Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
beading
تزیینی مرکب از دانهیا گویچههای ردیف شده
beadings
تزیینی مرکب از دانهیا گویچههای ردیف شده
Other Matches
Jaldar
[نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
blood cells
گویچههای خونی
blood cell
گویچههای خونی
terraced houses
خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
hemolysis
تحلیل گویچههای قرمز
leukopenia
کمبود گویچههای سفیدخون
leukopoiesis
ایجاد وتشکیل گویچههای سفید خون
hemacytometer
اسبابی برای شمارش گویچههای خون
lymphocyte
نوعی از گویچههای سفیدخون که یک هسته دارد
deeorative
تزیینی
blood counts
شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
leukosis
زیاد شدن بافتهای سازنده گویچههای سفید
blood count
شمارش تعداد گویچههای خون در حجم معینی
decorations
نقش تزیینی
ornamental concrete
بتن تزیینی
bossing
برامدگی تزیینی
bossed
برامدگی تزیینی
boss
برامدگی تزیینی
stucco decoration
گچبری تزیینی
decoration
نقش تزیینی
stucco decoration
گچکاری تزیینی
furniture textile
پارچه تزیینی
decorative lamp
لامپ تزیینی
decorative ligthing
روشنایی تزیینی
decorated wall
دیوار تزیینی
bosses
برامدگی تزیینی
ornamental motif
تکه یا قطعه تزیینی
row marker
دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
combined influence mine
مین با مکانیسم عامل مرکب مین مجهز به مدار باحساسیت مرکب
hemoglobin
ماده رنگی اهن دار گویچههای قرمز خون جانوران مهره دار
tabard
نوار تزیینی ترمپت یا شیپور پرچم شیپور
compound weave
بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
combined operations
عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
alpha pegasi
مرکب الفرس متن الفرس مرکب
friezes
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
frieze
حاشیه تزیینی حاشیه کتیبه
cues
ردیف
rows
ردیف
rank
ردیف
cue
ردیف
rowed
ردیف
runs
ردیف
run
ردیف
sequence
ردیف
line
ردیف
wracks
ردیف
sequences
ردیف
wracked
ردیف
column
ردیف
racks
ردیف
columns
ردیف
racked
ردیف
rack
ردیف
lines
ردیف
range
ردیف
ranged
ردیف
ranges
ردیف
classed
ردیف
deque
ردیف
tier
ردیف
tiers
ردیف
class
ردیف
classing
ردیف
classes
ردیف
octachord
ردیف
ranks
ردیف
ranked
ردیف
ranks
ردیف صف
row
ردیف
ranked
ردیف صف
rank
ردیف صف
aline
ردیف شدن
single file
یک ردیف ستون
lance corporal
هم ردیف سرجوخه
colonnade
ردیف ستون
colonnades
ردیف ستون
realigning
ردیف کردن
item number
شماره ردیف
clavier
ردیف جا انگشتی
clavier
ردیف مضراب
tierced
ردیف دار
tierced
ردیف شده
string
ردیف سلسله
file number
شماره ردیف
realign
ردیف کردن
realigned
ردیف کردن
in a row
ردیف شده
tiers
ردیف افقی
ranges
سلسله ردیف
shaw
ردیف درختان
seriation
ردیف کردن
seriated
ردیف شده
tier
ردیف صندلی
succession
ردیف جانشینی
successions
ردیف جانشینی
hedgerow
ردیف خاربن
serially
بطور ردیف
ranged
سلسله ردیف
tier
ردیف کردن
pattern
ردیف بندی
tiers
ردیف شدن
tiers
ردیف کردن
tiers
ردیف صندلی
tier
ردیف افقی
spooler
برنامه ردیف گر
patterns
ردیف بندی
tier
ردیف شدن
range
سلسله ردیف
hedgerows
ردیف خاربن
rows
ردیف سطر
rows
ردیف کردن
align
ردیف کردن
rows
ردیف مین
single line
ردیف تکی
row
ردیف مین
series
سلسله ردیف
aligned
ردیف کردن
aligning
ردیف کردن
aligns
ردیف کردن
single line
ردیف مجزا
file
ردیف صف به صف کردن
row
ردیف کردن
rowed
ردیف سطر
rowed
ردیف کردن
rowed
ردیف مین
filed
ردیف صف به صف کردن
realigns
ردیف کردن
row
ردیف سطر
row
ردیف چند خانه
dress circle
صندلیهای ردیف جلوتماشاخانه
monopteral
دارای یک ردیف ستون
second defendant
متهم ردیف دوم
eleven punch
سوراخ ردیف یازدهم
rows
ردیف چند خانه
rowed
ردیف چند خانه
hedgerows
ردیف بوتههای پرچین
line-ups
ردیف ایستادن تیم
line-up
ردیف ایستادن تیم
line up
ردیف ایستادن تیم
hedgerow
ردیف بوتههای پرچین
hypen ladder
ردیف خطوط تیره
tertial
سومین ردیف شاهپر
terraces
ردیف خانههای بهم پیوسته
key-couse
[بیش از یک ردیف سنگ سر طاق]
terrace
ردیف خانههای بهم پیوسته
align
دریک ردیف قرار گرفتن
bat around
توپ زدن به نوبت در یک ردیف
rivet gage
فاصله بین دو ردیف پرچ
print spooling progarm
برنامه ردیف کننده چاپ
stack
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
onside
در ردیف یا پشت سر توپدار بودن
aligned
دریک ردیف قرار گرفتن
stacked
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stacks
ردیف کردن وسایل و تجهیزات
unclassified
در ردیف بخصوصی قرار نگرفته
colonnades
ردیف ستون ایوان ستوندار
aligns
دریک ردیف قرار گرفتن
corvette
رزمناوی که یک ردیف توپ دارد
colonnades
ستون بندی ردیف درخت
colonnade
ستون بندی ردیف درخت
straight f.
پنج برگ ردیف ویکرنگ
aligning
دریک ردیف قرار گرفتن
colonnade
ردیف ستون ایوان ستوندار
quinquereme
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
coffer-dam
[مانع موقت آب بین دو ردیف شمعها]
lagomorphous
وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
lagomorphic
وابسته به پستانداران جونده دو ردیف دندانی
hypostyle
دارای سقف مبتنی بر ردیف ستون
corbel-table
[ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
peristyle
ردیف ستونهای اطراف ایوان یا حیاط
quart major
ردیف تک خال وشاه وبی بی وسرباز
columns
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
hamatum
استخوان چنگکی ردیف دوم مچ دست پستانداران
footlights
ردیف چراغهای جلو صحنه نمایش ومانند ان
peristome
ردیف دندانههای کوچک درپیرامون دهانه خزه ها
variable stator
توربین گازی با چند ردیف تیغه استاتور
column
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
square leg
محل بازیگر در ردیف توپزن وکمی دور از او
ink pad
مرکب زن
combined arms
مرکب
parasyntetic
مرکب
compounded
مرکب
formant
مرکب
compound
مرکب
multiplex
مرکب
compounds
مرکب
composite
مرکب
complexities
مرکب
roadsters
مرکب
composed
مرکب
complexity
مرکب
complexes
مرکب
hybrid
مرکب
tracing ink
مرکب
complex
مرکب
inks
مرکب
conposite
مرکب
mixed
مرکب
combined
مرکب
roadster
مرکب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com