Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
internal secretion	ترشح درونی
Search result with all words
incretion	ترشح درونی یا داخلی تراوش داخلی
Other Matches
internal furnace	کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
liquefacient	عامل موجب ترشح ترشح کننده
suppuration	ترشح ریم ترشح چرک
dynamic	نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamically	نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
spluttered	ترشح
splutter	ترشح
spatters	ترشح
spattering	ترشح
spluttering	ترشح
spattered	ترشح
spatter	ترشح
sprays	ترشح
spraying	ترشح
sprayed	ترشح
splutters	ترشح
sprinkle	ترشح
splashing	ترشح
splashes	ترشح
splash	ترشح
secretion	ترشح
transpiration	ترشح
transudate	ترشح
transudation	ترشح
sprinkles	ترشح
sprinkled	ترشح
leakages	ترشح
leakage	ترشح
flux	ترشح
spray	ترشح
actescence	ترشح شیر
secreting	ترشح کردن
secretes	ترشح کردن
secreted	ترشح کردن
secrete	ترشح کردن
sprinkles	ترشح کردن
sprinkled	ترشح کردن
anuria	قطع ترشح
salivation	ترشح بزاق
secretionary	ترشح کننده
splashy	دارای ترشح
splashes	دارای ترشح
splashes	ترشح کردن
splashes	صدای ترشح
splashing	صدای ترشح
splash	دارای ترشح
splash	ترشح کردن
splash	صدای ترشح
splashing	ترشح کردن
spoondrift	ترشح امواج
plash	ترشح کردن
sprinkle	ترشح کردن
discharge	ترشح کردن
splutters	ترشح کردن
spatters	ترشح کردن
spattering	ترشح کردن
jakes	ترشح مدفوع
spattered	ترشح کردن
spatter	ترشح کردن
splatter	ترشح کردن
brights disease	ترشح بول
splattered	ترشح کردن
splattering	ترشح کردن
galactopoiesis	ترشح شیر
he was splashed all over	سرتا پا ترشح شد
splatters	ترشح کردن
splashing	دارای ترشح
discharges	انفصال ترشح
discharge	انفصال ترشح
splutter	ترشح کردن
spluttering	ترشح کردن
spluttered	ترشح کردن
discharges	ترشح کردن
actescent	ترشح کننده شیر
agalactia	قلت ترشح شیر
agalaxy	قلت ترشح شیر
anuria	نقص در ترشح ادرار
lactogenic	موجب ترشح شیر
lactate	شیر ترشح کردن
salivating	بزاق ترشح کردن
salivates	بزاق ترشح کردن
salivated	بزاق ترشح کردن
salivate	بزاق ترشح کردن
pyosis	ترشح ریم چرک
liquefacient	مایع ترشح کننده
exudate	ترشح التهابی برون نشست
sprinkle	پاشیدن افشاندن ترشح کردن
paracholia	ترشح غیر عادی زرداب
vaginicolous	ترشح کننده یاساکن نیام
glands	هر عضو ترشح کننده دشبل
gland	هر عضو ترشح کننده دشبل
sprinkled	پاشیدن افشاندن ترشح کردن
sprinkles	پاشیدن افشاندن ترشح کردن
intestines	درونی
indoor	درونی
intestine	درونی
subjective	درونی
inner	درونی
endogenous	درونی
inside	درونی
tumble home	خم درونی
in-	درونی
in	:درونی
civil	درونی
in	درونی
in-	:درونی
infelt	درونی
interior	درونی
inward	درونی
interiors	درونی
inmost	درونی
intrinsic	درونی
insides	درونی
internal	درونی
innermost	درونی
tuberculotoxin	مواد سمی که از باسیل کخ ترشح میشود
adrenal	مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
in-fighting	کشمکش درونی
interiority	درونی بودن
internal inhibition	بازداری درونی
internal command	فرمان درونی
internal consistency	هماهنگی درونی
internal conversion	تبدیل درونی
internal energy	انرژی درونی
internal font	فونت درونی
archivolt	قوس درونی
interior affairs	کارهای درونی
inner loop	حلقه درونی
inner shell electron	الکترون درونی
subjectivity	درونی بودن
intercorrelation	وابستگی درونی
the inner layer	لایه درونی
aula	حیاط درونی
interflow	جریان اب درونی
the inner layer	چینه درونی
internal force	نیروی درونی
internal friction	اصطکاک درونی
intrinsic motivation	انگیزش درونی
intrinsic approach	رهیافت درونی
springing of soffit	پاطاق درونی
spring of intrados	پاطاق درونی
intrados springing line	پاطاق درونی
intrados	قوس درونی
internality	درونی بودن
internal work	کار درونی
internal vibrator	لرزاننده درونی
internal temperature	دمای درونی
loggia	ایوان درونی
internal reflection	انعکاس درونی
internal pressure	فشار درونی
internal phase	فاز درونی
pore pressure	فشار درونی
internal friction	سایش درونی
inmost thoughts	اندیشههای درونی
logarithmic viscosity number	گرانروی درونی
indoor	درونی داخلی
innate	درونی چسبنده
interpolations	براورد درونی
interpolation	براورد درونی
internalizing	درونی کردن
endogenous event	رویداد درونی
internalizes	درونی کردن
endoderm	پرده درونی
endophasia	تکلم درونی
internalized	درونی کردن
endocardium	پرده درونی دل
interiors	درونی درون
bal badak	تیغ درونی پا
pectorals	صدری درونی
cooptation	انتخاب درونی
ductless gland	غده درونی
interior	درونی درون
dynamically	نیروی درونی
inner speech	گفتار درونی
pectoral	صدری درونی
dynamic	نیروی درونی
internalize	درونی کردن
internalising	درونی کردن
internalises	درونی کردن
esoteric	رمزی درونی
entophyte	انگل درونی
inflow	ریزش درونی
ingrowth	رویش درونی
interoceptor	گیرنده درونی
enteroceptor	گیرنده درونی
indravgnt	جریان درونی
inherent viscosity	گرانروی درونی
internalization	درونی ساختن
internalised	درونی کردن
gastrin	هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
sprayed	ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spray	ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprays	ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
transpirable	قابل ترشح فاش شدنی رخنه پذیر
spraying	ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
psychogenesis	پیدایش نیروی درونی
midland	بین الارضین درونی
sacrp	دیوار درونی خندق
internalization	درونی یا باطنی کردن
thermionic arc	قوس گرمیونایی درونی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com