English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
English Persian
legacies ترکه موصی به
legacy ترکه موصی به
Other Matches
letters of administration حکم انتصاب امین ترکه سندی است که به موجب ان سمت مدیر یامدیره ترکه بلاوارث احراز میشود و به وی اختیار قیام به امور راجع به اداره ترکه را میدهد
precatory words عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
wattle ترکه برای ساختن سبد ترکه
beneficiary of a will موصی له
object of will موصی به
legacy موصی به
legator موصی
legatee موصی له
legacies موصی به
devisee موصی له
devisor موصی
bequest موصی به
beguest موصی به
bequests موصی به
testatrix موصی
testator موصی
residuary موصی له باقی مانده
universal legacy وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
restraint of marriage شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
estate of a deceased ترکه
patrimony ترکه
virga ترکه
succession ترکه
twing ترکه
successions ترکه
affshoot ترکه
asthin as lath <idiom> ترکه ای
roof batten ترکه
branchlet ترکه
patrimonies ترکه
rod ترکه
sprigs ترکه
sprig ترکه
sprays ترکه
spraying ترکه
sprayed ترکه
switches ترکه
spray ترکه
scions ترکه نو
scion ترکه نو
heirlooms ترکه
heirloom ترکه
bequest ترکه
rods ترکه
twig ترکه
twigs ترکه
legacies ترکه
wand ترکه
wands ترکه
boughs ترکه
bough ترکه
bequests ترکه
legacy ترکه
switched ترکه
switch ترکه
renouncing probate رد سمت ترکه
viminal ترکه دهنده
residuary account حساب ترکه
offshoots ترکه فرع
offshoot ترکه فرع
residue of the state مازاد ترکه
adminstrator of state مدیر ترکه
twigged ترکه مانند
twiggy ترکه مانند
distribution of the estate تقسیم ترکه
residue of the state باقیمانده ترکه
one third of estate ثلث ترکه
one thrid of the estate ثلث ترکه
administration of estate اداره ترکه
personal representative مدیر ترکه
personal representative امین ترکه
withy ترکه بید
wicker ترکه یا چوب کوتاه
distribution تقسیم ترکه متوفی
letters of administration سند مدیریت ترکه
fiducial وابسته به امین ترکه
distributions تقسیم ترکه متوفی
heritage ماترک ترکه غیر منقول
wickerwork ساخته شده از ترکه سبدسازی
pendent lite حکم معلق امین ترکه
special administration اداره قسمت خاصی از ترکه
packing sheet حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
the system of رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
plene administravit دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
real representative قائم مقامی حقیقی یا واقعی سمت وراث یا مدیر ترکه نسبت به اموال غیر منقول متوفی
wicker work سبد جگن بافته ترکه بافته دریچه در بچه
tenant by curtesy عنوان شوهر است که بعد ازفوت زوجه اش در صورتی که از او فرزند مسلم الوراثتی داشته باشد که در زمان حیات زوجه متولد شده باشدمیتواند مادام العمر از ترکه غیر منقول مشارالیه استفاده کند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com