English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
water terminal ترمینالهای ابی اسکلههای کنار دریا
Other Matches
seastrand دریا کنار
strand کنار دریا
coasts کنار دریا
seaside دریا کنار
coast کنار دریا
shores کنار دریا
strands کنار دریا
foreshores کنار دریا
waterside کنار دریا
seacoast دریا کنار
foreshore کنار دریا
shore کنار دریا
holiday at the seaside [British] تعطیلات در کنار دریا
seafronts اسکله کنار دریا
seafront اسکله کنار دریا
sea dike دیوار کنار اب دریا
holiday by the seaside [British] تعطیلات در کنار دریا
holiday by the seaside [British] مسافرت کنار دریا
holiday at the seaside [British] مسافرت کنار دریا
waterside workmen کارگران کنار دریا
inshore نزدیک دریا کنار
polder اراضی پست کنار دریا
We wI'll go to the seaside this coming ( next ) summer . امسال تابستان می رویم کنار دریا
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
neap tide کشندکمینه اب دریا حداقل جذر ومد نهایی اب دریا
isovelocity نقاط هم سرعت اب دریا خطوط متحدالسرعت اب دریا
communications terminal ترمینالهای ارتباطی
battery clamp ترمینالهای باطری
generator terminal ترمینالهای ژنراتور
input pair of terminals زوج ترمینالهای اولیه
polarity وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
polarities وضعیتی که ترمینالهای مثبت و منفی مختل شوند
cads استفاده از کامپیوتر و ترمینالهای گرافیکی برای کمک به طراح درکارش
cad استفاده از کامپیوتر و ترمینالهای گرافیکی برای کمک به طراح درکارش
mean sea level سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
central ترمینالی که ارتباط بین کامپیوتر مرکز و ترمینالهای راه دور را برقرار میکند
database بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
databases بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
reverses وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reversed وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
reverse وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
automatic terminal information service ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
reversing وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
wide area network شبکهای که ترمینالهای مختلف آن دور هستند و از طریق رادیو , ماهواره و کابل بهم وصل اند
holding anchorage لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
electronic cottage مفهوم اجازه دادن به کارگران برای اینکه در خانه بمانند و کارها را توسط بکارگیری ترمینالهای کامپیوتر که به یک دفترمرکزی متصل میباشد انجام دهند
databases مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
database مجموعه پیچیده از فایل ها یا دادههای ذخیره شده به صورت ساخت یافته در یک حافظه بزرگ که توسط یک یا چند کاربر در ترمینالهای مختلف قابل دستیابی است
mean sea level ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
margins کنار
edge : کنار
edges : کنار
abutment کنار
recesses کنار
border line خط کنار
marge کنار
limit کنار
brim کنار
brimmed کنار
away کنار
brimming کنار
bordering کنار
side aisle کنار
waterfront اب کنار
margin کنار
rims کنار
on shore بر کنار
rim کنار
brink کنار
rand کنار
besides کنار
verge کنار
verges کنار
waterfronts اب کنار
ex کنار
ex- کنار
bordered کنار
border کنار
lotus کنار
lotos کنار
marginate کنار
lip کنار
bank کنار
banks کنار
apart کنار
off از کنار
list کنار
lotuses کنار
recess کنار
along side تا کنار
along side در کنار
lote کنار
bourne کنار
brims کنار
lotus eater کنار خوار
lotos eater کنار خوار
graveside در کنار آرامگاه
lote درخت کنار
by نزدیک کنار
withdrawals کنار کشیدن
bypassing کنار گذار
lotus-eater کنار خوار
Joking apart. <idiom> شوخی به کنار.
bypasses کنار گذار
Joking aside. <idiom> شوخی به کنار.
lotus-eaters کنار خوار
gravesides در کنار آرامگاه
roadside کنار جاده
wayside کنار جاده
bypassed کنار گذار
bypass کنار گذار
side سمت کنار
receding کنار کشیدن
bow out کنار کشیدن
by the window کنار پنجره
to put by کنار گذاشتن
to lay aside کنار گذاشتن
Stand asid . step aside . کنار بایست
to leave off کنار گذاشتن
to put a way کنار گذاشتن
coping کنار امدن
bedside کنار بستر
sidelining خط کنار زمین
sidelines خط کنار زمین
recedes کنار کشیدن
receded کنار کشیدن
recede کنار کشیدن
sides سمت کنار
sheer کنار رفتن
strands کنار رود
strand کنار رود
roadsides کنار جاده
by the side of the road در کنار جاده
earmark کنار گذاشتن
sidelined خط کنار زمین
earmarks کنار گذاشتن
touchline خط کنار زمین
sideline خط کنار زمین
riparian رود کنار
put aside کنار گذاشتن
lotuses درخت کنار
pull away کنار گرفتن
lotus درخت کنار
shipboard کنار کشتی
lotos درخت کنار
side foot ضربه با کنار پا
riverside کنار رور
to set by کنار گذاشتن
next جنب کنار
limbo کنار دوزخ
put in کنار امدن با
put away کنار گذاردن
lay away کنار گذاشتن
floret of ray گلچه کنار
pt down کنار گذاردن
overrule کنار گذاشتن
overruled کنار گذاشتن
deposits کنار گذاشتن
shelf کنار گذاشتن
reserve کنار گذاشتن
withdrawal کنار کشیدن
reserves کنار گذاشتن
reserving کنار گذاشتن
step aside کنار رفتن
off از روی از کنار
shipside کنار کشتی
deposit کنار گذاشتن
side step کنار رفتن
overrules کنار گذاشتن
sculls پاروی کنار قایق
jooshim داور کنار تکواندو
towpath جادهی کنار آب راه
road ditch راه آب [کنار جاده]
to put something on the shelf <idiom> چیزی را به کنار گذاشتن
towpaths جادهی کنار آب راه
sculled پاروی کنار قایق
the ins and outs گوشه و کنار جرئیات
a seat by the window یک صندلی کنار پنجره
There is no need dor ceremony between us. تعارف رابگذار کنار
long shore وابسته بدریا کنار
Try to be serious for a change . شوخی رابگذار کنار
barrier inspection بازدید کنار جاده
She sat beside ( next to ) her mother . کنار مادرش نشست
safety fence جانپناه کنار راه
scull پاروی کنار قایق
crash barrier حصار کنار جاده
road side کنار جاده یا خیابان
colocate کنار هم قرار گرفتن
roadhouse میخانهی کنار راه
down the line ضربه از کنار زمین
roadhouses میخانهی کنار راه
cross block سد کردن خط دفاعی از کنار
ex ship تحویل در کنار کشتی
ex warehouse تحویل در کنار انبار
to set aside [temporarily] [موقتا] کنار گذاشتن
franco alongside ship تحویل کنار کشتی
marshaled داوران کنار مسیر
marshal داوران کنار مسیر
to put something into cold storage <idiom> چیزی را به کنار گذاشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com