Total search result: 202 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
aerosol |
ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست |
aerosols |
ترکیب کلوئیدی ذرات بسیارریز مایع یا جامد در گاز یک دست |
|
|
Other Matches |
|
electrophoresis |
حرکت ذرات معلق مایع بوسیله نیروی برق |
polymerization |
ترکیب و تراکم ذرات پلیمریزاسیون |
chemisorption |
پیوند یک مایع یا یک گاز باسطح و یا داخل یک جسم جامد توسط پیوندها یانیروهای شیمیایی |
polymer |
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار |
polymers |
جسمی که از ترکیب ذرات متشابه الترکیب وازتکرار واحدهای ساختمانی یکنوخت ایجاد شده باشد بسپار |
ramentum |
قسمت یا جزء بسیارریز |
colloidal |
کلوئیدی |
colloidal propeller |
سوخت کلوئیدی |
northern lights |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
Aurora Polaris |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
merry dance |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
merry dancers |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
Aurora Polaris |
شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد] |
intermoleculary |
بین ذرات در داخل ذرات |
silica gel |
سنگ چخماقی کلوئیدی |
pascal's law |
هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود |
l.l.c |
liquid-liquidchromatography کروماتوگرافی مایع- مایع |
harmonic motion |
اهنگ مرکبی که از ترکیب چند موج صوتی ساده تر ترکیب شده باشد |
isomer |
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است |
isomerous |
جسمی که ترکیب ان با ترکیب جسم دیگریکی است |
liquid liquid chromatography |
کروماتوگرافی مایع- مایع |
composition |
ترکیب یکان ترکیب رزمی |
compositions |
ترکیب یکان ترکیب رزمی |
inorganic |
جامد |
heavyset |
جامد |
rigid |
جامد |
exanimate |
جامد |
illiquid |
جامد |
solids |
جامد |
robust |
جامد یا |
robustly |
جامد یا |
massy |
جامد |
solid |
جامد |
ingredients |
ذرات |
ingredient |
ذرات |
insensitive |
جامد کساد |
thickened fuel |
سوخت جامد |
sediment discharge |
بده جامد |
crystalin solid |
جامد متبلور |
discharge of solids |
بده جامد |
insensitivity |
جامد کساد |
concretion |
جامد شدن |
solidify |
جامد کردن |
solidifying |
جامد کردن |
soild state |
حالت جامد |
solidly |
بطور جامد |
monohydrate |
جامد تک ابه |
soild solution |
محلول جامد |
monoatomic solid |
جامد تک اتمی |
solid propellant |
سوخت جامد |
solid solution |
محلول جامد |
solid state |
حالت جامد |
solid fuel |
سوخت جامد |
solidification |
تبدیل به جامد |
paraffin wax |
پارافین جامد |
solidified |
جامد کردن |
semisolid |
نیمه جامد |
solidifies |
جامد کردن |
fundamental particles |
ذرات بنیادی |
elementary particles |
ذرات بنیادی |
radioactive rays |
ذرات رادیواکتیو |
sand blasting |
ذرات سنگ |
roily |
پر از ذرات رسوبی |
molecular attracticm |
جاده ذرات |
barrier penetration by particles |
نفوذ ذرات در سد |
cosmic particles |
ذرات کیهانی |
intermolecular |
در داخل ذرات |
allergen |
ذرات الرژی زا |
denseness |
تراکم ذرات |
blood corpuscles |
ذرات خون |
planetesimal |
ذرات سیارهای |
particle physics |
فیزیک ذرات |
metal foulings |
ذرات فلز |
intermolecular |
بین ذرات |
weight of solids |
وزن ذرات |
solid state circuitry |
مدارات حالت جامد |
solid state component |
مولفهء حالت جامد |
solid state device |
دستگاه حالت جامد |
solid state cartridge |
کارتریج حالت جامد |
soild state electrode |
الکترود حالت جامد |
solids |
ماده جامد سفت |
solidified |
جامد کردن یا شدن |
adamant |
جسم جامد و سخت |
solidifying |
جامد کردن یا شدن |
solidify |
جامد کردن یا شدن |
adamantly |
جسم جامد و سخت |
solidifies |
جامد کردن یا شدن |
solid state diffusion |
پخش حالت جامد |
solid state physics |
فیزیک حالت جامد |
gas solid chromatography |
کروماتوگرافی گاز- جامد |
precipitate electrode |
الکترود حالت جامد |
exploded view |
شرحی از یک ساختمان جامد |
concretely |
بطور محکم یا جامد |
solids press down |
اجسام جامد سوی |
substitutional solid solution |
محلول جامد جانشینی |
solid |
ماده جامد سفت |
solid support |
تکیه گاه جامد |
absorption of charged particles |
جذب ذرات باردار |
scattering of alpha particles |
پراکندگی ذرات الفا |
emulsion |
ذرات چربی دراب |
planetesimal hypothesis |
فرضیه ذرات سیارهای |
pollinium |
توده ذرات گرده گل |
thershold temperature |
استانه دمای ذرات |
segregation |
تفکیک ذرات بتن |
particle physics |
فیزیک ذرات اتمی |
effective size of grain |
قطر موثر ذرات |
nebulize |
تبدیل به ذرات کردن |
emulsions |
ذرات چربی دراب |
emulsioned |
ذرات چربی دراب |
cascade impactor |
دستگاه جداسازی پی در پی ذرات |
particulate |
دارای ذرات ریز |
emulsioning |
ذرات چربی دراب |
pentahedron |
جسم جامد پنج وجهی |
solid-state laser |
لیزر حالت جامد [فیزیک] |
restrictor |
لایهای از سوخت جامد فاقداکسیدان |
solid looking |
دارای قیافه جامد وبیروح |
harden |
تبدیل به جسم جامد کردن |
hardens |
تبدیل به جسم جامد کردن |
three-dimensional |
