Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English
Persian
falter
تزلزل یا لغزش پیداکردن
faltered
تزلزل یا لغزش پیداکردن
falters
تزلزل یا لغزش پیداکردن
Other Matches
to p upon any one's blunder
لغزش کسیراباشتیاق پیداکردن وبدان حمله نمودن
precariousness
تزلزل
shakiness
تزلزل
insecurity
تزلزل
waveringly
با تزلزل
shaking
لرزش تزلزل
adamant
تزلزل ناپذیر
shakes
لرزش تزلزل
imperturbable
تزلزل ناپذیر
shake
لرزش تزلزل
adamantly
تزلزل ناپذیر
political instability
تزلزل یا نا استواری سیاسی
coupling instability
نااستواری پیوست تزلزل تزویج
discovered
پیداکردن
discovering
پیداکردن
discovers
پیداکردن
to find out
پیداکردن
discover
پیداکردن
loave
پیداکردن
to work out
پیداکردن
acquiring
پیداکردن
to pluck up heart
دل پیداکردن
acquires
پیداکردن
interventions
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention
هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
shortest
اتصالی پیداکردن
slanted
شیب پیداکردن
to come in to notice
اهمیت پیداکردن
short
اتصالی پیداکردن
outreach
دسترسی پیداکردن
shorter
اتصالی پیداکردن
slants
شیب پیداکردن
slant
شیب پیداکردن
to get ones hand in
تسلط پیداکردن در
to get into debt
وام پیداکردن
to get into debt
بدهی پیداکردن
to come to an agreement
موافقت پیداکردن
to form a habit
عادتی پیداکردن
short circuit
اتصال پیداکردن
put through
ارتباط پیداکردن
falter
لکنت زبان پیداکردن
crick
انقباض عضله پیداکردن
shining
پیداکردن شکار در شب بانورافکن
faltered
لکنت زبان پیداکردن
falters
لکنت زبان پیداکردن
autotomize
انفصال خودبخود پیداکردن
preconceive
قبلا عقیده پیداکردن
to come to terms
سازش یا موافقت پیداکردن
misbelieve
اعتقاد خطا پیداکردن
syncopate
حالت غش یاسنکوپ پیداکردن
to strike a bargain
درمعامله موافقت پیداکردن
to study out
با بر رسی یا مطالعه پیداکردن
up hill
به بالا شیب پیداکردن
interdigitate
بهم اتصال پیداکردن
to butt out
پیش امدگی پیداکردن
to come to an understanding
پیدا کردن سازش پیداکردن
photosensitize
نسبت بنور حساسیت پیداکردن
to get the run of a metre
وزن شعری را فهمیدن یا پیداکردن
diverge
ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
diverged
ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
diverges
ازهم دورشدن اختلاف پیداکردن
herbescent
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه
escaping
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
have a bone to pick
بهانه برای دعوا یا شکایت پیداکردن
escaped
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escape
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes
فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
eudemonology
مبحث اخلاقیات برای پیداکردن سعادت بشر
barrier light
نورافکن ساحل دریا برای پیداکردن مسیر کشتی
browsing
نگاه کردن به فایلها یالیستهای کامپیوتر برای پیداکردن یک چیز جالب
line of sliding
خط لغزش
lapsus
لغزش
lap sus
لغزش
yori ashi
لغزش پا
faux pas
لغزش
fauxpas
لغزش
fingerfehler
لغزش
petty offence
لغزش
anti skid
ضد لغزش
lapsing
لغزش
lapses
لغزش
surefooted
بی لغزش
sliding
لغزش
peccabillo
لغزش
lapse
لغزش
offense,etc
لغزش
slithers
لغزش
slithering
لغزش
sure footed
بی لغزش
peccadillo
لغزش
gaffes
لغزش
slides
لغزش
gaffe
لغزش
trip
لغزش
tripped
لغزش
errors
لغزش
error
لغزش
