Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
agrarianism
تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
Other Matches
fee tail
تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
fee tail
تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
alike
بتساوی
democracies
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
democracy
مردم سالاری دمکراسی حکومت مردم برمردم
divisor
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
plebiscites
مردم خواست رای قاطبه مردم
plebiscite
مردم خواست رای قاطبه مردم
popular
مردم پسند و مناسب حال مردم
vernier
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
to never let yourself get to thinking like them
<idiom>
نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند
[اصطلاح روزمره]
baseband
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdividing
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
equalization
تساوی
equations
تساوی
equation
تساوی
parity
تساوی
euality
تساوی
equality
تساوی
equalness
تساوی
par
تساوی
equivalence
تساوی
owelty
تساوی
home rule
حکومت به دست خود اهالی حکومت مردم بر مردم
conservation of land
حفظ اراضی
occupied territory
اراضی اشغالی
quiet enjoyment
حق انتفاع اراضی
unutilized land
اراضی موات
cultivated land
اراضی محیات
utilized lands
اراضی دایر
tidal flats
اراضی جزرومدی
occupied territories
اراضی اشغالی
seisin
مالکیت اراضی
accumulative area
اراضی سوارشونده
vesture
تصرف اراضی
land grant
اعطای اراضی
land distribution
توزیع اراضی
innings
اراضی مستحدثه
waste land
اراضی موات
waste lands
اراضی موات
land development
احیای اراضی
sectors
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
equal sign
علامت تساوی
equities
تساوی حقوق
equality
تساوی یکسانی
inequality
عدم تساوی
egalitarian
تساوی طلب
equity
تساوی حقوق
inequalities
عدم تساوی
tie
تساوی بستن
equalitarian
تساوی گرای
ties
تساوی بستن
egalitarian
تساوی گرای
like
متمایل به تساوی
liked
متمایل به تساوی
likes
متمایل به تساوی
tolerance
<adj.>
تساوی نیازمندانه
tie vote
تساوی اراء
reclaiming
احیاء اراضی موات
redemption
پرداخت مالیات اراضی
cultivation of waste land
احیا اراضی موات
escheat
اراضی بلا وارث
reclaimed
احیاء اراضی موات
reclaim
احیاء اراضی موات
reclaims
احیاء اراضی موات
uti possidetis
تملک اراضی اشغالی
uti possidetis
تملک اراضی مفتوحه
populations
تعداد مردم مردم
population
تعداد مردم مردم
isonomy
تساوی سیاسی و حقوقی
equalitarian
طرفدار تساوی انسان
isometropia
تساوی دید دو چشم
isogony
تعادل و تساوی دررشد
iso cost curve
منحنی تساوی هزینه
mass energy equation
تساوی جرم و انرژی
egalitarian society
جامعه تساوی طلب
egalitarianism
مکتب تساوی طلب
inequalities
عدم تساوی اختلاف
inequality
عدم تساوی نامساوی
inequality
عدم تساوی اختلاف
inequalities
عدم تساوی نامساوی
terre tenant
متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
planning permission
اجازه عمران و ابادی اراضی
polder
اراضی پست کنار دریا
vender's lien
حق حبس بایع در معامله اراضی
land office
اداره املاک وثبت اراضی
cession of territory
واگذار کردن اراضی مملکت
book draw
تساوی کتابی یا تئوریک شطرنج
beachhead
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
He has laid hands on these lands.
دست انداخته روی این اراضی
cadastre
دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
land poor
دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
beachheads
پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
siding
طرفداری
partisanship
طرفداری
sidings
طرفداری
devotion
طرفداری
favoritism
طرفداری
favouritism
طرفداری
one sidedness
طرفداری
adhesion
طرفداری
partiality
طرفداری
one tideness
طرفداری
cadastral
مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
backwoods
اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
neck and neck
<idiom>
درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
biases
طرفداری تعصب
bias
طرفداری تعصب
he sided with us
طرفداری از ما کرد
growthmanship
طرفداری ازرشد
germanism
طرفداری از المان
prelatism
طرفداری ازمتران ها
party spirit
طرفداری حزبی
advocate
طرفداری کردن
sides
طرفداری کردن از
side
طرفداری کردن از
to stand for
طرفداری کردن از
take the part of
طرفداری کردن
charge neutrality
تساوی تقریبی ذرات مثبت ومنفی در شارههای متراکم
subinfeudate
اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
favored
طرفداری مرحمت کردن
advocates
طرفداری کردن حامی
favours
طرفداری مرحمت کردن
advocated
طرفداری کردن حامی
favours
همراهی یا طرفداری کردن با
favour
طرفداری مرحمت کردن
favors
طرفداری مرحمت کردن
favors
همراهی یا طرفداری کردن با
To take someones side . To side with someone.
از کسی طرفداری کردن
favoring
همراهی یا طرفداری کردن با
libertarianism
طرفداری از ازادی فردی
favour
همراهی یا طرفداری کردن با
favouring
طرفداری مرحمت کردن
advocating
طرفداری کردن حامی
favoring
طرفداری مرحمت کردن
favored
همراهی یا طرفداری کردن با
proslavery
طرفداری از برده فروشی
favouring
همراهی یا طرفداری کردن با
to take the p of a person
ازکسی طرفداری کردن
respect of persons
طرفداری و واهمه از کسان
favor
طرفداری مرحمت کردن
royalism
طرفداری از رژیم سلطنتی
unprejudiced
بدون تبعیض یا طرفداری
feminism
عقیده به برابری زن و مرد ومبارزه در راه وصول به این تساوی
partook
بهره داشتن طرفداری کردن
sectionalism
طرفداری ازمحله یا استان بخصوصی
phonetioist
طرفداری املای مطابق صدا
pan americanism
طرفداری از اتحاد کشورهای امریکایی
with out any p to
بدون هیچ طرفداری ازاو
current asset cycle
زمانی که برای تساوی حجم فروش با سرمایه جاری لازم است
The senator argued in favour of lowering the tax.
سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
teetotal
وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
feminism
عقیده به برابری زن ومرد طرفداری اززنان
temperance
طرفداری از منع نوشابههای الکلی خودداری
royalism
شاهپرستی طرفداری از سیستم حکومت سلطنتی
world federalism
طرفداری از حکومت جهانی ائتلاف دول
insurrectionism
اصول یاغی گری یا طرفداری ازشورش
clowns
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
inductive earthing
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
center field
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
regulus
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
arrentation
پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
nap of the earth
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
prohibitionism
طرفداری از حکم منع فروش نوشابههای الکی
to lobby against
[for]
somebody
سخنرانی وتبلیغات کردن مخالف
[طرفداری از]
کسی
tellurian
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
geognosy
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
expandsionism
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
waste of manor
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
phonetist
متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
p in favour of a person
تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
loyalists
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
loyalist
کسی که درهنگام شورش و انقلاب ازدولت طرفداری میکند
rule of law
قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
perelotok
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeant
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
lease
در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com