Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
sequence of command
ترتیب توالی فرامین
Other Matches
order of fire
ترتیب توالی اتش
sequence number
شماره ترتیب توالی
approach sequence
ترتیب توالی تقرب هواپیماها
collating sequence
توالی ترتیب رشته تلفیق
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
system commands
فرامین سیستم
fire commands
فرامین اتش
immediate mode commands
فرامین مد صریح
control flag
پرچم کنترل فرامین
annunciator
اعلام کننده فرامین
auxiliary control surfaces
سطوح فرامین کمکی
ailavator
سطوح فرامین روی بال
command issuing office
دفتر توزیع فرامین یکان
backtell
رله کردن دستورات تکرار فرامین
heteronomy
انقیادوپیروی از فرامین وقوانین شخص دیگری
armstrong
سیستم عمل کننده فرامین موشک هدایت شونده
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
balanced control surfaces
سطوح فرامین اصلی دارای قسمت دیگری در جلوی خط لولا
armstrong
سیستم اجرای فرامین مربوط به مسلح کردن ماسوره موشکها
sequences
توالی
subalternation
توالی
sequence
توالی
consecutiveness
توالی
suited
توالی
suit
توالی
successions
توالی
succession
توالی
consecution
توالی
subsequence
توالی
suits
توالی
subsere
توالی بعدی
state succession
توالی دولتها
progressions
توالی تسلسل
middle succession
توالی وسطی
progression
توالی تسلسل
sequence rule
قاعده توالی
middle succession
توالی میانین
tracks
توالی ردپاراگرفتن
track
توالی ردپاراگرفتن
successions
نیابت توالی
tracked
توالی ردپاراگرفتن
succession
نیابت توالی
sq
مخفف توالی
impluse train
توالی ایمپولز
in succession
به توالی متواترا"
gust lock
قفل داخلی سطوح فرامین که از حرکت انها در اثر باد شدیدجلوگیری میکند
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
actuating horns
اهرمهایی که کابلهای کنترل به انهامتصل شده و توسط انها سطوح فرامین را حرکت میدهند
hook
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hooks
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
impluse sequence
توالی ضربه جریان
control lock
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
sequencer
اسباب سنجش توالی وتسلسل
alphameric sequence
ترکیب حروف و اعداد بترتیب توالی
train
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trains
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
trained
سلسله وقایع توالی حیله جنگی
succeeds
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeded
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeed
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
synchroreceiver
دستگاه گیرنده خودکار یا بستن خودکار فرامین کنترل اتش به توپ ضد هوایی
anti servo tab
بالچه قابل تنظیم متصل به لبه فرار سکان که در جهت سطوح اصلی فرامین عمل کرده و درنتیجه از حساسیت انها میکاهد
canard
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
parataxis
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
organisations
ترتیب
catenation
ترتیب
random
بی ترتیب
organization
ترتیب
immethodical
بی ترتیب
arr
ترتیب
to order
<idiom>
به ترتیب
system
ترتیب
systems
ترتیب
organizations
ترتیب
regularity
ترتیب
ataxic
بی ترتیب
arrangment
ترتیب
managements
ترتیب
disorderly
بی ترتیب
collocation
ترتیب
anomalies
بی ترتیب
assortment
ترتیب
assortments
ترتیب
orderliness
ترتیب
regularities
ترتیب
anomaly
بی ترتیب
ordering
ترتیب
respectively
به ترتیب
arrangement
ترتیب
arrangements
ترتیب
arramgement
ترتیب
management
ترتیب
randomly
بی ترتیب
lay out
ترتیب
configuration
ترتیب
ordonnance
ترتیب
sequence
ترتیب
configurations
ترتیب
to make an arrangement
ترتیب
out of kelter
بی ترتیب
sequences
ترتیب
kelter or kilter
ترتیب
pial
بی ترتیب
orderless
بی ترتیب
kelter
ترتیب
irregular
بی ترتیب
set up
ترتیب
serialization
ترتیب
in series
به ترتیب
order
ترتیب
regvlarity
ترتیب
otherwise
<adv.>
به ترتیب دیگر
alphabetical order
ترتیب رکوردها
disciplines
تادیب ترتیب
partial order
پاره ترتیب
on the other side
<adv.>
به ترتیب دیگر
on the other hand
<adv.>
به ترتیب دیگر
sequencing
ترتیب دهی
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
به ترتیب دیگر
by the same token
<adv.>
به ترتیب دیگر
sequencing
ترتیب گذاری
sequencer
ترتیب سنج
sequence number
شماره ترتیب
random fill
خاکریز بی ترتیب
rearrngement
ترتیب مجد د
make-up
ترتیب گریم
disordered
بی ترتیب اشفته
on this
<adv.>
به این ترتیب
relative location
ترتیب نسبی
sequence check
مقابله ترتیب
sequence control
کنترل ترتیب
runs
ترتیب محوطه
run
ترتیب محوطه
permanencies
ترتیب همیشگی
permanency
ترتیب همیشگی
as to that
<adv.>
به این ترتیب
concerning this
<adv.>
به این ترتیب
for this purpose
<adv.>
به این ترتیب
schemes
ترتیب رویه
hereto
<adv.>
به این ترتیب
hereunto
<adv.>
به این ترتیب
orchestrations
ترتیب هم اهنگی
orchestration
ترتیب هم اهنگی
schemed
ترتیب رویه
scheme
ترتیب رویه
ordains
ترتیب دادن
apart from that
<adv.>
به ترتیب دیگر
untune
بی ترتیب کردن
descending order
ترتیب نزولی
partial order
ترتیب جزئی
decreasing order
ترتیب کاهنده
data set
ترتیب داده
curialism
ترتیب دربارپاپ
critical assembly
ترتیب بحرانی
control sequence
ترتیب کنترل
descending sort
ترتیب نزولی
desultorily
بطور بی ترتیب
word order
ترتیب واژه ها
in chronological order
به ترتیب تاریخ
gradational
به ترتیب درجه
first in first out
به ترتیب ورود
firing order
ترتیب احتراق
In this order. In this way.
باین ترتیب
fifo
به ترتیب ورود
expandede order
ترتیب مبسوط
indue order
به ترتیب صحیح
to map out
ترتیب دادن
lighting scheme
ترتیب روشنایی
ascending order
ترتیب صعودی
arrengement
ترتیب دادن
march order
ترتیب راهپیمایی
sort order
نظم ترتیب
sort key
کلید ترتیب
order of battle
ترتیب نیرو
birth order
ترتیب ولادت
calling sequence
ترتیب فراخوانی
connecting arrangement
ترتیب متصل
connecting arrangement
ترتیب پیوسته
compose sequence
ترتیب ساختگی
sequence counter
ترتیب شمار
kelter
بی ترتیب مختل
collating sequence
ترتیب تلفیقی
castrametation
فن ترتیب اردو
alternatively
<adv.>
به ترتیب دیگر
ordaining
ترتیب دادن
rearrangements
ترتیب مجدد
chronological
به ترتیب تاریخ
sequences
رشته ترتیب
tactics
نظم و ترتیب
line up
به ترتیب ایستادن
line-up
به ترتیب ایستادن
line-ups
به ترتیب ایستادن
layouts
ترتیب وسایل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com