English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
sand crack ترکی که ازراه رفتن روی ریگ گرم درپای انسان پیداشود
Other Matches
Elibilinde [طرحی ترکی در گلیم بافی که نمادی از یک انسان و حالت دست به کمر وی را نشان می دهد.]
basophobia هراس ازراه رفتن
Anatolia منطقه آناتولی که بین دریای سیاه و دریای مدیترانه قرار داشته و یکی از مراکز عمده قالیبافی ترکی، کردی، ارمنی و یونانی است. بیشتر به بافت فرش با گره ترکی معروف بوده و به دوران سلجوقیان باز می گردد.
kinesalgia دردی که ازجنبش ماهیچه پیداشود
electromotion جریان برق حرکت مکانیکی که ازالکتریک پیداشود
anthrop پیشوند بمعانی > انسان < و > جنس انسان <
anthropo پیشوند بمعانی >انسان < و > جنس انسان <
intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
id مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
anthropography علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
feelings indigenous to man احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
triglyph سه ترکی
Turkish ترکی
triskele سه ترکی
triskelion سه ترکی
the turkish language زبان ترکی
turkish knot گره ترکی
overhand ترکی دوزی
turcism کیش ترکی
turkism اصطلاحات ترکی
mogul lampholder سرپیچ ترکی
Neanderthal وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
turkism اداب وسنن ترکی
Anatolia rug فرش ترکی یا آناتولی
oversew ترکی دوزی کردن
to sew overhand ترکی دوزی کردن
feather-boarding [پوشش ترک ترکی با تخته]
feather boarding پوشش ترک ترکی باتخته
turki زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
kara به معنای رنگ سیاه [در زبان ترکی]
turkic زبانهای ترکی شامل جغتایی وعثمانی
alinik design واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
carnation motif طرح گل میخک در قالی های قفقازی و ترکی
pervertible ازراه در رو
heretically ازراه رفض
demonstratively ازراه اثبات
by courtesy ازراه التفات
by ear ازراه گوش
by indirection ازراه تقلب
by sea ازراه دریا
catechist ازراه پرسش
conjugally ازراه زناشویی
introspectively ازراه خودنگری
diagnostically ازراه تشخیص
algebraically ازراه جبر
gymnastically ازراه ورزش
foully ازراه خیانت
exegetically ازراه تفسیر
inferentially ازراه استنباط
inquiringly ازراه بازجویی
controversially ازراه مباحثه
interposingly ازراه مداخله
interrogatively ازراه پرسش
inquiringly ازراه استفسار
intuitively ازراه برهانی
intuitively ازراه انتقال
intuitively ازراه کشف
posteriori ازراه استقرار
offensively ازراه تهاجم
encouragingly ازراه تشویق
paraphrastically ازراه تفسیر
season cracking ترکی که بعلت عمر زیاد دروسایل یا مهمات تولید میشود
inferentially ازراه نتیجه گیری
professionally ازراه پیشه یاکسب
hieroglyphically ازراه تصویرنگاری بطورمرموزیاغیرخوانا
philosophically ازراه حکمت دوستی
foully ازراه نادرستی بطورغیرعادلانه
glozingly ازراه عیب پوشی
ingratiatingly ازراه خود شیرینی
catechization ازراه سئوال وجواب
to break a way موانع را ازراه خودبرداشتن
air movements حرکت دادن ازراه هوا
concretionary تشکیل شده ازراه تحجریاانجماد
long-distance ازراه دور تلفن کردن
withdrawal تخلیه مواضع ازراه هوا
withdrawals تخلیه مواضع ازراه هوا
gnosticize ازراه عرفان تشریح کردن
debaueh ازراه درکردن گمراه کردن
polemically ازراه مجادله یا سیتزه بطورمباحثه
long distance ازراه دور تلفن کردن
endermic ازراه پوستی از ورا پوست
rje ورود برنامه ازراه دورEntry ob
hook knife چاقوی قلاب شکل [جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
telecommunications access method روش دستیابی ارتباطات ازراه دور
demonstratively با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
patronizingly ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
intriguingly با دوز و کلک ازراه عشقبازی نهانی
gamogenesis زاد و ولد ازراه جفت گیری
refutation اثبات اشتباه کسی ازراه استدلال
parasyntheton واژهای که ازراه اشتقاق وترکیب درست شود
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
parrotry بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
bob ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
impo کاریکه بدانش اموزان ازراه تنبیه میدهند
bobs ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
bobbing ازراه فریب وخدعه چیزی را بدست اوردن
phoenix مرغ آتشین [سیمرغ] [نقش این پرنده افسانه ای در فرش های ترکی، چینی و ایرانی استفاده می شود.]
