English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
English Persian
adduct ترکیب اضافی
Search result with all words
desktop ترکیب نرم افزار خالص و سخت افزار اضافی که به کاربر امکان ویرایش ویدیو روی PC میدهد
graphics کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند
Other Matches
droppers قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharges هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharges نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharge نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
outrigged دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
extra duty وفیفه اضافی ماموریت اضافی
harmonic motion اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد
isomer جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
isomerous جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است
composition ترکیب یکان ترکیب رزمی
compositions ترکیب یکان ترکیب رزمی
supernumerary اضافی
unduly اضافی
redundant اضافی
extension اضافی
supplementary اضافی
accessional اضافی
paragogic اضافی
extensions اضافی
floating اضافی
overtime اضافی
accessed اضافی
accesses اضافی
accessing اضافی
excesses اضافی
excess اضافی
plus اضافی
additional اضافی
relative اضافی
access اضافی
overflow اضافی
overflowed اضافی
de trop اضافی
supplemantary اضافی
surpluses اضافی
surplusage اضافی
surplus اضافی
overflows اضافی
regulating cell پیل اضافی
excess capacity فرفیت اضافی
beauty sleep خواب اضافی
climbing lane خط اضافی در سر بالایی
the intercalary month ماه اضافی
flab گوشت اضافی
excess load بار اضافی
overvoltage ولتاژ اضافی
excess supply عرضه اضافی
slip sheet صفحه اضافی
overhead costs هزینههای اضافی
adscript یادداشت اضافی
overhand knot گره اضافی
overestimation براورد اضافی
bonuses پرداخت اضافی
bonus پرداخت اضافی
overirrigation ابیاری اضافی
overpayment پرداخت اضافی
days of grace مهلت اضافی
spill water ابهای اضافی
an a.chapter یک باب اضافی
redundant equation معادله اضافی
end cell پیل اضافی
surplus production تولید اضافی
surplus material ماده اضافی
supplementary costs هزینههای اضافی
extra cost هزینه اضافی
boostes pump پمپ اضافی
excess pressure فشار اضافی
excess price قیمت اضافی
excess stock مواد اضافی
barrages وقت اضافی
barrage وقت اضافی
excess reserves ذخائر اضافی
extra current جریان اضافی
extra duty خدمت اضافی
ancillary equipment تجهیزات اضافی
auxiliary work کارهای اضافی
sunk cost هزینههای اضافی
supplementary اضافی مکمل
extra premium پاداش اضافی
extra time وقت اضافی
extra period وقت اضافی
surplus water ابهای اضافی
surplus value ارزش اضافی
extra equipment تجهیزات اضافی
surplus stock موجودی اضافی
excess profit سود اضافی
aditional service سرویس اضافی
surtax مالیات اضافی
surcharges نرخ اضافی
surcharges مالیات اضافی
incremental cost هزینه اضافی
furthers اضافی زائد
furthering اضافی زائد
furthered اضافی زائد
further اضافی زائد
overloads بار اضافی
overloaded بار اضافی
overload بار اضافی
excess length طول اضافی
sudden-death وقت اضافی
sudden death وقت اضافی
overcharge هزینه اضافی
overcharges هزینه اضافی
intercalary اضافی افزوده
overcharging هزینه اضافی
overcharged هزینه اضافی
postiche متن اضافی
poundage هزینه اضافی
surcharges هزینه اضافی
surcharge هزینه اضافی
overtime وقت اضافی
additional <adj.> مکمل اضافی
superimposed اتش اضافی
overtime ساعات اضافی
additional score نمره اضافی
additional charges خرجهای اضافی
surcharge مالیات اضافی
additional outlet آبگیر اضافی
padding متن اضافی
addition record رکورد اضافی
additional charges اتهامات اضافی
surcharge نرخ اضافی
over گذشته اضافی
shootoff مسابقه اضافی
over- گذشته اضافی
overcharge اضافی هزینه کردن
overflowed ابهای اضافی لبریزی
jury sturt پایه اضافی یا موقتی
overflows ابهای اضافی لبریزی
terret or rit حلقه یراق اضافی
overflow ابهای اضافی لبریزی
less than carload وزن بار اضافی
additions اسم اضافی ضمیمه
surcharges درصد هزینههای اضافی
excess burden of taxation بار اضافی مالیات
overcharged اضافی هزینه کردن
cumulative evidence قرائن یا مدارک اضافی
surcharge درصد هزینههای اضافی
third brush regulation تنظیم با زغال اضافی
bonus پرتاب پنالتی اضافی
extras فوق العاده اضافی
value added network ارزش اضافی شبکه
third brush generator دینام با زغال اضافی
bonuses پرتاب پنالتی اضافی
addition اسم اضافی ضمیمه
plusage سرامد مقدار اضافی
supplementary موضع تکمیلی اضافی
supplements تکمیل کننده اضافی
extrasystole ضربان اضافی قلب
acompaniment تزئینات اضافی در ساختمان
supplementing تکمیل کننده اضافی
supplemented تکمیل کننده اضافی
margin زمان یا فضای اضافی
supplement تکمیل کننده اضافی
margins زمان یا فضای اضافی
accrued expenditures هزینه های اضافی
plussage سرامد مقدار اضافی
sudden victory پیروزی در وقت اضافی
motorcar accessories لوازم اضافی اتومبیل
excess meter کنتور مصرف اضافی
additional costs [expenses] هزینه های اضافی
extra expenses هزینه های اضافی
shootoff مسابقه اضافی تیراندازی
surtax مالیات بر درامد اضافی
extra- فوق العاده اضافی
extra فوق العاده اضافی
surpluses اقلام اضافی و مازاد
additionally بطور اضافی یا زائد
surplus اقلام اضافی و مازاد
overcharges اضافی هزینه کردن
incremental cost هزینه های اضافی
supertax مالیات بر درامد اضافی
overcharging اضافی هزینه کردن
additional protocol مقاوله نامه اضافی یا تکلمه
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
pillion seat جای اضافی در موتور سیکلت
overcharging قیمت اضافی غلو کردن
overcharged قیمت اضافی غلو کردن
spares اقلام اضافی وسایل یدکی
sullage مواد اضافی فلزات مذاب
overcharge قیمت اضافی غلو کردن
overcharges قیمت اضافی غلو کردن
overproduction تولید اضافی یا بیش از حد بس فراوری
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
by-lines کار یاشغل اضافی وزائد
I feel like a fifth wheel. من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
noncrew خدمه اضافی هواپیما یا وسیله
extra cover پوشش اضافی برای بل گرفتن
There's no need to elaborate. نیازی به توضیح اضافی نیست.
surcharges مبلغ جریمه نرخ اضافی
surcharge مبلغ جریمه نرخ اضافی
dropper fly طعمه اضافی وصل به نخ ماهیگیری
be a fifth wheel <idiom> آدم اضافی یا زاید [در گروهی از آدمها]
maintenance float شارژ انباراضافی وسایل نگهداری اضافی
floatation اضافی بودن سطح سیال اماد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com