Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
batting order
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
Other Matches
first in first out
به ترتیب ورود
fifo
به ترتیب ورود
fifo
خروج به ترتیب ورود
last in first out
به ترتیب عکس ورود
lifo
به ترتیب عکس ورود
accession number
شماره رکورد که ترتیب ورود رکوردها را نشان میدهد
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
scheduled
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
maiden over
بخشی از بازی کریکت بدون امتیاز
centuries
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
century
001 امتیاز یا بیشتر در یک بازی کریکت
follow on
شروع دور دوم بازی کریکت
follow-ons
شروع دور دوم بازی کریکت
batting average
میانگین تعدادامتیازهای یک دور بازی کریکت
follow-on
شروع دور دوم بازی کریکت
opener
هر کدام از دو توپزن اول بازی کریکت
all out
پایان بازی توپزنان یک تیم کریکت
crickets
بازی کریکت بین دو تیم 11نفره
cricket
بازی کریکت بین دو تیم 11نفره
chains
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
importing
ورود
entranced
ورود
re entry
ورود
re-entry
ورود
imported
ورود
arrival
ورود
infare
ورود
entrance fee
حق ورود
entrance fees
حق ورود
import
ورود
entree
ورود
ingression
ورود
inning
ورود
introgression
ورود
introit
ورود
ingress
ورود
arrivals
ورود
entrance
ورود
right of entry
حق ورود
admitance
ورود
accession
ورود
importation
ورود
entrancing
ورود
appulse
ورود
air inclusion
ورود هوا
entrances
ورود
induction
ورود
arr
ورود
entry
ورود
inductions
ورود
entry side
جهت ورود
initation
ورود بعضویت
inlet time
زمان ورود
intervance of third party
ورود ثالث
arrival rate
نرخ ورود
free entrance
ورود مجانی
influx
ورود هجوم
forcible entry
ورود عدوانی
first in first out
بترتیب ورود
input of current
ورود جریان
influxes
ورود هجوم
admission
اجازهء ورود
admissions
اجازهء ورود
approach ramp
فرازای ورود
inlet
ورود دخول
imported
مفهوم ورود
arrival hall
سالن ورود
advent
ظهور و ورود
token
اجازه ورود
token
بلیط ورود
tokens
اجازه ورود
tokens
بلیط ورود
importing
مفهوم ورود
import
مفهوم ورود
house-warming
جشن ورود
house-warmings
جشن ورود
landings
ورود به خشکی
landings
ورود بخشکی
landing
ورود به خشکی
landing
ورود بخشکی
house warming
جشن ورود
acetylation
ورود ریشهء
entry point
نقطه ورود
homecoming
ورود بخانه
when entering
هنگام ورود
entry
ورود راهرو
on arrival
هنگام ورود
landding
ورود بخشکی
data import
ورود داده
intrant
ورود رسمی
receipt statement
اعلامیه ورود
due in
در شرف ورود
tardiness
تاخیر ورود
data insertion
ورود داده ها
log in sequrity
ایمنی ورود
homecomings
ورود بخانه
admittance
ورود دخول
landfall n
ورود بخشکی
inlets
ورود دخول
landfalls
ورود بخشکی
capital inflow
ورود سرمایه
entree
اجازهء ورود
energy intake
ورود انرژی
entering angle
زاویه ورود
port of entry
بندرمحل ورود
landfall
ورود بخشکی
ease of entry
سهولت ورود
reebtry
ورود مجدد
cost to entry
هزینه ورود
arrival hall
سالن ورود
last in first out
بترتیب عکس ورود
law of prior entry
قانون تقدم ورود
subroutine reentry
ورود جمله به زیرروال
inflow of labor
جریان ورود کارگر
exhaust gas admission
اگزوز ورود گاز
ingress
حق دخول اجازه ورود
nonjoinder
عدم ورود در دعوا
school readiness
امادگی ورود به مدرسه
raiding
ورود ناگهانی پلیس
search warrants
حکم بازرسی و ورود
search warrant
حکم بازرسی و ورود
entrances
حق ورود دروازهء دخول
raids
ورود ناگهانی پلیس
entrance
ورودیه اجازه ورود
entranced
ورودیه اجازه ورود
let someone through
اجازه ورود دادن
entrances
ورودیه اجازه ورود
raided
ورود ناگهانی پلیس
gangplanks
تخته ورود به ناو
hail
اعلام ورود کردن
hailed
اعلام ورود کردن
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
hailing
اعلام ورود کردن
entrancing
ورودیه اجازه ورود
hails
اعلام ورود کردن
entrance
حق ورود دروازهء دخول
raid
ورود ناگهانی پلیس
entranced
حق ورود دروازهء دخول
freedom of entry and exit
ازادی ورود و خروج
gate
وسایل ورود ورودیه
gates
وسایل ورود ورودیه
police raid
ورود ناگهانی پلیس
round-up
ورود ناگهانی پلیس
bust
[colloquial]
ورود ناگهانی پلیس
gangplank
تخته ورود به ناو
barrier to entry
منع ورود به صنعت
estimated time of arrival
زمان تقریبی ورود
entry plan
طرح ورود به بندر
gold import point
نقطه ورود طلا
coast in point
نقطه ورود به ساحل
visas
اجازه ورود به کشوربیگانه
inflow of foreign funds
ورود وجوه خارجی
infare
مهمانی بمناسبت ورود
visa
اجازه ورود به کشوربیگانه
clearance inwards
مجوز ورود کشتی
to announce one's arrival
ورود خود را اعلام کردن
docl pass
گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
house-warming
جشن ورود بخانه تازه
we watched for his arrival
منتظر ورود او شدیم یا بودیم
clearance inwards
اعلامیه ورود کشتی به گمرک
customs entry
افهار یا اعلام ورود به گمرک
clearance inwards
ورود کشتی به محوطه گمرک
rje
ورود برنامه ازراه دورEntry ob
sign-on
ورود به سیستم
[رایانه شناسی]
gangway
محل ورود و خروج از ناو
gangways
محل ورود و خروج از ناو
free entry
ورود ازاد بنگاهها به صنعت
street inlet
دریچه ورود فاضلاب سطحی
time table
جدول زمانی ورود و عزیمت
house warming
جشن ورود بخانه تازه
house-warmings
جشن ورود بخانه تازه
immediate
روش اجرای یک دستور کامپیوتری پس از ورود
check in
نام نویسی کردن مراسم ورود
Upon his arrival , he delinered a speech .
به محض ورود نطقی ایراد کرد
postulancy
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
Open to the publice.
ورود برای عموم آزاد است
port of entry
مرز ورود کالا یا فرد به کشور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com