English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (5 milliseconds)
English Persian
cabinet reshuffle ترمیم کابینه
Other Matches
cabinets کابینه
cabint کابینه
cabinet کابینه
cabinet کابینه کمد
cabinets کابینه کمد
coalition cabinet کابینه ائتلافی
cabinet soildarity وحدت کابینه
cabinets کابینه هیئت دولت
cabinet کابینه هیئت دولت
recoveries ترمیم
recovery ترمیم
restoration ترمیم
amendment ترمیم
amendments ترمیم
regeneration ترمیم
reconstruction ترمیم
reconstructions ترمیم
betterment ترمیم
amended ترمیم کردن
amend ترمیم کردن
reshuffling ترمیم کردن
reform ترمیم کردن
amending ترمیم کردن
reforms ترمیم کردن
recover ترمیم شدن
recovering ترمیم شدن
recovers ترمیم شدن
restoring ترمیم کردن
restores ترمیم کردن
restored ترمیم کردن
reshuffled ترمیم کردن
reshuffles ترمیم کردن
reshuffle ترمیم کردن
restore ترمیم کردن
file recovery ترمیم فایل
restoration اعاده ترمیم
error recovery ترمیم خطا
rehabilitating ترمیم کردن
rehabilitate ترمیم کردن
rehabilitates ترمیم کردن
rehabilitated ترمیم کردن
error recovery procedures رویههای ترمیم خطا
relief ترمیم اسایش خاطر
hottest تشخیص و ترمیم خطا
hotter تشخیص و ترمیم خطا
hot تشخیص و ترمیم خطا
recoverable error خطای ترمیم پذیر
read restore cycle چرخه خواندن و ترمیم
recoverable error خطای قابل ترمیم
e r p برنامه ترمیم اروپا
cost of reproduction هزینه نوسازی و ترمیم
orthopaedics اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی
irrecoverable error خطای غیر قابل ترمیم
patching ترمیم سنگفرش لکه گیری
to recover from something ترمیم شدن [مثال از بحرانی]
cost of maintenance هزینه نگهداری و ترمیم نفقه و خرجی
orthopedics اصلاح و ترمیم عیوب استخوانی استخوانپزشکی
logic ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
acoustic حافظه ترمیم یافته که از خط تاخیر صوتی استفاده میکند
maintainability توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
lock up وضعیت عملیات خطا که بدون قط ع برق قابل ترمیم نیست
hard که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
harder که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
hardest که پیش از کار کردن درست وسیله باید ترمیم شود
remedial maintenance باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels. صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
logic ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
halt دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halted دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
halts دستور برنامه از کاربر یا خطایی که باعث توقف برناه بدون ترمیم میشود
troubleshoot 1-رفع اشکال نرم افزار کامپیوتری .2-محل دادن ترمیم خطاهای سخت افزاری
self- سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند
maintenance 1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
self- سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
plug [نوعی نخ رفو که در آن تکه ای از فرش دیگر را برای ترمیم پارگی یا سوختگی فرش ترمیمی به آن بافته با می دوزند.]
dental filling ترمیم دندان [دندان پزشکی]
dental restoration ترمیم دندان [دندان پزشکی]
safe format عملیات فرمت که داده موجود را خراب نمیکند ودرصورتی که یسک اشتباه را فرمت کرده باشید امکان ترمیم داده وجود دارد
structuring با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structures با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
structure با استفاده از کابل UTP که وارد co hub میشود و طوری طراحی شده است که ترمیم آن ساده است و نیز افزودن ایستگاههای جدید یا کابلهای بیشتر هم ساده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com