Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
contra injection
تزریق قطرات ریزسوخت درخلاف جهت جریان هوا
Other Matches
splash proof enclosure
حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
hypodermic injection
تزریق زیر جلدی تزریق پوستی
reversing
حرکت درخلاف جهت . ارسال
reverses
حرکت درخلاف جهت . ارسال
reverse
حرکت درخلاف جهت . ارسال
reversed
حرکت درخلاف جهت . ارسال
vaccine drops
قطرات واکسن
marking current
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
hydro sol
قطرات وذرات ریز اب درهوا
Constant dripping wear away the stone .
<proverb>
قطرات مداوم آب سنگ را مى ساید.
spray
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprays
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed
ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
contra rotating
دو یا چند ملخ یا شفت که درخلاف جهت هم روی محورمشترکی میچرخند و بدین ترتیب مانع اثر نیروهای پیچشی میشوند
condensation cloud
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
residence time
مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
leakage current
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
all mains receiver
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flowed
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
currents
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
current
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
ampere
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current
جریان القاء شده جریان تحریک
counter current
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
runoff coefficient
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
infusion
تزریق
sprays
تزریق
spray
تزریق
spraying
تزریق
low level injection
تزریق کم
sprayed
تزریق
mud injection
تزریق گل
transfusions
تزریق
shots
تزریق
shot
تزریق
transfusion
تزریق
mud grouting
تزریق گل
injection
تزریق
injections
تزریق ها
infusions
تزریق
jab
[British]
[colloquial]
تزریق
jab
[colloquial]
تزریق
injective function
تزریق
intinction
تزریق
current flow
سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current
جریان نشتی جریان خارجی
current compensation
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
three phase current
جریان سه فاز جریان دوار
inject
تزریق کردن
syringes
تزریق کردن
injector
تزریق کننده
gas injection
تزریق بنزین
syringe
تزریق کردن
grout curtain
پرده تزریق
injector
الت تزریق
pilot injection
تزریق مقدماتی
perfusion
تزریق وریدی
perfuse
تزریق کردن
injection grid
شبکه تزریق
blanket grouting
تزریق سطحی
injected
تزریق کردن
spartter
تزریق کننده
spartter loss
تلف تزریق
vaccinophobia
تزریق هراسی
injection level
سطح تزریق
injection of money
تزریق پول
spary gun
پیستوله تزریق
spary gun
تلمبه تزریق
injection capacity
فرفیت تزریق
injects
تزریق کردن
gun
دستگاه تزریق
guns
دستگاه تزریق
injecting
تزریق کردن
injection efficiency
بازده تزریق
clay grouting
تزریق خاک رس
injector valve
سوپاپ تزریق
grouting galleries
مجاری تزریق
grouting gallery
دالان تزریق
injection point
نقطه تزریق
immit
تزریق کردن
inspirator
تزریق کننده
sprays
تزریق کردن
spraying
تزریق کردن
sprayed
تزریق کردن
metal spraying
تزریق فلزی
intake well
چاه تزریق
spray
تزریق کردن
drilled grout hole
سوراخ تزریق
chemical consolidation
تزریق شیمیایی
cement grouting
تزریق سیمان
chemical grouting
تزریق شیمیایی
drilled grout hole
چاه تزریق
blast injection engine
موتور تزریق دم
chemical injection
تزریق شیمیایی
fule injection
تزریق سوخت
grout hole
چاه تزریق
grout hole
سوراخ تزریق
hypodermic
تزریق زیر جلدی
needle
با سوزن تزریق کردن
grease injector
تزریق کننده گریس
injection timing
تنظیم مقدار تزریق
transfusions
رسوخ تزریق خون
transfusion
رسوخ تزریق خون
petrol injection motor
موتور تزریق بنزینی
iodize
یود تزریق کردن
jetting tube
لوله تزریق در حفاری
flame spray
تزریق کردن شعلهای
needled
با سوزن تزریق کردن
hypodermics
تزریق زیر جلدی
airless solid injection
تزریق بدون کمپرسور
fuel injection system
سیستم تزریق سوخت
injector pump
پمپ تزریق سوخت
concrete gun
دستگاه تزریق بتن
petrol injection pump
پمپ تزریق بنزین
injection
داروی تزریق کردنی
needles
با سوزن تزریق کردن
metal spray gun
تلمبه تزریق فلز
hypo
تزریق زیر جلدی
grouting
تزریق دوغاب سیمان
needling
با سوزن تزریق کردن
gas injection method
روش تزریق گاز
grouted alluvium
ابرفت تزریق شده
gresham's law
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
grout stop
اب بندی بوسیله تزریق دوغاب
transfusable
قابل تزریق در جسم دیگری
transfuse
رسوخ یافتن در تزریق کردن در
hypo
سوزن تزریق زیر جلدی
transfusible
قابل تزریق در جسم دیگری
throwin
در دنده انداختن تزریق کردن
blast furnace gun
وسیله تزریق کوره بلند
unstart
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
mainlining
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
wet take off
برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
low level injection efficiency
ضریب بهره تزریق در سطح پایین
mainline
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
hyodermic needle
سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
mainlined
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
shoot up
<idiom>
مواد را از راه تزریق مصرف کردن
injector
وسیله تزریق افشانک سوخت پاش
mainlines
مواد مخدر به شاهرگ تزریق کردن
hypodermics
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
hypodermic
سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
vortex ring state
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
emulsion injection
تزریق مصنوعی شیره قیر به داخل خاک
injection engine
ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
wet rating
توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
fet
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
grout curtain
لایه سیمانی تزریق شدهای که در زیر پی سد مانع تراوشات میگردد
alumetize
الومینیوم روی فولاد باپیستوله تزریق شده و سپس گداخته می گردد
slow pill
ماده شیمیایی که بطورغیرمجاز به اسب برای کندکردن سرعتش تزریق میشود
scopolamine
ی که با تزریق این ماده وامثال ان گرفته شده باشدقابل ارائه به دادگاه نیست
alternator
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. machine
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternators
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering
مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
instilling
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instills
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instils
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instil
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instill
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
instilled
کم کم تزریق کردن اهسته القاء کردن
conduct
جریان
flowline
خط جریان
in hand
در جریان
conducts
جریان
flow limit
حد جریان
flow line
خط جریان
line of flow
خط جریان
effluvium
جریان
conducted
جریان
conducting
جریان
processes
جریان
process
جریان
insets
جریان
inset
جریان
rede
جریان
rheostome
جریان بر
going
جریان
affluxion
جریان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com