Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (3 milliseconds)
English	Persian
vein	ترک ایجاد شده در سنگها
veins	ترک ایجاد شده در سنگها
Other Matches
laying of setts	واداشتن سنگها
staggering of setts	به ترتیب گذاردن سنگها سنگچینی
weights and meusures	سنگها و اندازه ها اوزان ومقادیر
mantlerock	مواد رسوبی وسست روی سنگها
blast hole drill	مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
ActiveX	سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
development	ایجاد
origination	ایجاد
developments	ایجاد
bridging	ایجاد پل
creation	ایجاد
authorship	ایجاد
creations	ایجاد
create	ایجاد
construction	ایجاد
constructions	ایجاد
generation	ایجاد
generations	ایجاد
production	ایجاد
productions	ایجاد
creating	ایجاد
creates	ایجاد
hypnogenesis	ایجاد خواب
isochronism	ایجاد همزمانی
obstruction	ایجاد مانع
furunculosis	ایجاد کورک
amounting	ایجاد مجموعی از...
irruption	ایجاد ناگهانی
amounts	ایجاد مجموعی از...
amounted	ایجاد مجموعی از...
pustulation	ایجاد جوش
preclusion	ایجاد مانع
pitting	ایجاد حفره
pick and roll	ایجاد سد و چرخش
orogenesis	ایجاد کوه
originative	ایجاد کننده
originationu	ایجاد ابداع
mythopoeia	ایجاد افسانه
money creation	ایجاد پول
looping	ایجاد حلقه
lenticulation	ایجاد عدسی
lacrimation	ایجاد اشک
amount	ایجاد مجموعی از...
pupation	ایجاد شفیره
creation of money	ایجاد پول
creation date	تاریخ ایجاد
engendering	ایجاد کردن
engendered	ایجاد کردن
engender	ایجاد کردن
surging	ایجاد موج
screeching	ایجاد کردن
screeches	ایجاد کردن
screeched	ایجاد کردن
worker	ایجاد کننده
screech	ایجاد کردن
creating	ایجاد کردن
creates	ایجاد کردن
stimulation	ایجاد محرک
create	ایجاد کردن
engenders	ایجاد کردن
polarization	ایجاد دو قطب
develops	ایجاد کردن
contouring	ایجاد طرح
configure	ایجاد پیکربندی
causer	ایجاد کننده
capital creation	ایجاد سرمایه
lactation	ایجاد شیر
stockades	ایجاد مانع
stockade	ایجاد مانع
forms	ایجاد یک شکل
formed	ایجاد یک شکل
form	ایجاد یک شکل
housing	ایجاد مسکن
grounding	ایجاد زمین
develop	ایجاد کردن
obstructions	ایجاد مانع
constructs	ساختن یا ایجاد
spiculation	ایجاد خار
average	ایجاد میانگین
stylization	ایجاد سبک
windowing	ایجاد پنجره
resonance	ایجاد طنین
wealth creation	ایجاد ثروت
resonances	ایجاد طنین
structuralization	ایجاد ساختمان
scandalization	ایجاد افتضاح
salivation	ایجاد بزاق
spermatogenesis	ایجاد نطفه
territorialization	ایجاد ناحیه
rainmaking	ایجاد باران
vacuolation	ایجاد حفره
rake in the money <idiom>	ایجاد تعجب
constructing	ساختن یا ایجاد
averaging	ایجاد میانگین
make waves <idiom>	ایجاد دردسر
constructed	ساختن یا ایجاد
averaged	ایجاد میانگین
construct	ساختن یا ایجاد
system generation	ایجاد سیستم
averages	ایجاد میانگین
breaches	ایجاد شکاف کردن
arson	ایجاد حریق عمدی
mushroom	بسرعت ایجاد کردن
reflates	تورم ایجاد کردن
bleeping	ایجاد صدای اخطار
modelling	ایجاد مدلهای کامپیوتری
reflating	تورم ایجاد کردن
thallogenous	ایجاد کننده تالیوم
mirrored	ایجاد کپی دقیق
mirror	ایجاد کپی دقیق
rapprochement	ایجاد روابط حسنه
