Dictiornary-Farsi | ترتیب دربارپاپ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
curialism	ترتیب دربارپاپ


Other Matches

random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
scheduled	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation	ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chain	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
sequences	ترتیب
to order <idiom>	به ترتیب
in series	به ترتیب
sequence	ترتیب
arr	ترتیب
pial	بی ترتیب
to make an arrangement	ترتیب
set up	ترتیب
serialization	ترتیب
irregular	بی ترتیب
regvlarity	ترتیب
order	ترتیب
out of kelter	بی ترتیب
ordonnance	ترتیب
orderless	بی ترتیب
arrangment	ترتیب
arramgement	ترتیب
disorderly	بی ترتیب
collocation	ترتیب
ordering	ترتیب
anomaly	بی ترتیب
anomalies	بی ترتیب
assortment	ترتیب
orderliness	ترتیب
catenation	ترتیب
system	ترتیب
systems	ترتیب
lay out	ترتیب
kelter or kilter	ترتیب
kelter	ترتیب
regularities	ترتیب
regularity	ترتیب
immethodical	بی ترتیب
assortments	ترتیب
configurations	ترتیب
organisations	ترتیب
organization	ترتیب
configuration	ترتیب
organizations	ترتیب
ataxic	بی ترتیب
respectively	به ترتیب
randomly	بی ترتیب
arrangements	ترتیب
random	بی ترتیب
arrangement	ترتیب
management	ترتیب
managements	ترتیب
descending sort	ترتیب نزولی
expandede order	ترتیب مبسوط
control sequence	ترتیب کنترل
fifo	به ترتیب ورود
connecting arrangement	ترتیب متصل
decreasing order	ترتیب کاهنده
critical assembly	ترتیب بحرانی
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
data set	ترتیب داده
descending order	ترتیب نزولی
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
firing order	ترتیب احتراق
first in first out	به ترتیب ورود
kelter	بی ترتیب مختل
tactics	نظم و ترتیب
arrangement	ترتیب تنظیم
line up	به ترتیب ایستادن
line-up	به ترتیب ایستادن
line-ups	به ترتیب ایستادن
indue order	به ترتیب صحیح
arrangement	ترتیب اصلاح
in chronological order	به ترتیب تاریخ
gradational	به ترتیب درجه
rating	ترتیب تقدم
ratings	ترتیب تقدم
arrangements	ترتیب اصلاح
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
dress	ترتیب دادن
ascending order	ترتیب صعودی
arrengement	ترتیب دادن
alphabetical order	ترتیب رکوردها
as to that <adv.>	به این ترتیب
concerning this <adv.>	به این ترتیب
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
hereto <adv.>	به این ترتیب
hereunto <adv.>	به این ترتیب
on this <adv.>	به این ترتیب
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
schemes	ترتیب رویه
disordered	بی ترتیب اشفته
schemed	ترتیب رویه
scheme	ترتیب رویه
make-up	ترتیب گریم
permanency	ترتیب همیشگی
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
runs	ترتیب محوطه
dresses	ترتیب دادن
compose sequence	ترتیب ساختگی
desultorily	بطور بی ترتیب
collating sequence	ترتیب تلفیقی
discipline	تادیب ترتیب
rough and tumble	بی نظم و ترتیب
disciplines	تادیب ترتیب
disciplining	تادیب ترتیب
castrametation	فن ترتیب اردو
calling sequence	ترتیب فراخوانی
birth order	ترتیب ولادت
ordain	ترتیب دادن
ordained	ترتیب دادن
ordaining	ترتیب دادن
ordains	ترتیب دادن
run	ترتیب محوطه
permanencies	ترتیب همیشگی
to map out	ترتیب دادن
rearrngement	ترتیب مجد د
sequence	رشته ترتیب
trains	نظم ترتیب
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
precedence	ترتیب تقدم
sequencer	ترتیب سنج
random fill	خاکریز بی ترتیب
trained	نظم ترتیب
train	نظم ترتیب
sequence check	مقابله ترتیب
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
relative location	ترتیب نسبی
sequence	ترتیب دادن
untune	بی ترتیب کردن
sequences	ترتیب دادن
instrumentation	ترتیب اهنگ
sequence number	شماره ترتیب
sequence counter	ترتیب شمار
sequence control	کنترل ترتیب
layout	ترتیب وسایل
word order	ترتیب واژه ها
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
sequencing	ترتیب گذاری
In this order. In this way.	باین ترتیب
arrangements	ترتیب تنظیم
systems	نظم ترتیب
sort order	نظم ترتیب
march order	ترتیب راهپیمایی
rearrangements	ترتیب مجدد
chronological	به ترتیب تاریخ
lighting scheme	ترتیب روشنایی
rearrangement	ترتیب مجدد
sequences	رشته ترتیب
system	نظم ترتیب
orchestration	ترتیب هم اهنگی
sequencing	ترتیب دهی
formation	ترتیب قرارگرفتن
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
partial order	ترتیب جزئی
partial order	پاره ترتیب
sort key	کلید ترتیب
order of battle	ترتیب نیرو
layouts	ترتیب وسایل
basic circuit arrangement	ترتیب مدار ساده
Lattice [order]	توری [ترتیب] [ریاضی]
Order theory	ترتیب جزئی [ریاضی]
balustrade Order	ترتیب نرده ستون ها
to arrange matters	ترتیب دادن امور
good order	خوش ترتیب [فلسفه]
well-ordering	خوش ترتیب [ریاضی]
well-order	خوش ترتیب [ریاضی]
phase in	به ترتیب داخل شدن
ordered	دارای نظم و ترتیب
adhibit	ترتیب دادن پذیرفتن
alphabetical order	به ترتیب حروف الفبا
alphabetically	به ترتیب حروف تهجی
alphabetically	به ترتیب حروف الفبا
To arrange (fix up) something.	ترتیب کاری را دادن
coarse adjustment	نظم و ترتیب دانهای
force designator	شماره ترتیب یکان
phase out	به ترتیب خارج کردن
heterotaxis	ترتیب خلاف قاعده
heterotaxy	ترتیب خلاف قاعده
order of fire	ترتیب احتراق موتور
order of fire	ترتیب توالی اتش
multilevel sort	ترتیب چند سطحی
input output order	ترتیب ورودی- خروجی
issue priority	ترتیب تقدم توزیع
match maker	ترتیب دهنده مسابقه
march order	ترتیب حرکت دستورراهپیمایی
last but not least	اخر از حیث ترتیب
last in first out	به ترتیب عکس ورود
lay out	باغچه بندی ترتیب
flow cycle	مدار ترتیب کار
pre arrange	از پیش ترتیب دادن
pre arrenge	از پیش ترتیب دادن
sequentially	یکی پس از دیگری به ترتیب
bell and hopper arrangement	ترتیب قیف و مخروط
bibliotic	مربوط به ترتیب کتب
sequence of command	ترتیب توالی فرامین