Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (10 milliseconds)
English	Persian
subduable	تسخیر پذیر
subjugable	تسخیر پذیر
Search result with all words
indomitable	تسخیر نا پذیر تسلط ناپذیر
Other Matches
possession	تسخیر
capturing	تسخیر
captures	تسخیر
capture	تسخیر
the f.of rome	تسخیر رم
captures	تسخیر گرفتن
capture	تسخیر گرفتن
indomitability	تسخیر ناپذیری
pregnability	قابلیت تسخیر
impregnability	تسخیر نشدنی
capturing	تسخیر گرفتن
unconquerable	تسخیر ناپذیر
possessed	تسخیر شده
retaking	دوباره تسخیر کردن
retakes	دوباره تسخیر کردن
retaken	دوباره تسخیر کردن
impregnable	غیر قابل تسخیر
retake	دوباره تسخیر کردن
impregnably	بطور غیر قابل تسخیر
beachheads	پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
beachhead	پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
ascendable	تفوق پذیر فراز پذیر
educable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
mixable	امیزش پذیر امتزاج پذیر
reparable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
repairable	اصلاح پذیر تعمیر پذیر
ascendible	تفوق پذیر فراز پذیر
educatable	تربیت پذیر تعلیم پذیر
adaptable organism	موجود زنده سازش پذیر زیستمند سازش پذیر
adjustable wheel	چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
conquers	فتح کردن تسخیر کردن
conquering	فتح کردن تسخیر کردن
conquer	فتح کردن تسخیر کردن
cleavable	رخ پذیر
pi acceptor	پی پذیر
pliable	خم پذیر
soluble	حل پذیر
solvable	حل پذیر
programmable read only memory	حافظه برنامه پذیر فقط خواندنی حافظه تنها خواندنی برنامه پذیر حافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی
regulable	تنظیم پذیر
remediable	درمان پذیر
extensible	توسعه پذیر
remediable	چاره پذیر
extendible	کشش پذیر
expiable	کفاره پذیر
expandable	بسط پذیر
refutable	تکذیب پذیر
reflexible	انعکاس پذیر
reducible	تقلیل پذیر
proprotionable	تناسب پذیر
protean	شکل پذیر
fatigable	خستگی پذیر
proton acceptor	پرتون پذیر
stainable	لکه پذیر
protractile	امتداد پذیر
reclaimable	ادعا پذیر
fatig	خستگی پذیر
fathomable	پیمایش پذیر
exepandable	بسط پذیر
executable	اجرا پذیر
executable	انجام پذیر
sequacious	نصیحت پذیر
severable	تفکیک پذیر
shapeable	شکل پذیر
spoilable	فساد پذیر
spottable	لکه پذیر
educable	اموزش پذیر
doughface	تلقین پذیر
distensible	انبساط پذیر
superimposable	انطباق پذیر
susceptible of change	تغییر پذیر
semi solvable	نیم حل پذیر
electron acceptor	الکترون پذیر
endurable	تحمل پذیر
evitable	اجتناب پذیر
remediable	گزیر پذیر
evadable	طفره پذیر
enumerable	شمارش پذیر
resolvable	تفکیک پذیر
revocable	ابطال پذیر
rotatable	چرخش پذیر
expansible	گسترش پذیر
sufferable	تحمل پذیر
teachable	تعلیم پذیر
improvably	اصلاح پذیر
generable	زایش پذیر
gaugeable	پیمایش پذیر
fusible	گداز پذیر
flxible	خمش پذیر
flexible cable	کابل خم پذیر
fixable	ثبات پذیر
infusible	گداز نا پذیر
inoculable	تلقیح پذیر
inflamable	اشتعال پذیر
inextensible	تمدید نا پذیر
