Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 203 (3 milliseconds)
English	Persian
capture	تسخیر گرفتن
captures	تسخیر گرفتن
capturing	تسخیر گرفتن
Other Matches
possession	تسخیر
captures	تسخیر
the f.of rome	تسخیر رم
capturing	تسخیر
capture	تسخیر
possessed	تسخیر شده
impregnability	تسخیر نشدنی
pregnability	قابلیت تسخیر
unconquerable	تسخیر ناپذیر
indomitability	تسخیر ناپذیری
subjugable	تسخیر پذیر
subduable	تسخیر پذیر
retaking	دوباره تسخیر کردن
retaken	دوباره تسخیر کردن
impregnable	غیر قابل تسخیر
retakes	دوباره تسخیر کردن
retake	دوباره تسخیر کردن
indomitable	تسخیر نا پذیر تسلط ناپذیر
impregnably	بطور غیر قابل تسخیر
beachhead	پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
beachheads	پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
conquering	فتح کردن تسخیر کردن
conquers	فتح کردن تسخیر کردن
conquer	فتح کردن تسخیر کردن
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
accustom	خو گرفتن
infold	در بر گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
reclaims	پس گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
to shut off	را گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
accustoming	خو گرفتن
wed	گرفتن
retaking	پس گرفتن
recapture	پس گرفتن
false grip	گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
skim	کف گرفتن از
accustoms	خو گرفتن
to begin again	از سر گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
acclimatized	خو گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
recaptured	پس گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
lutes	گل گرفتن
to get at	گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
get	گرفتن
overtakes	گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recapturing	پس گرفتن
acquire	گرفتن
acquires	گرفتن
acquiring	گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
withdrawals	پس گرفتن
lute	گل گرفتن
resumption	از سر گرفتن
gets	گرفتن
getting	گرفتن
catch	گرفتن
skims	کف گرفتن از
tithe	ده یک گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
capture	گرفتن
renovating	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
to catch on	گرفتن
captures	گرفتن
seizes	گرفتن
flea	کک گرفتن
fleas	کک گرفتن
to lay a wager	گرفتن
corks	گرفتن
cork	گرفتن
disesteem	کم گرفتن
hold	گرفتن
catch on	گرفتن
holds	گرفتن
skims	گرفتن کف
to draw back	پس گرفتن
resume	از سر گرفتن
overtake	گرفتن
to hunt out	گرفتن
seized	گرفتن
to break in	گرفتن
accompanied	دم گرفتن
accompanies	دم گرفتن
accompany	دم گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
blinds	گرفتن
blinded	گرفتن
blind	گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
skim	گرفتن کف
to bring to a stop	را گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
puddles	گل گرفتن
seize	گرفتن
renovated	از سر گرفتن
renovate	از سر گرفتن
capturing	گرفتن
adeem	پس گرفتن
break out	در گرفتن
skimmed	گرفتن کف
to nestle oneself	جا گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
to call back	پس گرفتن
puddle	گل گرفتن
nail	گرفتن
situate	جا گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
indwell	جا گرفتن
resumes	از سر گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
grabs	گرفتن
unsay	پس گرفتن
pushing	گرفتن
encumber	گرفتن
abate	اب گرفتن از
situates	جا گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
detracts	گرفتن
detracting	گرفتن
detracted	گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
detract	گرفتن
despumate	کف گرفتن از
retake	پس گرفتن
situating	جا گرفتن
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
obturate	گرفتن
take	گرفتن
withdraws	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
grab	گرفتن
deglutinate	گرفتن
wive	زن گرفتن
to take up	گرفتن
takes	گرفتن
retreats	پس گرفتن
abating	اب گرفتن از
grabbing	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumbering	گرفتن
grabbed	گرفتن
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
resuming	از سر گرفتن
encumbers	گرفتن
retreating	پس گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
ceases	گرفتن
receive	گرفتن
retaken	پس گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
receives	گرفتن
resumed	از سر گرفتن
devest	گرفتن
raclaim	پس گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
ceasing	گرفتن
tong	گرفتن
retakes	پس گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
overtaken	گرفتن
get at	گرفتن
nailed	گرفتن
nails	گرفتن
reclaim	پس گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
to screw up one's courage	جرات گرفتن
to have the loan or	قرض گرفتن
minimizing	دست کم گرفتن
minimizes	دست کم گرفتن
to haul over the coals	عیب گرفتن از
distill	عرق گرفتن از

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com