و بنابراین به نظر جامد می آید |
emulsified |
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن |
emulsifies |
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن |
dispersion |
متلاشی شدن خاکدانه ها به ذرات |
granulate |
دارای ذرات ریز کردن |
emulsifying |
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن |
emulsify |
بشکل ذرات ریز و پایداردراوردن |
isometrics |
دارای ذرات ریز متساوی |
fall out |
ذرات رادیواکتیوی که از جو بزمین میریزد |
leucocytosis |
افزودگی ذرات سفید خون |
isometric |
دارای ذرات ریز متساوی |
cohesion |
التصاق یا قوه جاذبه ذرات |
wham |
صدای بهم خوردن اجسام جامد |
stereography |
فن نمایش اجسام جامد برسطح مستوی |
cohesion |
نیروی جاذبه بین ذرات همگن |
suspensoid |
محلول سریشمی دارای ذرات معلق |
vacuist |
کسیکه معتقدبوجودخلادرمیان ذرات ماده میباشد |
achondrite |
سنگ الماس بدون ذرات گرد |
nucleon |
ذرات اتم مثل نوترون وپروتون |
kinetic theory |
فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام |
coanda effect |
گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد |
protoxide |
ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد |
schiller |
تلالو وزرق وبرق ذرات سنگ معدنی |
lenticulate |
ذرات ریز وعدسکهای کوچک در فیلم نمودارکردن |
grain orientation |
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر |
dispersoid |
پخش کامل ذرات جسمی درجسم دیگر |
micronize |
بصورت ذرات ریز وپودر ماننددر اوردن |
grain size classification |
طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات |
hall effect |
یچ الکترونیکی در حالت جامد که با میدن مغناطیسی کار میکند |
adsorption |
انقباض گازها و مایعات روی سطوح سخت و جامد |
cure time |
زمان لازم برای جامد شدن کامل رزین |
texture |
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم |
mists |
کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب |
textures |
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم |
haze |
غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند |
charge neutrality |
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم |
amylose |
مادهء قندی که داخل ذرات نشاستهای را تشکیل میدهد |
kinetic theory of heat |
عقیده نظری نسبت باینکه گرماازجنبش ذرات پیدامیشود |
mist |
کاهش قابلیت دید به 1 تا 01کیلومتر توسط ذرات کوچک اب |
atomised |
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن |
atomises |
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن |
atomizing |
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن |
atomising |
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن |
atomize |
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن |
atomized |
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن |
emulsion |
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی |
atomizes |
تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن |
diatomite |
ذرات فریف و ریزسیلیسی که از بقایای گمزادان بدست می اید |
emulsioned |
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی |
emulsioning |
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی |
emulsions |
تعلیق جسمی بصورت ذرات ریز وپایدار در محلولی |
synchrotron |
دستگاه تقویت وتسریع ذرات بار دار الکترونی |
terriers |
نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده |
terrier |
نوعی موشک زمین به هوا باسوخت جامد و هدایت شونده |
atomizer |
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش |
iceneedle |
یکی از ذرات فریف یخ که درهوای سرد و شفاف بطورشناوریافت میشود |
binders |
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود |
binder |
ذرات خاک رسی که جهت چسبندگی به شن و ماسه اضافه میشود |
atomizers |
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش |
atomisers |
دستگاهی که عناصری را به ذرات ریز تبدیل میکند مثل عطرپاش |
physical analysis |
جداسازی ذرات خاک از نظر قطر دانه ها به روش فیزیکی |
cartridge |
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه |
volumetric loading/density |
خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته |
restricted propellant |
سوخت جامد که تنها قسمتی از سطح ان در معرض احتراق قرار دارد |
cartridges |
محفظه پرتابل سوخت جامد یاسیستم خودسوزی برای پرتاب پرتابه |
boost rocket |
موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر |
dispersion hardening |
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان |
wire frame model |
نمایش داده شده با خط وط و منحنی به جای مکانهای توپر یا داشتن فاهر جامد |
soft fails |
فهور ناگهانی نویزها درمدارهای ریز الکترونیکی ازطریق ذرات اشعه کیهانی |
air brush |
برس و مکنده هوایی جهت گرفت پرز اضافی و ذرات زائد فرش |
regression rate |
سرعت خطی سوختن دانههای سوخت جامد در امتداد عمودبر سطح در نقطه موردنظر |
aneroid |
بی مایع |
liquids |
مایع |
fluidal |
مایع |
liquid |
مایع |
water |
مایع |
watered |
مایع |
fulidal |
مایع |
liquid/gas separator |
مایع |
anti icing fluid |
مایع ضد یخ |
steepest |
مایع |
steep |
مایع |