set off <idiom>	بالانس ایجاد کردن
raise eyebrows <idiom>	ایجاد مشکل و زحمت
tide	جزرومد ایجاد کردن
breached	ایجاد شکاف کردن
pro-active	گرایش به ایجاد وقایع
obstructs	ایجاد مانع کردن
punch	سوراخ ایجاد کردن
punched	سوراخ ایجاد کردن
punches	سوراخ ایجاد کردن
obstructing	ایجاد مانع کردن
obstructed	ایجاد مانع کردن
obstruct	ایجاد مانع کردن
bleeps	ایجاد صدای اخطار
bleeped	ایجاد صدای اخطار
reflate	تورم ایجاد کردن
To set(create,establish)a precedent.	ایجاد سابقه کردن
goitrogenic	ایجاد کننده گواتر
discomfited	ایجاد اشکال کردن
discomfiting	ایجاد اشکال کردن
breach	ایجاد شکاف کردن
trephine	ایجاد سوراخ بامته
buzz	ایجاد صدای بلند
buzzed	ایجاد صدای بلند
buzzes	ایجاد صدای بلند
buzzing	ایجاد صدای بلند
mushroomed	بسرعت ایجاد کردن
reflated	تورم ایجاد کردن
mushrooming	بسرعت ایجاد کردن
mushrooms	بسرعت ایجاد کردن
urtication	ایجاد خارش وسوزش
discomfits	ایجاد اشکال کردن
bleep	ایجاد صدای اخطار
program development cycle	چرخه ایجاد برنامه
reflectorize	ایجاد انعکاس کردن
rowdyism	ایجاد سر وصدا و اشوب
ruralization	ایجاد زندگی روستایی
ulceration	ایجاد زخم یا قرحه
schismatism	ایجاد جدایی تفرقه
isochronism	ایجاد تقارن همزمانی
irrupt	ناگهان ایجاد شدن
inbreed	از یک نژاد ایجاد کردن
sentimentalization	ایجاد احساسات وعواطف
reflecterize	ایجاد انعکاس کردن
recreative	دوباره ایجاد کننده
constructs	ایجاد کردن ساخت
constructing	ایجاد کردن ساخت
positive prescription	مرور زمان ایجاد حق
constructed	ایجاد کردن ساخت
construct	ایجاد کردن ساخت
put out	منتشرساختن ایجاد کردن
pyromania	جنون ایجاد حریق
obstruction method	روش ایجاد مانع
obstruction box	جعبه ایجاد مانع
radiogenic	ایجاد شده در اثرتشعشع
shock point	نقطه ایجاد زلزله
siliciferous	ایجاد کننده سیلیکون
hypnogenesis	ایجاد خواب هیپنوتیزم
creative prescription	مرور زمان ایجاد حق
mirrors	ایجاد کپی دقیق
strike off	بی زحمت ایجاد شدن
swisher	ایجاد کننده صدای فش فش
canalize	ایجاد ابراه کردن
synchronism	ایجاد همزمانی انطباق
allowance method	روش ایجاد ذخیره
agitation of water surface	ایجاد تلاطم در سطح اب
discomfit	ایجاد اشکال کردن
tempests	توفان ایجاد کردن
tempest	توفان ایجاد کردن
frontogenesis	ایجاد جبهه واحد
goiterogenic	ایجاد کننده گواتر
steam heating	ایجاد حرارت با بخار
hi fi	وسایل ایجاد صدا
hydrotaxis	ایجاد واکنش در برابر اب
holography	ایجاد تصویر لیزری
delays	خیری ایجاد کردن در چیزی
transistor	برای ایجاد تابع منط قی
transistors	برای ایجاد تابع منط قی
revolutionised	در کشور ایجاد شورش کردن
balancing act [between something]	ایجاد تعادل [بین دو وضعیت]
leave a bad taste in one's mouth <idiom>	حس تنفر وانزجار ایجاد کردن
revolutionizing	در کشور ایجاد شورش کردن
delaying	خیری ایجاد کردن در چیزی
rounding	ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
rounding	ایجاد دید بهتر در گرافیک
obsess	ایجاد عقده روحی کردن
delay	خیری ایجاد کردن در چیزی
revolutionising	در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionize	در کشور ایجاد شورش کردن
revolutionized	در کشور ایجاد شورش کردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com