به جای دریچه نوری از ترانزیستور استفاده میکند
mosfet
ترانزیستور میدانی سریع و قوی ساخته شده با روش MOS
third
محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
thirds
محدوده کامپیوترها که مدررهای مجتمع به جای ترانزیستور به کار می رفتند
saturated
اشباع
satiation
اشباع
concentrations
اشباع
impregnation
اشباع
suffusion
اشباع
concentration
اشباع
saturation
اشباع
current saturation
اشباع اند
voltage saturation
اشباع اند
plate saturation
اشباع اند
ingraft
اشباع کردن
impregnant
اشباع شده
color saturation
اشباع رنگ
saturation state
رژیم اشباع
filament saturation
اشباع دمایی
degree of saturation
درجه اشباع
filament saturation
اشباع افروزه
magnetic saturation
اشباع اهن
magnetic saturation
اشباع مغناطیسی
saturant
اشباع شده
saturated zone
منطقه اشباع
zine of saturation
منطقه اشباع
saturation capacity
گنجایش اشباع
saturation current
جریان اشباع
saturation factor
ضریب اشباع
subsaturation
شبه اشباع
subsaturated
نزدیک به اشباع
saturable
اشباع شدنی
satiable
قابل اشباع
voltage saturation
اشباع ولتاژی
unsaturated
اشباع نشده
unsaturate
اشباع نشده
neural satiation
اشباع عصبی
overfull employment
اشباع اشتغال
pervasivenness
قوه اشباع
temperature saturation
اشباع دمایی
satiable
اشباع شدنی
saturator
اشباع کننده
anode saturation
اشباع اند
imbue
اشباع کردن
satiating
اشباع شدن
satiates
اشباع شدن
satiated
اشباع شدن
satiate
اشباع شدن
saturating
اشباع شدن
saturating
اشباع کردن
saturates
اشباع کردن
imbued
اشباع کردن
saturate
اشباع شدن
saturate
اشباع کردن
imbues
اشباع کردن
imbibe
اشباع کردن
steep
اشباع کردن
steepest
اشباع کردن
imbuing
اشباع کردن
waterlogged
ازاب اشباع
saturated
اشباع شده
sodden
اشباع شده
imbibing
اشباع کردن
saturates
اشباع شدن
imbibes
اشباع کردن
imbibed
اشباع کردن
dtl
Logic Transistor Diod منطق میکروالکترونیکی که براتصالات میان دیودهای نیمه هادی و ترانزیستور استواراست
chroma
درجه اشباع رنگ
saturated soil paste
خمیر خاک اشباع
chalk-line
[ریسمان اشباع شده با گچ]
saturated air
هوای اشباع شده
saturant
بحد اشباع رسیده
suffuse
پوشاندن اشباع کردن
suffusing
پوشاندن اشباع کردن
unsaturated fat
چربی اشباع نشده
unsaturate
ترکیب اشباع نشده
under szturated rock
سنگ زیر اشباع
pervasiveness
قوه سرایت یا اشباع
subsaturated
نیمه اشباع شده
suffused
پوشاندن اشباع کردن
suffuses
پوشاندن اشباع کردن
indoctrinated
اغشتن اشباع کردن
indoctrinate
اغشتن اشباع کردن
indoctrinates
اغشتن اشباع کردن
indoctrinating
اغشتن اشباع کردن
saturated fats
چربی اشباع شده
collector saturation voltage
ولتاژ اشباع کلکتور
unsaturated
ترکیب اشباع نشده
saturated fat
چربی اشباع شده
ttl
خانواده معروف دروازههای منط قی و طرح موارد ترانزیستوری سریع که ترانزیستور دو قط بی آن مستقیماگ وصل شده اند.
emitter coupled logic
طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
soaks
بوسیله مایع اشباع شدن
polyunsaturated
دارای حلقههای اشباع نشده
ethylene
هیدرو کربن اشباع نشده
poly unsaturated fat
پلی چربی اشباع نشده
soak
بوسیله مایع اشباع شدن
inundating
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundates
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundated
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundate
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
geraniol
الکل اشباع شده مایع و معطر
acetylene
هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
oilite bushing
بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
condensation shock
چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
transphasor
ترانزیستور نوری که از کریستال ساخته شده است که قادر به تنظیم اشعه اصلی نور طبق سیگنال ورودی کوچکتر است
phototransistor
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود
pmos
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
npn transistor
طرح ترانزیستور و قط بی با نیمه هادی نوع P برای پایه و نوع n برای collector و emither
age hardening
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
zero air voids unit weight
وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
impregnating
لقاح کردن اشباع کردن
impregnates
لقاح کردن اشباع کردن
impregnate
لقاح کردن اشباع کردن
chroma
اندازه رنگ کم رنگ و اشباع
imbrue
مرطوب کردن اشباع کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com