Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
exudate	ترشح التهابی برون نشست
Other Matches
exudation	برون نشست
agonal	التهابی
liquefacient	عامل موجب ترشح ترشح کننده
ignition by incandescence	احتراق التهابی
bell type annealing furnace	کوره التهابی نوع مسدود
suppuration	ترشح ریم ترشح چرک
meet	نشست نشست گاه
meets	نشست نشست گاه
spatters	ترشح
spattering	ترشح
spattered	ترشح
spatter	ترشح
sprays	ترشح
spraying	ترشح
sprayed	ترشح
spray	ترشح
leakages	ترشح
leakage	ترشح
splutter	ترشح
spluttered	ترشح
spluttering	ترشح
splashing	ترشح
splashes	ترشح
splash	ترشح
secretion	ترشح
transpiration	ترشح
transudate	ترشح
transudation	ترشح
sprinkled	ترشح
sprinkle	ترشح
splutters	ترشح
flux	ترشح
sprinkles	ترشح
spatter	ترشح کردن
secretionary	ترشح کننده
plash	ترشح کردن
internal secretion	ترشح درونی
splash	صدای ترشح
splash	ترشح کردن
splash	دارای ترشح
spatters	ترشح کردن
splashes	صدای ترشح
spattering	ترشح کردن
spattered	ترشح کردن
splutter	ترشح کردن
sprinkle	ترشح کردن
secreted	ترشح کردن
sprinkles	ترشح کردن
secretes	ترشح کردن
secreting	ترشح کردن
sprinkled	ترشح کردن
spoondrift	ترشح امواج
splashy	دارای ترشح
splutters	ترشح کردن
spluttering	ترشح کردن
spluttered	ترشح کردن
salivation	ترشح بزاق
splashes	ترشح کردن
splashes	دارای ترشح
secrete	ترشح کردن
actescence	ترشح شیر
he was splashed all over	سرتا پا ترشح شد
galactopoiesis	ترشح شیر
brights disease	ترشح بول
discharges	انفصال ترشح
discharges	ترشح کردن
anuria	قطع ترشح
discharge	انفصال ترشح
discharge	ترشح کردن
jakes	ترشح مدفوع
splatter	ترشح کردن
splatters	ترشح کردن
splattering	ترشح کردن
splashing	ترشح کردن
splashing	صدای ترشح
splattered	ترشح کردن
splashing	دارای ترشح
fouling	ته نشست
sessions	نشست
meeting	نشست
symposia	هم نشست
sediment	ته نشست
settletment	نشست
session	نشست
consolidation	نشست
seance	نشست
meetings	نشست
sediments	ته نشست
settlement of the dam	نشست سد
seepage	نشست
trimmest	نشست
leakage	نشست
trim	نشست
leakages	نشست
slumps	نشست
slumping	نشست
slumped	نشست
slump	نشست
symposium	هم نشست
symposiums	هم نشست
trims	نشست
depositions	ته نشست
sitting	نشست
settlement	نشست
siting	نشست
deposition	ته نشست
sittings	نشست
precipitation	ته نشست
settlements	نشست
salivated	بزاق ترشح کردن
lactate	شیر ترشح کردن
anuria	نقص در ترشح ادرار
agalaxy	قلت ترشح شیر
agalactia	قلت ترشح شیر
actescent	ترشح کننده شیر
lactogenic	موجب ترشح شیر
liquefacient	مایع ترشح کننده
salivate	بزاق ترشح کردن
salivates	بزاق ترشح کردن
pyosis	ترشح ریم چرک
salivating	بزاق ترشح کردن
boring stay	محل نشست
sinkable	نشست کردنی
calcareous deposit	ته نشست اهکی
lime deposite	ته نشست اهکی
sinks	نشست کردن
electrolytic deposition	ته نشست الکترولیتی
soft spot	ناحیه نشست
to cave in	نشست کردن
closed meeting	نشست مسدود
trim aft	نشست پاشنه
trim forward	نشست سینه
air landed	هوا نشست
annual accumulation of sediment	ته نشست سالانه
true slump	نشست واقعی
extravasate	نشست کردن
she sat behind me	او پشت من نشست
settlement ratio	نسبت نشست
extraordinary meeting	نشست ویژه
special session	نشست ویژه
precipitated rocks	سنگهای ته نشست
shore formation	ته نشست دریاچهای
lacustrine sediment	ته نشست دریاچهای
rate of deposition	سرعت ته نشست
closed conference	نشست مسدود
seep in	نشست کردن
settlement of the foundation	نشست پی گاه
oil residue	ته نشست روغن
sinking	استهلاک نشست
assembly	مجمع نشست
sink	نشست کردن
deposits	ته نشست ته نشین
leaky	نشست کننده
settles	نشست کردن
settle	نشست کردن
deposit	ته نشست ته نشین
subsiding	نشست کردن
subside	نشست کردن
subsided	نشست کردن
subsides	نشست کردن
subsidence	نشست فرونشینی
subsidence	نشست خاک
without	برون
outhaul line	برون کش
extrados	برون سو
outcrop	برون زد
exogenous	برون زا
outcrops	برون زد
outsides	برون
outside	برون
output	برون ده
outputs	برون ده
sprinkled	پاشیدن افشاندن ترشح کردن
vaginicolous	ترشح کننده یاساکن نیام
paracholia	ترشح غیر عادی زرداب
sprinkles	پاشیدن افشاندن ترشح کردن
gland	هر عضو ترشح کننده دشبل
glands	هر عضو ترشح کننده دشبل
sprinkle	پاشیدن افشاندن ترشح کردن
landing zone	منطقه نشست هوایی
special session	نشست فوق العاده
extraordinary meeting	نشست فوق العاده
The dust was laid ( settled ) .	گرد وخاک نشست
settlement of abutments	نشست تکیه گاه
settlement forecast	پیش بینی نشست
The plan landed .	هواپیما بزمین نشست
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
She went to the bad.	بروز سیاه نشست
He was favorably impressed by what I told him .	حرفم دردلش نشست
powwow	نشست وگفتگو کردن
seat of settlement	محل نشست ساختمان
annual accumulation of sediment	سال اورد ته نشست
offline	برون خطی
discharges	برون ریزی
discharge	برون ریزی
pericardium	برون شامه دل
objectivism	برون گرایی
evacuation	برون بری
suburb	برون شهر
output	برون داد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com