Dictiornary-Farsi | ترتیب حمل و نقل درجاده ها | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (4 milliseconds)

English	Persian
freight route order	ترتیب حمل و نقل درجاده ها


Other Matches

roadworthy	مناسب برای بکاربردن درجاده ها
road hog	راننده متجاوز بحقوق سایررانندگان درجاده
chuckhole	دست انداز یا جای چرخ درجاده
traffic control	کنترل امد و رفت درجاده یا باند پرواز
to hog the road	بی اعتنا به حقوق سایررانندگان درجاده تجاوز کردن
random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation	ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chain	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
kelter	ترتیب
anomaly	بی ترتیب
ordering	ترتیب
ataxic	بی ترتیب
regvlarity	ترتیب
kelter or kilter	ترتیب
arr	ترتیب
arrangment	ترتیب
sequences	ترتیب
anomalies	بی ترتیب
lay out	ترتیب
disorderly	بی ترتیب
orderless	بی ترتیب
out of kelter	بی ترتیب
sequence	ترتیب
pial	بی ترتیب
collocation	ترتیب
irregular	بی ترتیب
assortment	ترتیب
to order <idiom>	به ترتیب
orderliness	ترتیب
set up	ترتیب
assortments	ترتیب
order	ترتیب
management	ترتیب
systems	ترتیب
arrangements	ترتیب
regularities	ترتیب
arramgement	ترتیب
arrangement	ترتیب
respectively	به ترتیب
to make an arrangement	ترتیب
catenation	ترتیب
ordonnance	ترتیب
regularity	ترتیب
serialization	ترتیب
managements	ترتیب
system	ترتیب
random	بی ترتیب
immethodical	بی ترتیب
in series	به ترتیب
randomly	بی ترتیب
organizations	ترتیب
configuration	ترتیب
organization	ترتیب
configurations	ترتیب
organisations	ترتیب
sequencing	ترتیب دهی
line-up	به ترتیب ایستادن
sequencing	ترتیب گذاری
line up	به ترتیب ایستادن
ordains	ترتیب دادن
rearrngement	ترتیب مجد د
tactics	نظم و ترتیب
relative location	ترتیب نسبی
disciplines	تادیب ترتیب
dresses	ترتیب دادن
ratings	ترتیب تقدم
dress	ترتیب دادن
sequence number	شماره ترتیب
sequence check	مقابله ترتیب
random fill	خاکریز بی ترتیب
discipline	تادیب ترتیب
sequence counter	ترتیب شمار
sequencer	ترتیب سنج
sequence control	کنترل ترتیب
disciplining	تادیب ترتیب
ordain	ترتیب دادن
ordained	ترتیب دادن
rating	ترتیب تقدم
ordaining	ترتیب دادن
line-ups	به ترتیب ایستادن
firing order	ترتیب احتراق
connecting arrangement	ترتیب متصل
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
compose sequence	ترتیب ساختگی
collating sequence	ترتیب تلفیقی
scheme	ترتیب رویه
in chronological order	به ترتیب تاریخ
first in first out	به ترتیب ورود
castrametation	فن ترتیب اردو
control sequence	ترتیب کنترل
curialism	ترتیب دربارپاپ
fifo	به ترتیب ورود
expandede order	ترتیب مبسوط
desultorily	بطور بی ترتیب
descending sort	ترتیب نزولی
descending order	ترتیب نزولی
gradational	به ترتیب درجه
decreasing order	ترتیب کاهنده
data set	ترتیب داده
calling sequence	ترتیب فراخوانی
indue order	به ترتیب صحیح
permanency	ترتیب همیشگی
permanencies	ترتیب همیشگی
lighting scheme	ترتیب روشنایی
make-up	ترتیب گریم
march order	ترتیب راهپیمایی
disordered	بی ترتیب اشفته
order of battle	ترتیب نیرو
partial order	پاره ترتیب
partial order	ترتیب جزئی
critical assembly	ترتیب بحرانی
schemed	ترتیب رویه
birth order	ترتیب ولادت
ascending order	ترتیب صعودی
arrengement	ترتیب دادن
kelter	بی ترتیب مختل
alphabetical order	ترتیب رکوردها
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
orchestration	ترتیب هم اهنگی
schemes	ترتیب رویه
runs	ترتیب محوطه
rough and tumble	بی نظم و ترتیب
train	نظم ترتیب
trained	نظم ترتیب
trains	نظم ترتیب
rearrangement	ترتیب مجدد
rearrangements	ترتیب مجدد
formation	ترتیب قرارگرفتن
sequence	رشته ترتیب
sequence	ترتیب دادن
sequences	رشته ترتیب
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
sequences	ترتیب دادن
instrumentation	ترتیب اهنگ
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
on this <adv.>	به این ترتیب
hereunto <adv.>	به این ترتیب
hereto <adv.>	به این ترتیب
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
concerning this <adv.>	به این ترتیب
arrangement	ترتیب اصلاح
arrangement	ترتیب تنظیم
arrangements	ترتیب اصلاح
arrangements	ترتیب تنظیم
as to that <adv.>	به این ترتیب
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
layout	ترتیب وسایل
layouts	ترتیب وسایل
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
chronological	به ترتیب تاریخ
In this order. In this way.	باین ترتیب
system	نظم ترتیب
word order	ترتیب واژه ها
run	ترتیب محوطه
precedence	ترتیب تقدم
untune	بی ترتیب کردن
systems	نظم ترتیب
to map out	ترتیب دادن
sort key	کلید ترتیب
sort order	نظم ترتیب
lay out	باغچه بندی ترتیب
ordered	دارای نظم و ترتیب
heterotaxy	ترتیب خلاف قاعده
marshaling	به ترتیب نشان دادن
input output order	ترتیب ورودی- خروجی
last in first out	به ترتیب عکس ورود
To arrange (fix up) something.	ترتیب کاری را دادن
lexicographic order	ترتیب لغت نویسی
lifo	به ترتیب عکس ورود
chimes	ترتیب زنگهای موسیقی
chimed	ترتیب زنگهای موسیقی
chime	ترتیب زنگهای موسیقی
march order	ترتیب حرکت دستورراهپیمایی
marshals	به ترتیب نشان دادن
data access arangement	ترتیب دستیابی داده ها
daa	ترتیب دستیابی داده ها
marshalled	به ترتیب نشان دادن
last but not least	اخر از حیث ترتیب
adhibit	ترتیب دادن پذیرفتن
marshaled	به ترتیب نشان دادن
coarse adjustment	نظم و ترتیب دانهای
bell and hopper arrangement	ترتیب قیف و مخروط
bibliotic	مربوط به ترتیب کتب
sequence number	شماره ترتیب توالی
sequence of command	ترتیب توالی فرامین
to get up	بلندکردن ترتیب دادن
Order theory	ترتیب جزئی [ریاضی]
Lattice [order]	توری [ترتیب] [ریاضی]
chronologically	به ترتیب زمان یا تاریخ
chronological	ترتیب زمانی وقوع
alphabetical order	به ترتیب حروف الفبا