English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (20 milliseconds)
English Persian
schedule ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
Other Matches
scheduling مرتب کردن ترتیب پردازش کارها
priority سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
priorities سیستمی که کارها را به ترتیب الویت پردازش مرتب کند.
random processing پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
hierarchical communications system روش اختصاص توابع کنترلی و پردازش در شبکهای از کامپیوتر که برای کارها مناسبند
part قالب زمان معروف برای ترتیب استاندارد MIDI
boundaries ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
boundary ثباتی در یک سیستم چند کاربره که حاوی آدرسهای محدودیتهای اختصاص حافظه به یک کاربر است
dispose ترتیب کارها رامعین کردن
personal ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
batch 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batches 1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
collocation ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
i/o پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود
chronologically به ترتیب زمان یا تاریخ
diagram نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
diagrams نموادری که ترتیب کارهای پردازش شده را نشان میدهد
order ترتیب انجام کار
jobs زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
job زمان برنامه نویسی کامپیوتری که حاوی دستورات خاص مربط به امور کنترل کارها و پردازش است
operation ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند
chains 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
job فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
jobs فایل حاوی کارها با نام کارها که منتظر پردازش هستند
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
set the pace <idiom> برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
firing order ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
alternating current جریان الکتریکی که مقدار آن در زمان به ترتیب تغییر میکند و به صورت سینوسی است
chain لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
chains لیستی از دستورات در فایل که به ترتیب در یک سیستم دستهای اجرا می شوند
sequential داده یا دستوراتی که به ترتیب پردازش می شوند , به ترتیبی که دستیابی می شوند
psalmodic مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
unix سیستم عامل چند کاربره عمومی سافت AT Tbell Laboraforien برای اجرا روی بیشتر کامپیوترها از PC تامین کامپیوتر و meninframe بزرگ
TDS سیستم کامپیوتری که معمولاگ کارهای دستهای را پردازش میکند تا وقتی که وقفه رخ دهد و سپس منابع را به تراکنش جدید اختصاص میدهد
symmetrical compression سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
cpu time مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
electronic journal فایل خلاصه شرح وقایع دریک ترتیب زمانی فعالیتهای پردازشی انجام شده توسط کامپیوتر
batting order ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
R/W cycle ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
read ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
reads ترتیب رویدادها برای ذخیره و بازیابی داده
scripts ساختار الگو گونه برای نمایش ترتیب حوادث
trafficking مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffic مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
trafficked مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
traffics مط العه زمان , نوع و کیفیت پیام ها و سیگنالهای پردازش شده در یک سیستم
flag ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
flags ترتیب کدها در شبکه ارسال بسته برای معرض شروع و خاتمه یک فریم داده
practical extraction and report language برای توید متنهای CGI که می توانند فرم هایی را پردازش کنند یا روی وب سرور برای بهبود وب سایت توابعی انجام دهند
end ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
escape character ترتیب ارسال کد که به گیرنده اعلام میکند که حروف مقابل کمکی برای اعمال کنترلی هستند
ends ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ended ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
masters ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
attached processor ریز پردازنده جدا در سیستم که تحت کنترل واحد پردازش مرکزی توابع خاصی را انجام میدهد
pick سیستم عامل چند کاربره
picks سیستم عامل چند کاربره
processor سیستم کامپیوتری یا الکترونیکی برای پردازش تصویر
immediate پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
crunch بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunched بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
electronic توانایی کلمه پرداز برای انجام توابع پردازش داده مشخص
crunches بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
operate کل زمان لازم برای انجام یک کار
operated کل زمان لازم برای انجام یک کار
operates کل زمان لازم برای انجام یک کار
distributed processing system سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
flow diagram دیاگرامی برای شرح یک کامپیوتر یک ساختار سیستم پردازش داده
flowchart دیاگرامی برای شرح یک کامپیوتر یک ساختار سیستم پردازش داده
adds زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
add زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
adding زمان لازم برای انجام یک عمل جمع
throughput نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود
querying 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
query 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queries 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
queried 1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود
stream تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
jobs تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
job تعداد کارهای مرتب شده برای پردازش در سیستم چندکاره یا دستهای
streamed تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
streams تعداد کارهای مرتب شده و آماده برای پردازش در سیستم دستهای
off load انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
intermediate مجموعه رکوردهایی که حاوی دادههای پردازش شده هستند که در زمان دیگری برای تکمیل کار استفاده می شوند
re entrant برنامه یا کدی که توسط چندین کاربر در سیستم چند کاربره استفاده میشود.
