English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (8 milliseconds)
English Persian
cracky ترک بردار زودشکن
Other Matches
fragile لطیف زودشکن
brittle بی دوام زودشکن
polygraph رونوشت بردار نسخه بردار
polygraphs رونوشت بردار نسخه بردار
vector بردار
equivocatory اب بردار
dope vector بردار
vectors بردار
arrows بردار
resultant بردار
arrow بردار
liner velocity بردار سرعت
magnetic vector بردار مغناطیسی
mouldable قالب بردار
normal vector بردار عمود
submission فرمان بردار
postponement فرمان بردار
hypotaxis فرمان بردار
normal vector بردار قائم
numerale شماره بردار
light vector بردار نور
lifter وزنه بردار
lift vector بردار برا
dutiable گمرک بردار
subordination فرمان بردار
exponible توضیح بردار
field vector بردار میدان
finable جریمه بردار
flux of a vector شاره بردار
suborder فرمان بردار
forfoitable جریمه بردار
harvestman خرمن بردار
interrupt vector بردار وقفه
land surveyor نقشه بردار
participable شرکت بردار
patchable وصله بردار
polar vector بردار قطبی
wave vector بردار موج
voltage vector بردار ولتاژ
vectorial حامل بردار
treatable تعلیم بردار
ratable نرخ بردار
stainable زنگ بردار
state vector بردار حلات
treader گام بردار
state vector بردار حالت
tollable باج بردار
weight lifter وزنه بردار
subsumption فرمان بردار
poynting's vector بردار پوینتینگ
state vector بردار وضعیت
radius vector بردار شعاعی
topographer نقشه بردار
photographers عکس بردار
curl حلقه بردار
curled حلقه بردار
curls حلقه بردار
surveyor نقشه بردار
surveyors نقشه بردار
forces بردار نیرو
axial vector بردار محوری
vectors حامل بردار
vector حامل بردار
samplers نمونه بردار
fraudulent کلاه بردار
ascribe رونویس بردار
ascribed رونویس بردار
ascribes رونویس بردار
ascribing رونویس بردار
photographer عکس بردار
swindlers کلاه بردار
swindler کلاه بردار
forcing بردار نیرو
force بردار نیرو
sampler نمونه بردار
benefic بهره بردار
component مولفه بردار
active تنزل بردار
rateable نرخ بردار
cross bearer صلیب بردار
crucifer صلیب بردار
customable گمرک بردار
damageable غرامت بردار
disciplinable نظم بردار
discountable تخفیف بردار
components مولفه بردار
taxable مالیات بردار
circulation of a vector چرخه بردار
velocities بردار سرعت
velocity بردار سرعت
bilable ضمانت بردار
burgers vector بردار برگرز
code vector بردار رمز
Leave her alone. Stop bothering her. دست از سر دخترک بردار
position vector بردار مکان [ریاضی]
Come off it !Get along-with you. بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
It cannot be trifled with . It is no joking matter. شوخی بردار نیست
Euclidean vector بردار اقلیدسی [ریاضی]
radius vector بردار مکان [ریاضی]
velocity بردار سرعت [فیزیک]
basis vector بردار پایه [ریاضی]
Pick, what you like [want] ! هر کدام را می خواهی بردار!
position بردار مکان [ریاضی]
Y coordinate مختصات بردار عمودی
y axis بردار عمودی گراف
freestone سنگ تراش بردار
core drill مته نمونه بردار
rodman کمک نقشه بردار
location vector بردار مکان [ریاضی]
beneficiaries بهره بردار ذیحق
beneficiary بهره بردار ذیحق
vector psychology روانشناسی بردار نگر
vector graphics display بردار نمایش گرافیکی
vector data aggregate بردار اطلاعات مجتمع
docile تعلیم بردار مطیع
magnetization vector بردار مغناطیس کنندگی
x axis بردار افقی گراف
core barrel لوله نمونه بردار
he was proof against harm اسیب بردار نبود
magnetic field vector بردار میدان مغناطیسی
dope vector بردار خصیصه نما
magnetic vector potential پتانسیل بردار مغناطیسی
X coordinate مختصات بردار افقی
crooks ادم قلابی کلاه بردار
indefensibly چنانکه دفاع بردار نباشد
make-weights سر وزن رسیدن وزنه بردار
crooking ادم قلابی کلاه بردار
Take it as a souvenir! این را به عنوان سوغاتی بردار!
Why dont you come off it! چرا دست بردار نیستی !
z axis بردار عمق در گراف سه بعدی
None of your tricks. دست ازحقه بازی بردار
field book دفترچه یادداشت نقشه بردار
make weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
crook ادم قلابی کلاه بردار
make-weight سر وزن رسیدن وزنه بردار
Stop your little games (tricks). ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
force displaced in parallel [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper. یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
X Y مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
included angle زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
If you don't feel like it, (you can) just stop. اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
jetevator فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
If the cap fit,wear it. <proverb> اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
z buffer محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
xerographic printer چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
interpretable قابل تفسیر تفسیر بردار
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
scalar متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cartesian coordinates سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com