Dictiornary-Farsi | ترتیب شمار | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
sequence counter	ترتیب شمار


Other Matches

speedometer odometer	تاکومتر با کیلومتر شمار سرعت سنج با کیلومتر شمار
random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation	ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chain	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chains	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
counts	شمار
measureless	بی شمار
unnumbered	بی شمار
myriad <adj.>	بی شمار
numeration	شمار
innumerable <adj.>	بی شمار
countless <adj.>	بی شمار
numberless <adj.>	بی شمار
sumless <adj.>	بی شمار
uncountable <adj.>	بی شمار
innumerable	بی شمار
counted	شمار
uncounted	بی شمار
count	شمار
incomputable	بی شمار
innumerous	بی شمار
counting	شمار
workforce	شمار کارگران
stopwatch	گام شمار
speedometers	کیلومتر شمار
revolution conter	دور شمار
metronomes	میزانه شمار
metronome	میزانه شمار
timepieces	گاه شمار
pedimeter	گام شمار
timepiece	گاه شمار
second-hand	ثانیه شمار
stopwatches	گام شمار
stopwatch	قدم شمار
step counter	گام شمار
turns counter	دور شمار
to be valid	به شمار آمدن
sprinkling	شمار اندک
stopwatches	قدم شمار
unit	یگان شمار
units	یگان شمار
speedometer	کیلومتر شمار
timeline	گاه شمار
submultiple	برخه شمار
milestone	میل شمار
minimizer	کوچک شمار
miles and miles	فرسخهای بی شمار
mileage recorder	کیلومتر شمار
to count [as]	به شمار رفتن
location counter	مکان شمار
chronoscope	گاه شمار
an infinity of reasons	دلایل بی شمار
frequency count	شمار بسامد
calender	گاه شمار
hour meter	زمان شمار
numerator	برخه شمار
pedometer	گام شمار
milestone	فرسخ شمار
milestone	فرسنگ شمار
milestones	فرسخ شمار
milestones	فرسنگ شمار
milestones	میل شمار
address counter	نشانی شمار
record count	شمار مدارک
chronoscope	لحظه شمار
pulse counter	ضربه شمار
pulse counter	پالس شمار
chronometer	ساعت شمار دقیق
hour land	عقربه ساعت شمار
chronometer	گاه شمار کرونومتر
cash register	صندوق پول شمار
hour hand	عقربه ساعت شمار
hour hands	عقربه ساعت شمار
cash registers	صندوق پول شمار
sweep hand	عقربه ثانیه شمار
metronomic	مطابق میزانه شمار
tellers	رای شمار تحویلدار
milepost	کیلومتر شمار جاده
logs	کیلومتر شمار ناو
log	کیلومتر شمار ناو
teller	رای شمار تحویلدار
minute hand	عقربه دقیقه شمار ساعت
miliary	عرق گزی کوچک وبی شمار
planetesimal	اجرام کوچک وبی شمار اسمانی
numerator	برخه شمار [شماران] [صورت کسر] [ریاضی]
milestone	بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestones	بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
there is no time like the present <idiom>	سعدیا دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را
air mileage indicator	کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
serialization	ترتیب
out of kelter	بی ترتیب
pial	بی ترتیب
disorderly	بی ترتیب
kelter	ترتیب
set up	ترتیب
anomaly	بی ترتیب
system	ترتیب
kelter or kilter	ترتیب
systems	ترتیب
ordering	ترتیب
collocation	ترتیب
assortments	ترتیب
respectively	به ترتیب
randomly	بی ترتیب
random	بی ترتیب
regularities	ترتیب
anomalies	بی ترتیب
orderliness	ترتیب
configuration	ترتیب
regvlarity	ترتیب
configurations	ترتیب
arrangement	ترتیب
immethodical	بی ترتیب
in series	به ترتیب
lay out	ترتیب
assortment	ترتیب
ordonnance	ترتیب
ataxic	بی ترتیب
order	ترتیب
catenation	ترتیب
organisations	ترتیب
to order <idiom>	به ترتیب
regularity	ترتیب
organization	ترتیب
organizations	ترتیب
sequence	ترتیب
irregular	بی ترتیب
managements	ترتیب
orderless	بی ترتیب
arrangements	ترتیب
sequences	ترتیب
to make an arrangement	ترتیب
management	ترتیب
arramgement	ترتیب
arr	ترتیب
arrangment	ترتیب
march order	ترتیب راهپیمایی
gradational	به ترتیب درجه
disordered	بی ترتیب اشفته
ordain	ترتیب دادن
ordained	ترتیب دادن
arrangements	ترتیب تنظیم
arrangement	ترتیب تنظیم
kelter	بی ترتیب مختل
lighting scheme	ترتیب روشنایی
runs	ترتیب محوطه
indue order	به ترتیب صحیح
arrangement	ترتیب اصلاح
run	ترتیب محوطه
ordains	ترتیب دادن
in chronological order	به ترتیب تاریخ
ordaining	ترتیب دادن
arrangements	ترتیب اصلاح
rough and tumble	بی نظم و ترتیب
ascending order	ترتیب صعودی
arrengement	ترتیب دادن
critical assembly	ترتیب بحرانی
curialism	ترتیب دربارپاپ
hereto <adv.>	به این ترتیب
data set	ترتیب داده
decreasing order	ترتیب کاهنده
descending order	ترتیب نزولی
control sequence	ترتیب کنترل
hereunto <adv.>	به این ترتیب
collating sequence	ترتیب تلفیقی
castrametation	فن ترتیب اردو
calling sequence	ترتیب فراخوانی
on this <adv.>	به این ترتیب
compose sequence	ترتیب ساختگی
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
connecting arrangement	ترتیب متصل
descending sort	ترتیب نزولی
concerning this <adv.>	به این ترتیب
firing order	ترتیب احتراق
birth order	ترتیب ولادت
permanency	ترتیب همیشگی
permanencies	ترتیب همیشگی
as to that <adv.>	به این ترتیب
first in first out	به ترتیب ورود
scheme	ترتیب رویه
schemed	ترتیب رویه
schemes	ترتیب رویه
alphabetical order	ترتیب رکوردها
desultorily	بطور بی ترتیب
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
expandede order	ترتیب مبسوط
layout	ترتیب وسایل
fifo	به ترتیب ورود
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
orchestration	ترتیب هم اهنگی
make-up	ترتیب گریم
system	نظم ترتیب
chronological	به ترتیب تاریخ
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر