Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (9 milliseconds)
English	Persian
critical assembly	ترتیب بحرانی
Other Matches
critical coupling	کوپلاژ بحرانی پیوست بحرانی
random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation	ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chains	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
climacteric	بحرانی
critical limit	حد بحرانی
critical	بحرانی
decretive	بحرانی
marginal	بحرانی
decretory	بحرانی
acute	بحرانی
critical pollution	الودگی بحرانی
nicks	موقع بحرانی
critical height	ارتفاع بحرانی
nick	موقع بحرانی
nicking	موقع بحرانی
nicked	موقع بحرانی
critical point	نقطه بحرانی
critical region	ناحیه بحرانی
critical temperature	دمای بحرانی
critical value	ارزش بحرانی
critical valve	مقدار بحرانی
critical speed	سرعت بحرانی
acritical	غیر بحرانی
exigent	فشاراور بحرانی
critical pressure	فشار بحرانی
critical region	منطقه بحرانی
critical point	نقطه بحرانی
critical resistance	مقاومت بحرانی
critical velocity	سرعت بحرانی
critical	حیاتی بحرانی
critical heat flux	شارحرارتی بحرانی
critical activity	فعالیت بحرانی
critical altitude	ارتفاع بحرانی
critical angle	زاویه بحرانی
critical current	شدت بحرانی
critical area	ناحیه بحرانی
critical coupling	تزویج بحرانی
critical damping	خفیدگی بحرانی
critical damping	میرائی بحرانی
critical density	چگالی بحرانی
critical depth	عمق بحرانی
critical amplification	تقویت بحرانی
critical flow	جریان بحرانی
critical frequency	فرکانس بحرانی
razor edge	موقعیت بحرانی
cretical flow	جریان بحرانی
critical path	مسیر بحرانی
critical magnitude	اندازه بحرانی
critical isotherm	هم دمای بحرانی
critical mass	جرم بحرانی
juncture	موقع بحرانی
critical period	دوره بحرانی
critical height	بلندی بحرانی
Critical Regonalism	منطقه ی بحرانی
critical grid current	جریان بحرانی شبکه
critical degree of polymerization	درجه بحرانی بسپارش
critical path analysis	تحلیل مسیر بحرانی
critical path method	روش مسیر بحرانی
critical temperature	درجه حرارت بحرانی
critical wave legth	طول موج بحرانی
critical grid voltage	ولتاژ بحرانی شبکه
flood stage	تراز بحرانی طغیان
critical grid current	شدت بحرانی شبکه
critical deformation	تغییر شکل بحرانی
critical date	مدت زمان بحرانی
critcal fore pressure	فشار حد خلاء بحرانی
critical backing pressure	فشار حد خلاء بحرانی
critical infinte cylinder	قطر بحرانی استوانه
critical isotherm	منحنی هم دمای بحرانی
thermal critical point	نقطه ی بحرانی حرارتی
critically	بطور بحرانی یا وخیم
critical angle of attack	زاویه حمله بحرانی
critical resistance	مقدار مقاومت بحرانی
critical closing speed	سرعت بحرانی پایین
critical concentration	میزان تمرکز بحرانی
critical molecular mass	جرم مولکولی بحرانی
critical anode distance	فاصله بحرانی اندی
cpm	روش مسیر بحرانی
supercritical fluid chromatography	کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
critical cooling rate	میزان سرد کنندگی بحرانی
epitasis	دوره بحرانی وشدت مرض
to recover from something	ترمیم شدن [مثال از بحرانی]
to recover from something	جبران کردن [مثال از بحرانی]
critical grid bias	ولتاژ بایاس بحرانی شبکه
critical heat flux ratio	نسبت شار حرارتی بحرانی
critical build up resistance	مقاومت بحرانی برای تحریک خودی
to recover from something	به حالت اول درآمدن [مثال از بحرانی]
s.f.c	chromatography supercriticalfluid کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity.	هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
to turn the corner <idiom>	بهبود یافتن پس از گذشت مرحله دشواری یا بحرانی [اصطلاح روزمره]
supercritical fluid chromatography/mass	spectrometry کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
s.f.c/m.s	mass/fluidchromatography spectrometrysupercritical کروماتوگرافی سیال فوق بحرانی / طیف بینی جرمی
critical path analysis	استفاده از بررسیهای هر مرحله بحرانی یک پروژه بزرگ برای کمک به گروه مدیریت
curie point	دمای بحرانی منحصر به فردبرای هر ماده که بالاتر از ان مواد فرومانیتیک خاصیت مغناطیسی دائم یاموقت خودرا ازدست میدهند
zero hour	لحظه شروع ازمایشات سخت لحظه بحرانی
arramgement	ترتیب
out of kelter	بی ترتیب
pial	بی ترتیب
catenation	ترتیب
regularity	ترتیب
regularities	ترتیب
anomalies	بی ترتیب
orderliness	ترتیب
assortment	ترتیب
assortments	ترتیب
collocation	ترتیب
disorderly	بی ترتیب
ordering	ترتیب
anomaly	بی ترتیب
arrangment	ترتیب
ataxic	بی ترتیب
immethodical	بی ترتیب
in series	به ترتیب
kelter	ترتیب
kelter or kilter	ترتیب
lay out	ترتیب
ordonnance	ترتیب
to order <idiom>	به ترتیب
configurations	ترتیب
configuration	ترتیب
randomly	بی ترتیب
organizations	ترتیب
organization	ترتیب
organisations	ترتیب
orderless	بی ترتیب
order	ترتیب
sequences	ترتیب
arr	ترتیب
sequence	ترتیب
to make an arrangement	ترتیب
irregular	بی ترتیب
set up	ترتیب
serialization	ترتیب
respectively	به ترتیب
arrangement	ترتیب
arrangements	ترتیب
regvlarity	ترتیب
management	ترتیب
managements	ترتیب
systems	ترتیب
random	بی ترتیب
system	ترتیب
hereto <adv.>	به این ترتیب
formation	ترتیب قرارگرفتن
rearrangements	ترتیب مجدد
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
concerning this <adv.>	به این ترتیب
as to that <adv.>	به این ترتیب
rearrangement	ترتیب مجدد
alphabetical order	ترتیب رکوردها
sequence	رشته ترتیب
sequence	ترتیب دادن
rating	ترتیب تقدم
instrumentation	ترتیب اهنگ
permanencies	ترتیب همیشگی
permanency	ترتیب همیشگی
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
sequences	ترتیب دادن
sequences	رشته ترتیب
control sequence	ترتیب کنترل
scheme	ترتیب رویه
schemed	ترتیب رویه
schemes	ترتیب رویه
on this <adv.>	به این ترتیب
hereunto <adv.>	به این ترتیب
trains	نظم ترتیب
trained	نظم ترتیب
rough and tumble	بی نظم و ترتیب
compose sequence	ترتیب ساختگی
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
connecting arrangement	ترتیب متصل
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
arrangements	ترتیب اصلاح
arrangements	ترتیب تنظیم
collating sequence	ترتیب تلفیقی
train	نظم ترتیب
arrengement	ترتیب دادن
ascending order	ترتیب صعودی
chronological	به ترتیب تاریخ
birth order	ترتیب ولادت
calling sequence	ترتیب فراخوانی
castrametation	فن ترتیب اردو
arrangement	ترتیب اصلاح
arrangement	ترتیب تنظیم
layouts	ترتیب وسایل
layout	ترتیب وسایل
orchestration	ترتیب هم اهنگی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com