Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (6 milliseconds)
English
Persian
advance cracking
ترکهای عمیق
Other Matches
viminal
ترکهای
besom
جاروب ترکهای
willy
سبد ترکهای
wicker
بید سبدی ترکهای
map cracking
ترکهای نقش وار
dry pack
مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
beanpoles
چوبه یا تیرچه یا ترکهای که بر زمین فرو میکنند تا بته لوبیا از آن بالا رود
beanpole
چوبه یا تیرچه یا ترکهای که بر زمین فرو میکنند تا بته لوبیا از آن بالا رود
fathomless
عمیق
deep rooted
عمیق
deep
عمیق
profound
عمیق
deeper
عمیق
deepest
عمیق
inhalation
نفس عمیق
depth adjustment
تنظیم عمیق
deep hole drilling
سوراخ عمیق
deep hole boring
سوراخ عمیق
deep fording
عبور از اب عمیق
deep drawing
کشش عمیق
in-depth
دقیق و عمیق
deep percolation
نفوذ عمیق
heartstrings
احساسات عمیق
grand opera
اپرای عمیق
pit type furnace
کوره عمیق
deep well
چاه عمیق
deep targets
هدفهای عمیق
soaking pit
کوره عمیق
suspiration
نفس عمیق
willie waught
جرعه عمیق
sopor
خواب عمیق
channeled
قسمت عمیق اب
crevasse
شکاف عمیق
crevasses
شکاف عمیق
depth charge
خرج عمیق
midnight
دل شب تاریکی عمیق
channelled
قسمت عمیق اب
channeling
قسمت عمیق اب
channels
قسمت عمیق اب
canyons
دره عمیق
recondite
عمیق پیچیده
canyon
دره عمیق
depth charges
خرج عمیق
abyss
بسیار عمیق
abysses
بسیار عمیق
channel
قسمت عمیق اب
abysm
بسیار عمیق
profoundly
بطور عمیق
clunk
صدای عمیق و تو خالی
steep
دارای شیب عمیق
suspire
نفس عمیق کشیدن
diving well
قسمت عمیق استخر
subsoil ploughing
شخم گود یا عمیق
clunks
صدای عمیق و تو خالی
psychognosis
مطالعه عمیق روانی
steepest
دارای شیب عمیق
to be dead asleep
در خواب عمیق بودن
deep sleep
خواب عمیق
[روانشناسی]
slow-wave sleep
[SWS]
خواب عمیق
[روانشناسی]
in a world of one's own
<idiom>
مشکل عمیق داشتن
To take a deep breath .
نفس عمیق کشیدن
subsoil
شخم عمیق زدن
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
deep supporting fire
اتش پشتیبانی عمیق
canons
دره عمیق وباریک
ebb tide
جریان جذر عمیق
ravine
دره تنگ و عمیق
ravines
دره تنگ و عمیق
deep charge
خرج عمیق دریایی
pit furnace crane
جراثقال کوره عمیق
pit type furnace
کوره نوع عمیق
psychognosy
مطالعه عمیق روانی
reconditely
بطور پوشیده یا عمیق
bathyal
مربوط به دریای عمیق
deep fording
عبوراز پایاب عمیق
canon
دره عمیق وباریک
total discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[در باتری]
deep minefield
میدان مین عمیق زیرابی
deep hole drilling machine
دستگاه مته سوراخ عمیق
bore hole pump
تلمبه توربینی چاه عمیق
depth-adjustment mechanism
طرز کار تنظیم عمیق
plunge
گودال عمیق سرازیری تند
plunges
گودال عمیق سرازیری تند
tarn
دریاچه عمیق وکوچک کوهستانی
deep hole boring machine
دستگاه مته سوراخ عمیق
plunged
گودال عمیق سرازیری تند
rut
جای چرخ عمیق روی شوسه
hungry
[تورفتگی طاقچه مانند در دیوار عمیق]
subcutis
عمیق ترین قسمت زیر پوست
heart strings
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
ruts
جای چرخ عمیق روی شوسه
deep discharge
تخلیه الکتریکی عمیق
[مهندسی برق یا الکترونیک]
I have thought long and hard about it.
خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
straddle trench
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
Sophrosyne
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com