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
optophone الت تبدیل روشنایی بصدابدانگونه که کوران موادچاپی را ازراه به گوش بخواند
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
structuralism بخشی از روانشناسی که ازراه تعقل وتفکر وضع روحی فرد را مورد مطالعه قرارمیدهد
caucasus منطقه قفقاز و یا آذربایجان و ارمنستان امروزی در شوروی که قالی آن با گره ترکی و نقوش هندسی همراه بوده و به نام قالی قفقازی معروف است
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
symmetric knot گره ترکی [گره نامتقارن] [که بدور دو تار زده می شود و معمولا از قلاب جهت خفت زدن استفاده می شود.]
mortals انسان
in human shape انسان
human being انسان
homosapiens انسان
mans انسان
human beings انسان
loard of creation انسان
homo انسان
man انسان
mortal انسان
kepse motife [ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
kanat نوعی گلیم ترکی [روشی از بافت گلیم است که در آن ابتدا رشته های باریک را بافته، سپس آنها را به یکدیگر می دوزند. این روش بین روستائیان ترکیه بیشتر مرسوم می باشد.]
dewlaps غبغب انسان
humankind نوع انسان
marginal man انسان حاشیهای
dewlap غبغب انسان
anthropoids شبه انسان
mankind نوع انسان
anthropoids انسان نما
infrahuman مادون انسان
homosapiens نوع انسان
hominid جنس انسان
homo economicus انسان اقتصادی
superhuman برتر از انسان
homo politicus انسان اجتماعی
kindlity انسان وار
anthropoid انسان نما
humanoid شبیه انسان
cannibalism ادمخواری انسان
subhuman مادون انسان
anthropomorphic شبیه انسان
economic man انسان اقتصادی
the outward man انسان فاهر
humanoids شبیه انسان
anthropologist انسان شناس
The human body بدن انسان
bods بدن انسان
egalitarian طرفدارتساوی انسان
infrahuman پایین تر از انسان
homo faber انسان ابزارساز
pithecanthrope انسان میمونی
heidelberg man انسان هایدلبرگ
rumps کفل انسان
rump کفل انسان
eudemonology گفتاردرسعادت انسان
manward بطرف انسان
anthropoid شبه انسان
misanthropes انسان گریز
humanitarian انسان گرایانه
bod بدن انسان
misanthrope انسان گریز
human movement حرکت انسان
humansit انسان دوست
godman انسان خداوار
misanthropy انسان بیزاری
voice صدای انسان
palms کف دست انسان
anthropomorphism انسان انگاری
atomy اسکلت انسان
anthropophobia انسان هراسی
humanly مثل انسان
voicing صدای انسان
palm کف دست انسان
humanist انسان گرا
anthropocentrism انسان محوری
anthropology انسان شناسی
voices صدای انسان
brisket سینه انسان
primitive انسان اولیه
human nature طبیعت انسان
theophany فهور خدابه انسان
neoanthropic وابسته به انسان جدید
ape میمون انسان نما
kindlily بطورملایم انسان وار
humanism مکتب اصالت انسان
voicing صدای سخنرانی انسان
manxman اهل جزیره انسان
buff جلا پوست انسان
buffs جلا پوست انسان
man made مصنوع انسان انسانی
pre adamite انسان پیش از ادم
varment انسان یاحیوان مزاحم
misanthropic مربوط به انسان گریزی
prehuman پیش از پیدایش انسان
homo sapiens انسان اندیشه ورز
homosapiens نام علمی انسان
supermen موجود مافوق انسان
superman موجود مافوق انسان
man of mould انسان خاکی یا فانی
aping میمون انسان نما
aped میمون انسان نما
theophany تجلی خدا به انسان
voice صدای سخنرانی انسان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com