timed مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
microsoft DOS-MS سیستم عامل تک کاربره و تک کاره است و توسط کار خط دستور کنترل میشود
warm-up روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
warm-ups روند یا زمان لازم برای سیستم به حالت پایدار درشرایط کاری
job scheduler زمان بند کارها
Perl برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
resolutions توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
resolution توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
put the cart before the horse <idiom> انجام کارها بدون نظم
minimum سیستم کدگذاری که سریع ترین دستیابی و زمان بازیابی را برای داده ذخیره شده دارد
embedded code کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
raw 1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
arrangment ترتیب
orderless بی ترتیب
system ترتیب
to make an arrangement ترتیب
in series به ترتیب
orderliness ترتیب
out of kelter بی ترتیب
assortments ترتیب
arramgement ترتیب
kelter or kilter ترتیب
immethodical بی ترتیب
kelter ترتیب
assortment ترتیب
systems ترتیب
ataxic بی ترتیب
organizations ترتیب
organization ترتیب
ordering ترتیب
arrangements ترتیب
arrangement ترتیب
respectively به ترتیب
anomaly بی ترتیب
order ترتیب
ordonnance ترتیب
lay out ترتیب
configuration ترتیب
organisations ترتیب
disorderly بی ترتیب
configurations ترتیب
pial بی ترتیب
arr ترتیب
collocation ترتیب
anomalies بی ترتیب
catenation ترتیب
regvlarity ترتیب
regularities ترتیب
set up ترتیب
sequence ترتیب
randomly بی ترتیب
regularity ترتیب
random بی ترتیب
irregular بی ترتیب
management ترتیب
to order <idiom> به ترتیب
managements ترتیب
sequences ترتیب
serialization ترتیب
activity کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
activities کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند
main مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
machines کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machine کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
machined کامپیوتر یا سیستم یا پردازندهای که از قط عات مختلف متصل بهم برای انجام یک عمل تشکیل شده است
hereunto <adv.> به این ترتیب
permanencies ترتیب همیشگی
connecting arrangement ترتیب متصل
control sequence ترتیب کنترل
layout ترتیب وسایل
hereto <adv.> به این ترتیب
rearrngement ترتیب مجد د
concerning this <adv.> به این ترتیب
permanency ترتیب همیشگی
rough and tumble بی نظم و ترتیب
formation ترتیب قرارگرفتن
sequence check مقابله ترتیب
sequence control کنترل ترتیب
sequence counter ترتیب شمار
sequence number شماره ترتیب
dress ترتیب دادن
scheme ترتیب رویه
collating sequence ترتیب تلفیقی
partial order ترتیب جزئی
connecting arrangement ترتیب پیوسته
compose sequence ترتیب ساختگی
untune بی ترتیب کردن
for this purpose <adv.> به این ترتیب
as to that <adv.> به این ترتیب
partial order پاره ترتیب
sequencer ترتیب سنج
layouts ترتیب وسایل
order of battle ترتیب نیرو
relative location ترتیب نسبی
arrangement ترتیب اصلاح
arrangement ترتیب تنظیم
data set ترتیب داده
desultorily بطور بی ترتیب
descending sort ترتیب نزولی
arrangements ترتیب تنظیم
march order ترتیب راهپیمایی
descending order ترتیب نزولی
otherwise <adv.> به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> به ترتیب دیگر
decreasing order ترتیب کاهنده
on the other hand <adv.> به ترتیب دیگر
disordered بی ترتیب اشفته
rating ترتیب تقدم
ratings ترتیب تقدم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com