improvable	بهبود پذیر
healable	درمان پذیر
impressible	تاثیر پذیر
incompressible	تراکم نا پذیر
incondensable	ناچگال پذیر
increasable	افزایش پذیر
indemonstrable	اثبات نا پذیر
indocile	تعلیم نا پذیر
manageable <adj.>	انجام پذیر
inexpugnable	شکست نا پذیر
irremeable	برگشت نا پذیر
irresoluble	تجیزیه نا پذیر
limitable	محدودیت پذیر
fissile	شکاف پذیر
figurable	شکل پذیر
perfectible	کمال پذیر
perturbable	اشوب پذیر
pervious	نفوذ پذیر
pilable	انحنا پذیر
placable	دلجویی پذیر
placative	تسکین پذیر
plunderable	چپاول پذیر
precipitable	تعلیق پذیر
penetrable	رخنه پذیر
passible	فساد پذیر
liquefiable	گداز پذیر
magnetizable	مغناطیس پذیر
maintainable	نگهداشت پذیر
miscible	امیزش پذیر
miscible	امتزاج پذیر
fissionable	شکافت پذیر
mutable	تغییر پذیر
open cheque	چک انتقال پذیر
pacifiable	تسکین پذیر
partible	بخش پذیر
fatiguable	خستگی پذیر
tensible	کشش پذیر
practicable <adj.>	انجام پذیر
workable <adj.>	اجرا پذیر
possible [doable, feasible] <adj.>	اجرا پذیر
makeable <adj.>	اجرا پذیر
contrivable <adj.>	اجرا پذیر
makable [spv. makeable] <adj.>	اجرا پذیر
manageable <adj.>	اجرا پذیر
makable <adj.>	امکان پذیر
makable <adj.>	صورت پذیر
practicable <adj.>	اجرا پذیر
feasible <adj.>	اجرا پذیر
executable <adj.>	اجرا پذیر
executable <adj.>	امکان پذیر
workable <adj.>	امکان پذیر
executable <adj.>	صورت پذیر
workable <adj.>	صورت پذیر
executable <adj.>	انجام پذیر
workable <adj.>	انجام پذیر
achievable <adj.>	اجرا پذیر
doable <adj.>	اجرا پذیر
makable <adj.>	انجام پذیر
callable <adj.>	فسخ پذیر
cancelable [American] <adj.>	فسخ پذیر
cancellable [British] <adj.>	فسخ پذیر
rescindable <adj.>	فسخ پذیر
voidable <adj.>	فسخ پذیر
annullable <adj.>	بطلان پذیر
callable <adj.>	بطلان پذیر
cancelable [American] <adj.>	بطلان پذیر
cancellable [British] <adj.>	بطلان پذیر
rescindable <adj.>	بطلان پذیر
terminable <adj.>	بطلان پذیر
annullable <adj.>	فسخ پذیر
dividable [American E] <adj.>	بخش پذیر
makable <adj.>	اجرا پذیر
absolute <adj.>	چاره نا پذیر
inalienable <adj.>	چاره نا پذیر
indispensable <adj.>	چاره نا پذیر
inevitable <adj.>	چاره نا پذیر
unalienable <adj.>	چاره نا پذیر
unalterable <adj.>	چاره نا پذیر
divisible <adj.>	بخش پذیر
lowest common denominators	مردم پذیر
terminable <adj.>	فسخ پذیر
visitable	دیدار پذیر
voidable <adj.>	بطلان پذیر
wallydraigle	تاثیر پذیر
weariless	خستگی نا پذیر
lowest common denominator	مردم پذیر
stretchier	کشش پذیر
stretchier	فراخی پذیر
stretchiest	کشش پذیر
stretchiest	فراخی پذیر
stretchy	کشش پذیر
stretchy	فراخی پذیر
vicissitudinous	تحول پذیر
vanquishable	شکست پذیر
vacillatory	تغییر پذیر
testable	ازمون پذیر
testable	شهادت پذیر
thermosetting	سختی پذیر
thinkable	اندیشه پذیر
trainable	فرهیخت پذیر
trainable	تربیت پذیر
tranformable	دگرگونی پذیر
transmutable	دگرگونی پذیر
tunable	تنظیم پذیر
tunably	تنظیم پذیر

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com