trips
لغزش
slide
لغزش
slippage
لغزش
slipping
لغزش
sure-footed
بی لغزش
peccadilloes
لغزش
slithered
لغزش
offenses
لغزش
slip
لغزش
slither
لغزش
offence
لغزش
slipped
لغزش
peccadillos
لغزش
slips
لغزش
homing device
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
baulked
مایهء لغزش
balks
مایهء لغزش
trip
سفر لغزش
paralogism
لغزش منطقی
baulking
مایهء لغزش
baulks
مایهء لغزش
non skid quality
خاصیت ضد لغزش
lapsus memoriae
لغزش حافظه
lapsus memoriac
اشتباه یا لغزش
lapsus linguae
لغزش زبانی
balking
مایهء لغزش
balked
مایهء لغزش
tripped
سفر لغزش
trips
سفر لغزش
to make a slip
لغزش خوردن
Freudian slip
لغزش فرویدی
anti-slip foot
پایه ضد لغزش
to oversee oneself
لغزش خوردن
slip of the tongue
لغزش زبان
metachronism
لغزش تاریخی
slip band
نوار لغزش
slip plane
سطح لغزش
balk
مایهء لغزش
lapsus linguac
لغزش درسخن
fabllibility
لغزش پذیری
free from slip
خالی از لغزش
asymmetrical sweep
لغزش انحرافی
earth fall
لغزش خاک
infallible
لغزش ناپذیر
court of petty offences
دادگاه لغزش
back slide
لغزش به عقب
anti slip plate
ورقه ضد لغزش
anti skid system
سیستم ضد لغزش
anti skid protection
حفافت از لغزش
stumbling block
سنگ لغزش
stumbling block
موجب لغزش
stumbling blocks
سنگ لغزش
Freudian slips
لغزش فرویدی
stumbling blocks
موجب لغزش
mistook
لغزش خوردن
free from slip
بدون لغزش
glide plane
سطح لغزش
inerrability
لغزش ناپذیری
guide way
مسیر لغزش
unerring
غیرقابل لغزش
infallibly
لغزش ناپذیری
lapsus linguac
لغزش زبان
inerrable
لغزش ناپذیری
land alide
لغزش زمین
lapsus calami
لغزش قلمی
acetolysis
تجزیهء جسمی در اثراضافه شدن جوهر سرکه حالت استیله و هیدرولیز پیداکردن در ان واحد
slip proof
مقام در برابر لغزش
police magistrate
رئیس دادگاه لغزش
bobbles
اشتباه کاری لغزش
bobble
اشتباه کاری لغزش
schuss
لغزش بطورمستقیم وسریع
inerrably
بطور لغزش ناپذیر
angle of sideslip
زاویه لغزش جانبی
slip regulator
تنظیم کننده لغزش
drunkennes
خطای جابجایی یا لغزش
flounders
نوعی ماهی پهن لغزش
anti skid chain
زنجیر محافظ در برابر لغزش
floundering
نوعی ماهی پهن لغزش
floundered
نوعی ماهی پهن لغزش
plane of asymmetry
سطح مسیر لغزش انحرافی
flounder
نوعی ماهی پهن لغزش
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
surging
تکان خوردن لغزش پیدا کردن
asymmetrical sweep
باد انحرافی لغزش هواپیما از مسیر
slippage
میزان لغزش یا کم وزیادی چیزی از حد عادی ان
turn and slip
زاویه دور زدن و لغزش مسیر هواپیما
slipped
لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slips
لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
slip
لغزش ازمسیر تصحیح مسیر چتر یاگلوله از نظرانحراف باد
spot
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spots
پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
automatic trim
روش کنترل خودکار لغزش یاانحراف جانبی هواپیما ازروی مسیر
batters
خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
batter
خمیدگی خمیدگی پیداکردن باخمیرپوشاندن
joggles
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggle
بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
forward slip
جلو افتادگی لغزش به سمت جلو
trips
لغزش خوردن سکندری خوردن
trip
لغزش خوردن سکندری خوردن
tripped
لغزش خوردن سکندری خوردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com