Dictiornary-Farsi | ترتیب کاهنده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
decreasing order	ترتیب کاهنده


Other Matches

step down transformer	ترانسفورماتور کاهنده کاهنده ولتاژ
random processing	پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule	ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation	ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chains	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain	1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
dumper	کاهنده
ablative	کاهنده
decreasing	کاهنده
regressive	کاهنده
reducer	کاهنده
reducing atmosphere	جو کاهنده
reductant	کاهنده
extenuative	کاهنده
extenuatory	کاهنده
derogatory to	کاهنده از
depressor	کاهنده
decrescent	کاهنده
anaphrodisiac	کاهنده شهوت
step down transformer	مبدل کاهنده
dimming relay	رله کاهنده
dimming rheostat	رئوستای کاهنده
regressive taxation	مالیات کاهنده
disinflationary	کاهنده تورم
negative feedback	پسخورد کاهنده
dump valve	شیر کاهنده
flagging	کاهنده ضعیف
reducing tee piece	سه راه کاهنده
current limiting reactor	پیچک کاهنده
softener	کاهنده سختی اب
damper tube	لامپ کاهنده
reducing adaptor	رابط کاهنده
reducing agent	عامل کاهنده
deceleration	شتاب کاهنده
reducing elbow	زانوی کاهنده
lift dumper	کاهنده برا
firing order	ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
damper winding	سیم پیچ کاهنده
derogative	کاهنده شئونات یابها
depreciatory	کاهنده کسر کننده
denitrifying bacteria	باکتری کاهنده نیترات
adh	هورمون کاهنده ادرار
antidiuretic hormone	هورمون کاهنده ادرار
regressive tax system	نظام مالیاتی کاهنده
reduction gear	چرخ دنده کاهنده
ablatitious	کاهنده قوه جاذبه
subtractive	کاهنده دارای علامت تفریق
speed reduction gear	جعبه دنده کاهنده سرعت
reduction gear	جعبه دنده کاهنده سرعت
roller drive	مکانیزم چرخ دنده کاهنده یاافزاینده
batting order	ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
regressive taxes	مالیاتهای کاهنده مالیاتهای نزولی
ordonnance	ترتیب
orderless	بی ترتیب
regvlarity	ترتیب
in series	به ترتیب
kelter	ترتیب
kelter or kilter	ترتیب
lay out	ترتیب
irregular	بی ترتیب
assortments	ترتیب
regularity	ترتیب
regularities	ترتیب
sequences	ترتیب
serialization	ترتیب
system	ترتیب
systems	ترتیب
immethodical	بی ترتیب
set up	ترتیب
order	ترتیب
pial	بی ترتیب
out of kelter	بی ترتیب
sequence	ترتیب
respectively	به ترتیب
random	بی ترتیب
randomly	بی ترتیب
configuration	ترتیب
arrangement	ترتیب
catenation	ترتیب
arrangements	ترتیب
organisations	ترتیب
organization	ترتیب
organizations	ترتیب
ordering	ترتیب
anomaly	بی ترتیب
configurations	ترتیب
arramgement	ترتیب
managements	ترتیب
assortment	ترتیب
management	ترتیب
anomalies	بی ترتیب
ataxic	بی ترتیب
arr	ترتیب
orderliness	ترتیب
arrangment	ترتیب
to make an arrangement	ترتیب
collocation	ترتیب
disorderly	بی ترتیب
to order <idiom>	به ترتیب
lighting scheme	ترتیب روشنایی
ratings	ترتیب تقدم
fifo	به ترتیب ورود
alphabetical order	ترتیب رکوردها
disciplines	تادیب ترتیب
ascending order	ترتیب صعودی
castrametation	فن ترتیب اردو
dresses	ترتیب دادن
dress	ترتیب دادن
birth order	ترتیب ولادت
in chronological order	به ترتیب تاریخ
gradational	به ترتیب درجه
first in first out	به ترتیب ورود
calling sequence	ترتیب فراخوانی
discipline	تادیب ترتیب
firing order	ترتیب احتراق
indue order	به ترتیب صحیح
disciplining	تادیب ترتیب
expandede order	ترتیب مبسوط
connecting arrangement	ترتیب پیوسته
connecting arrangement	ترتیب متصل
control sequence	ترتیب کنترل
permanency	ترتیب همیشگی
desultorily	بطور بی ترتیب
permanencies	ترتیب همیشگی
descending sort	ترتیب نزولی
critical assembly	ترتیب بحرانی
descending order	ترتیب نزولی
make-up	ترتیب گریم
disordered	بی ترتیب اشفته
compose sequence	ترتیب ساختگی
scheme	ترتیب رویه
schemed	ترتیب رویه
ordain	ترتیب دادن
ordained	ترتیب دادن
curialism	ترتیب دربارپاپ
collating sequence	ترتیب تلفیقی
arrengement	ترتیب دادن
orchestrations	ترتیب هم اهنگی
orchestration	ترتیب هم اهنگی
ordaining	ترتیب دادن
ordains	ترتیب دادن
runs	ترتیب محوطه
schemes	ترتیب رویه
data set	ترتیب داده
chronological	به ترتیب تاریخ
sort order	نظم ترتیب
sort key	کلید ترتیب
sequence	رشته ترتیب
sequence	ترتیب دادن
sequences	رشته ترتیب
sequences	ترتیب دادن
instrumentation	ترتیب اهنگ
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
sequencing	ترتیب دهی
sequencing	ترتیب گذاری
sequencer	ترتیب سنج
sequence number	شماره ترتیب
sequence counter	ترتیب شمار
sequence control	کنترل ترتیب
sequence check	مقابله ترتیب
formation	ترتیب قرارگرفتن
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
layouts	ترتیب وسایل
In this order. In this way.	باین ترتیب
layout	ترتیب وسایل
train	نظم ترتیب
trained	نظم ترتیب
trains	نظم ترتیب
run	ترتیب محوطه
word order	ترتیب واژه ها
untune	بی ترتیب کردن
to map out	ترتیب دادن
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
rearrangement	ترتیب مجدد
rearrangements	ترتیب مجدد
precedence	ترتیب تقدم
relative location	ترتیب نسبی
rating	ترتیب تقدم
line up	به ترتیب ایستادن
line-up	به ترتیب ایستادن
line-ups	به ترتیب ایستادن
rough and tumble	بی نظم و ترتیب
order of battle	ترتیب نیرو
as to that <adv.>	به این ترتیب
concerning this <adv.>	به این ترتیب
for this purpose <adv.>	به این ترتیب
hereto <adv.>	به این ترتیب
hereunto <adv.>	به این ترتیب
on this <adv.>	به این ترتیب
march order	ترتیب راهپیمایی
tactics	نظم و ترتیب
partial order	پاره ترتیب
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
kelter	بی ترتیب مختل
arrangements	ترتیب اصلاح
systems	نظم ترتیب
arrangements	ترتیب تنظیم